علمی توصیفی

خود مردم نگاری؛ شیوه ای در تجربه نگاری فرهنگی

خود مردم نگاری ذیل مردم نگاری قرار دارد و از این رو برای شناخت روش خودمردم نگاری، شناختن روش مردم نگاری ضروری است.

می توان با تفکیک سه گانه مردم نگاری (قوم نگاری، اتنوگرافی)، مردم شناسی (اتنولوژی) و انسان شناسی فرهنگی (آنتروپولوژی) گفت:

مردم نگاری یا اتنوگرافی، رویکرد توصیفی دارد

اما، مردم شناسی یا اتنولوژی، یک مرحله تکامل یافته تر از آن است؛ چرا که می گویند ما می خواهیم کلیت فرهنگ انسانی را بشناسیم

در عین حال، امروزه آنتروپولوژی یا انسان شناسی فرهنگی، ادعایی بیش از مردم نگاری هم دارد.

رویکرد انسان شناسی فرهنگی را می توان یک رویکرد کیفی توصیف کرد و گفت:

روش های کیفی در مقابل روش های کمی است.

روش های کمی یا آماری در قرن نوزدهم و بعد در قرن بیستم روش غالب بود، ولی امروزه روش های کیفی مورد استفاده بسیاری قرار می گیرد.

روش کیفی، هنری است و دست پژوهشگر را بازتر می کند و همچنین تکنیک های این روش متنوع تر است و نمی توان آن را به یک سری تکنیک های خاص محدود کرد.

انسان شناسی فرهنگی، رویکردی دینی ‌دارد

با توجه به این که مردم شناسی و انسان شناسی فرهنگی خاستگاه کلیسایی دارد، می توان گفت:

روش انسان شناسی را کشیش ها تولید کردند؛ یعنی نویسندگان اصلی در این عرصه کشیش ها و مذهبی ها بودند.

یعنی کشیش هایی که به  تبلیغ می رفتند برای بقیه کشیش ها گزارش می آوردند تا اینکه بقیه کشیش ها که می خواهند بروند، اطلاعاتی درباره آنها داشته باشند و کلیسا از این اطلاعات استفاده می کرد.

اگر ما این رویکرد انسان شناسی را در حوزه علمیه ترویج کنیم و آموزش بدهیم هیچ قشری همانند طلاب نمی توانند در این زمینه موفق باشند.

بعدها دولت های استثماری این اطلاعات را از کلیسا گرفتند؛ زیرا که اگر کشورهای استعمارگری بداند که در آن مناطق چه خبر است؟ و ارزش های مردمان چیست؟ به راحتی می تواند به استثمار و چپاول گری در آن کشورها بپردازد.

پژوهش در موضوعات مذهبی متناسب با روش کیفی است.

یعنی برای بررسی موضوعات مذهبی بهترین روش، همان روش های کیفی و انسان شناختی است. موضوعات مذهبی متناسب با روش کیفی است و با روش های کمی نمی توان رفتارهای مذهبی را فهمید و کشف کرد.

یعنی شما اگر با فرد مصاحبه عمیق انجام ندهید؛ نمی توانید موضوع را درک کنید و  به رویکرد پدیدار شناسانه و نشانه شناسانه نیاز است.

مثلاً کشورهایی مثل مصر، ایران و هندوستان دارای فرهنگ لایه لایه عمیق هستند؛ این جا حرف ها چند لایه است خیلی به لحاظ عمق فرهنگی عمیق هستند.

بنابراین، اینجا شما استعاره و کنایه و رمز زیاد دارید.

متناسب ترین روش برای مطالعه در این نوع کشورها رویکرد انسان شناختی و مردم شناختی است، اصلاً روش های پیماشی جواب نمی دهد.

رویکرد انسان شناختی یا تجربه نگاری؛ علم، فن و هنر است.

آثاری که از طریق مردم شناسی یا انسان شناسی تولید می شود دارای لذت متن هستند و بُعد هنری دارند.

در مقابل کارهای پیمایشی، یک مقاله جامعه شناختی که شما مطالعه کنید، اصلاً دلتان نمی خواهد آن را مطالعه کنید چون همه اش فرمول و آمار همه اینهاست.

با تاکید بر رویکرد انسان شناختی یا تجربه نگاری که علم، فن و هنر است، می توان گفت:

انسان شناختی علم است؛ یعنی شما باید انسان شناسی را در کلاس و برخی از تکنیک ها، فنون و علم آن را یاد بگیرد.

رویکرد انسان شناختی، فن هم هست؛ به این معنا کسی که کار انسان شناسی انجام ندهد، خودش نمی تواند یاد بگیرد.

اصلاً یاد گرفتن این روش باید در میدان باشد؛ مثل یاد گرفتن کامپیوتر است؛ شما هر چه بگویید کامپیوتر چیست؟ مادامی که پشت کامپیوتر ننشینید، یاد نمی گیرید.

انسان شناسی به نگارنده اجازه می دهد که خودش را هم نشان بدهد و او در این کار باید نوآوری داشته باشد هنر خودش را بروز بدهد، در این زمینه نگارنده می تواند هنرنمایی کند.

تکنیک های جمع آوری اطلاعات

چهار تکنیک جمع آوری اطلاعات شامل جمع آوری اسناد، مشاهده، مشاهده مشارکتی و مصاحبه عمیق است که پژوهشگر آنها را برای هر کار پژوهشی لازم دارد.

لذا، مرحله دیگر تجربه نگاری با رویکرد انسان شناسی را می توان توصیف پدیده های اطراف خویش دانست.

توصیف، یعنی محقق رفته اسناد را دیده و  خودش در آن مشاهده و مشارکت کرده و ممکن است آن پدیده را به گونه ای توصیف کند که انگار فیلمبرداری کرده است.

نقطه تلاقی انسان شناسی فرهنگی با اتنوگرافی (مردم نگاری)، در همین توصیف گرایی پدیده های موضوع است، به گونه ای که 20 مصاحبه از افراد مختلف به یک مصاحبه 30 صفحه ای توصیفی تبدیل می شود.

اما، مرحله دیگر انسان شناسی فرهنگی، معناکاوی پدیده است.

معناکاوی پدیده به معنای توصیف عمیق از منظر کنشگران و نیز از دیدگاه محقق است.

 معناکاوی از منظر کنشگران از طریق مصاحبه با افراد کسب می شود.

اینکه معنای این پدیده چیست؟ و سپس در گام بعدی، خود کنشگر پاسخ می دهد.

معناکاوی از منظر محققان مسائلی است که خود، کنشگران به زبان نمی آورند یا نمی خواهند بگویند یا نمی دانند و محقق، به پدیده نگاه کرده و برخی از معانی را به آن الصاق می کند.

دکتر کریم خان محمدی

دانشیار گروه مطالعات فرهنگی و ارتباطات دانشگاه باقرالعلوم

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا