دل نوشته علمی

جایی بیرون از برد و باخت

حرفی که می خواهم بزنم کمی متناقض، جایی بیرون از برد و باخت است.

امّا مگر از تناقض، گریزی هم هست؟

آخرش یک روز باید بایستیم و چشم در چشم بشویم با یک عالمه تناقض و به خیلی‌هایشان خو کنیم و آرام بگیریم.

تازه آن وقت است که زندگی با ما کنار می آید.

حرف متناقضی که می خواهم بزنم این است: خیلی وقت ها، برای بُردن، باید سودای برد و باخت را از سر بیرون کرد.

یعنی باید هم از اشتیاقِ بردن دست کشید و هم از حسرت و ترسِ باختن.

تنها آن زمان است که می توانی آنچنان که هستی بایستی، مبارزه کنی، بجنگی و پیروز بشوی.

باید همه چیز خلاصه بشود توی خودت.

اشتیاق پیروزی خوره ای بی‌صبر و کم طاقت است.

تا افقی روشن پیش رویت هست، پیشت می برد و هر لحظه هیجانت را بیشتر می کند.

امّا تا افق پیش رویت تیره و تار می شود، خیلی زود رنگ می بازد و بدل می شود به یأس و ترس.

آن گاه وحشتِ باختن به سراغت می آید.

باز هم همانقدر هیجان زده ای، امّا این بار از اضطرابِ باختن.

باید خالی از اشتیاق و ترس به زمین رفت؛ با پذیرشِ هر نتیجه ای. بیرون از برد و باخت

باید دل برید از امیدِ بُردن و ترسِ باختن.

آن وقت، همهمه تشویق ها هیچ می شوند، همانطور که تهدیدها و خطرها.

حرف متناقضی است.

آدم برای بردن وارد مسابقه می شود، چطور می شود دست از سودای بُردن بردارد؟

آدم تا سن و سالش کم است، این را نمی فهمد.

اصلاً نمی تواند بفهمد.

باید آنقدر ببرد و ببازد تا متوجّه بشود بیرون از برد و باخت، جایی هست که همیشه فرصتِ بهتر دیدن و آرام تر عمل کردن وجود دارد.

آن وقت، این همه تکان و ضربه و افت و خیز را تجربه نمی کند.

آرام به میدان می آید

گذر زمان تهدیدش نمی کند

با هیجان بازی نمی کند

و می ایستد تا موقع مناسب و آن گاه حرکتش را انجام می دهد.

دکتر محمود مقدسی

مترجم و پژوهشگر

نوشته های مشابه

‫2 دیدگاه ها

  1. ترس چیست؟ ترشح هورمون محرک بدن است بدن با محرک ذهنی مثل نمره نگرفتن در کلاس درس و قبول نشدن امتحان
    مغز با این دلایل جسم را تحریک می‌کند تا جا به جا شود
    دلیل دوم گرسنگی و سرما و گرما هست که در لحظه باعث میشود جسم مان را جا به جا کنیم، ما درخت نیستیم در زمین ریشه کنیم و ساکن از همه چی تغذیه کنیم، ما انسان دو پا هستیم که از هر نقطه ای میتوانیم جا به جا شویم
    ترس دلیل مغز برای و تحریک شدن مقایسه کردن غذا خوردن است، هرگز با افکارتان مقابله نکنید، اگر فکر ناراحت کننده ای به ذهنتان رسید سریعاً به مغازه بروید یک خوردنی بخورید، تلخ ترش شیرین تا افکارتان آرام شود
    مهمترین خواسته ی بدن غذا است و هیچ چیزی دیگر مهمتر نیست، پس آرامش را با خوردن بسازید، پاداش بدهید به خودتان تا همیشه شاد باشید، به هیچکس توضیح ندهید چه می‌خورید؟ چیکار میکنید؟ چی می پوشید؟ تا توسط افکار محرک دیگران شما تحریک نشوید، افکار آنها برای بدن آنها است و بدن شما فرق میکند، ختم کلام

  2. سلام، بسیار عالی بود اما، چطوری این کارو بکنیم؟ چطوری هر نتیجه ای رو بپذیریم؟ چطوری موقعی که افق تاریک میشه نترسیم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا