دانایی واقعی؛ مقیاسی برای گفتمان رهایی
بسیاری از پیامها، نظریهها، اظهارات سیاسی و اجتماعی، مانند مواد مخدری می مانند که آگاهی انسان را یا زائل می کنند و یا خنثی.
بدون یک آگاهی واقعی و راستین رهایی صورت نمی گیرد.
وقتی موضوعی را همه می دانند و دانایی اسباب رهایی آنها نگردیده است، تکرار آن، بندهای اسارت را تشدید می کند.
دانایی واقعی زنجیرهای است که آگاهی و اطلاعات را در فضا معلق نگاه نمی دارد.
دانایی واقعی زمانی است که با متصل شدن به بنیادها و علل از یک سو، و مسئله آفرینی از سوی دیگر، انسان را و جامعه را از وضعیت تعلیق خارج کند.
آگاهیای که به مسئله انسان تبدیل نشود، آگاهی نیست، تعلیق آگاهی است.
در دنیای امروز و در جامعه امروز ما با انبوهی از اطلاعات مواجه هستیم که به شدت در فضای اطلاعاتی معلق و سرگردان هستند.
عصر انفجار اطلاعات ناظر به همین وضعیت است. وضعیتی که اطلاعات با سرعت هرچه بیشتر به تلّی از اطلاعات و از آنجا به تفاله آگاهی و اطلاعات تبدیل می شوند.
پارهای از اطلاعات هم به سرگرمي تبدیل ميشوند و تخدیر بر تخدیر ميافزایند. به همین دلیل است که در این دوران، نه تنها اطلاعات و آگاهی اسباب رهایی ما نگشته، بلکه بر اسارت ما افزوده است.
در اینجا کوشش می شود تا با نقد یک پیام نشان داده شود که چگونه این پیام وقتی آگاهی رهاییبخش ایجاد نمی کند، دانایی اجتماعی و سیاسی را به مهلکه تخدیر دیگر فرو می برد!
مسئولان همه میدانند که در کشور کمبود آب وجود دارد. می توان به جای مسئولان گفت، آنها مانند بقیه مردم ایران نگران کمبود آب هستند. آنها هم مانند بسیاری از مردم ایران در فکر چارهجویی برای حل مسئله آب هستند. اما نکته با اهمیت این است که موضوع آب و کمبود آب، مسئله آنان نیست.
هر فرد، هر گروه و جریان سیاسی و یا فکری و هر دولت، دنبال یک مسئله ای است که مسئله اوست، روز و شب اوست، دغدغه و نگرانی و فکر و ذکر اوست.
همه مردم، از کارمند گرفته تا بازاری، از استاد دانشگاه گرفته تا یک صنعتگر ساده، میدانند و نگران کمبود آب هستند، اما موضوع کمبود آب مسئله آنها نیست.
اگر موضوع آب به مسئله مردم ایران تبدیل میشد، این چنین بیشترین مصرف سرانه سهم ایرانیان نمیشد.
صدا سیما و رسانهها هم مسئلهشان این نیست که کمبود آب به مسئله مردم ایران تبدیل بشود و یا نشود. میتوان به جای آنها قسم خورد که حقیقتاً نگران کمبود آب در کشور هستند، اما میدانیم و خودشان هم میدانند که کمبود آب مسئله آنها نیست.
حاصل آنکه، اگر بخواهیم پیشنهادی بدهیم، نمیتوانید، پیشنهادی بدهید که مسئله آنها نیست. اگر پیشنهادی بدهید که مسئله مردم و حکومت نباشد، نه تنها طرح چنین پیشنهاداتی آگاهیبخش نیست، بلکه هیچ امیدی به رهایی از مشکلاتی که فهرست میشوند، وجود ندارد.