علمی توصیفی

در ستایش سیاست

آلن بَدیو در کتاب «در ستایش سیاست» از سه نوع سیاست صحبت می کند.

۱سیاست به معنای قدرت؛

در این رابطه می نویسد: سیاست به معنای قدرت یعنی سیاستی که به دنبال قدرت است و هدفش، کسب و اِعمال قدرت دولت در میان جماعت هایی شکل یافته و قابل تشخیص با اعضای مشخص است.

۲سیاست به معنای دروغ؛

سیاست به معنای دروغ یعنی سیاستی که سیاست را هنر عالی دروغ می داند. استعداد دروغ گویی عموماً برای اصحاب سیاست ضروری است! درواقع، اصحاب سیاست با توسل به قول های غیرعملی کار خود را پیش می برند‌.

۳سیاست به معنای عدالت؛

سیاست به معنای عدالت یعنی سیاستی که به دنبال آزادی، برابری و خیر همگانی است. یعنی سیاستی که عملاً در دستان عموم باشد.

آلن بدیو، بهترین تعریف از سیاست را، سیاست نوع سوم یعنی سیاست به معنای عدالت می داند‌ و می نویسد؛ هدف سیاست، محافظت از مردم در برابر خشونت است!

به عبارت دقیق، هدف بنیادین سیاست، این است که بتوان بشر را در وضعی دید که بر سرنوشت خود در وضعی اساساً صلح آمیز، به دلیل عادلانه بودن، حاکم است.

او می نویسد؛ در نهایت سیاست می بایست زمینه صلح آمیز انسان ها را فراهم آورد. همزیستی صلح آمیزی که در نزد انسان ها مخاطره آمیز است و مقدمه رفع جنایت ها را رقم می زند.

از منظر بدیو سیاست وقتی آغاز می شود که دو جهت گیری اساسی و دو مسیر متفاوت وجود داشته باشد و پیش از هر چیز انتخاب به مسیری مربوط شود که در آن باید قرار گرفت و به روشی مرتبط شود که به مدد آن این مسیر می تواند یا باید در وضعیت و در همه سطوح وجود داشته باشد.

او می گوید؛ فکر می کنم که سیاست، در نهایت، دیالکتیک تنازعیِ این تنها دو مسیر است، آن گاه که هر دو ساخت یافته باشند.

او در ادامه می نویسد؛ روح سیاست در اتحاد خانه دارد، اتحاد، قلب سیاست است. چون فقط با اتحاد است که انسان ها به وجود و توانایی شان وقوف می یابند.

آلن بدیو در رابطه با سیاست جهانی هشت گزاره را مطرح می کند.

۱- به نقل از مائو می نویسد؛ طغیان بر ضد مرتجعان حق هر انسانی است.

۲- پروژه کمونیسم نو باید از طریق محله جهانی کمونیسم و به زبان های مختلف می بایست احیاء شود.

۳- جمهوری بیش از کمونیسم آدم کشته است!

۴- دموکراسی غربی این است که دو حزب قدرت را دست به دست می کنند.

۵- جامعه همواره به ژاندارم اخلاق و پلیس اخلاق نیازمند است!

۶- باید از هر گونه هویت، خاصه هویت ملی دست کشید، زیرا پرولتاریا وطن ندارد.

۷- وقتی سیاست واقعی آغاز شود، به روشنفکر نیاز خواهیم داشت.

۸- نظام سیاسی همواره باید از درون خودش را اصلاح کند، والا با خشونت از بیرون اصلاح خواهد شد.

نگارنده فقط با گزاره اول و دو گزاره آخر موافق است و بقیه گزاره های مطرح شده را کذب و باطل می داند.

زیرا در جهان آزاد، آزادی اندیشه وجود دارد. در صورتی که کاملاً آشکار است که در جهان کمونیسم هیچ گونه آزادی اندیشه و خاصه آزادی سیاسی وجود ندارد. جوامعی مثل چین، روسیه و کره شمالی خود نمونه های واضح و آشکاری در این رابطه هستند.

بی گمان مدل کمونیستی نوعی توتالیتاریسم است که هیچ گونه سنخیتی با آزادی، عدالت و توسعه ندارد.

زیرا ساختار اجتماعی را با پلیس اجتماعی، ساختار اقتصادی را با پلیس اقتصادی، ساختار فرهنگی را با پلیس فرهنگی و ساختار سیاسی را با پلیس سیاسی کنترل می کند و این به معنای جهان بسته است.

جهانی که هیچ گونه آزادی در آن وجود ندارد، جزء آزادی اطاعت، و این به معنای بی ارزشی تمام انسان در جهان بسته است.

منبع: آلن بَدیو (1401)، در ستایش سیاست؛ در گفت‌و‌گو با اُد لانسلَن، ترجمه مجید وحید، تهران: نشر مرکز.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا