ده خصیصه نسلی مردم برنامه درسی در پیش روی دانشگاه ها
یک نگاه به آینده و شرایط اجتماعی و دانشگاهی و آموزشی میتواند از منظر تحولات نسلی باشد.
یعنی اگر ما تحولات نسلی جامعه خود را بفهمیم بهتر می توانیم به آینده نگاه کنیم و بهتر می توانیم با این آینده تعامل کنیم.
پرسش ما این است که نسلهایی که قرار است در برنامه درسی آینده مدرسه و دانشگاه درگیر شوند مانند معلم، استاد، دانش آموز و دانشجو، مجری، مدیر، مخاطب، متقاضی یا ذینفع، و انواع و اقسام گروهها درگیر برنامه درسی دانشگاه خواهند شد و انتظار میرود که در سالهای پیش رو این نسلهای نوظهور و این نسلهای جدید چه نوع صفات و خصیصههایی داشته باشند؟
ما اگر بتوانیم یک مقدار درباره تحولات نسلی جامعه ایران که مخاطبان، متقاضیان، مجریان یا ذی نفعان برنامه درسی آتی هستند، تاملی بکنیم پرسش این است:
مردم آتی برنامه درسی به احتمال قوی واجد چه نوع خصوصیتهایی خواهند بود؟
من ده مورد خصیصه نسلی را فقط برای یادآوری عرض میکنم:
1) نسل عملگرا:
ما شاهد یک نسل عملگرا هستیم که روز به روز بیشتر میشود.
پرسش آنها از برنامه درسی این است که کجا و به چه درد من میخورد؟
این پرسش نسل نوظهور آتی از دانشگاه میباشد که یک نسل یادگیری مسئلهگرا (problem based learning) و موردگرا (case based learning) خواهد بود.
نسلی خواهد بود که ابعاد مهارتی برنامه درسی برایش مهم است، یعنی ارزشهای ذاتی و نظری علم تحتالشعاع ارزشهای دستاوردی و ارزشهای عملی علم قرار میگیرد و ارزشهای کاربردی اهمیت بیش از پیش پیدا میکند.
2) نسل مطالبهگر و حسابگر:
ما نسلی را داریم و خواهیم داشت و روز به روز تعدادشان بیشتر میشوند که نسل مطالبهگر و حسابگر هستند؛ یعنی شعار این نسل جدید، «حق به یادگیری در سطح عالی» است.
پرسش نسل این است که حق من در برنامه درسی چه شد؟
و کیفیت این برنامه درسی که شما به من میدهید چقدر است؟
و چقدر با نیازهای روز من تناسب دارد؟
چقدر از من شهریه میگیرید و چرا از من شهریه میگیرید؟ و در ازای این شهریه چه چیزی به من میدهید؟
چقدر از من هزینه فرصت های عمرم را و هزینههای مختلف را میگیرید و در مقابل این هزینهها چه چیزی به من میدهید؟
ارزشهای مبادلهای نسلهای پیش رو اهمیت پیدا خواهد کرد.
یعنی نسل جدید بیشتر روی عدالت و فرصتهای برابر متمرکز خواهد بود.
پس این نسل، یک نسل واجد و خواهان صدا خواهد بود و اصرار دارد صدای بیشتری داشته باشد و شنیده بشود؛ نسلی اینجا و آنجا حاضر و نق زننده و گله کننده و پرتوقع.
3) نسل پرتحرک و پا به گریز:
تحرک (Mobility) در نسلهای جدید بیشتر از نسلهای گذشته خواهد بود.
یک نسل پرتحرک که شعارشان این است که جاهای دیگر بهتر از شما درس میدهند.
این نسل مقایسه میکند و برنامه های درسی ما و اجرای آن را و نتایج آن را با ترازهای منطقهای و ترازهای بینالمللی مورد سنجش قرار میدهد.
برای همین است که تمایل مهاجرتی نسلهای برنامه درسی در ایران سال به سال بالا میرود.
تمایل مهاجرتی بالای نسل قابل درک است، الان به 40-50 درصد رسیده است.
این نسل، ترازهای دیگر برنامه درسی را اینجا و آنجا می بیند و از آنچه ما می دهیم زود قطع علاقه می کند.
4) نسل بازخیزهای هویتی:
در سالهای گذشته دانشجویان ما بیشتر از اینکه پسر یا دختر باشند، دانشجو بودند بیشتر از اینکه کُرد، ترک، سنی یا شیعه باشند دانشجو بودند.
اما، امروز روز به روز شاهد این هستیم که دانشجو بیشتر از اینکه بگوید من دانشجو هستم میخواهد مثلاً بگوید من دخترم، کُردم، ترکم، سنیام، شیعهام و دیگر آرا و عقاید.
هویت در همه جای دنیا در زندگی دانشجویی اهمیت پیدا کرده است مانند هویتهای جنسیتی و حتی هویتهای تراجنسیتی، قومی، زبانی، مذهبی.
البته توجه داشته باشید که در این تحولات همه «مردم برنامه درسی دانشگاه» تغییرات مهمی پیدا می کنند فقط دانشجویان مدنظر ما نیست.
نسل کارفرمایان، نسل کسب و کارها، نسل مدیران، حتی نسل سیاستگذاران و حتی نسل استادان عوض شده است.
به هرحال نسل تحول پیدا میکند و ما برای اینکه به آینده عبور کنیم و از آینده خود محافظت کنیم باید تحولات نسلی و بین نسلی جامعه خود را بشناسیم تا در دانشگاه و برنامه درسی دچار شکاف نسلی و تعارض نسلی، فاصله نسلی و بیگانگی نسلی نشویم.
5) نسل نگران، خسته و کم حوصله:
روز به روز حرف نسل جدید در کلاس این میشود که نکته اصلی و حرف حساب چیست؟
مردم دیگر خیلی حوصله نظریهپردازیهای انتزاعی را ندارند و اگر هم دنبال نظریه هستند، بیشتر به دنبال مطلب اصلی و جان کلام هستند.
اینها دیگر از حرف ها و تبلیغات خسته شده اند و زبان حال شان با حکمرانان را می شود به زبان حافظ چنین گفت: مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
6) نسل افقی و نامتقارن و ترارشته ای:
ایماژها روز به روز افقیتر میشود. در گذشته استاد و دانشجو یک ایماژ عمودی داشتند اما اکنون مدیر، معلم و سیاستگذار در آن جایگاه بالا قرار ندارند، نگاهها افقی شدهاند و استاد – شاگردی مانند سنتهای قبلی دانشگاهها برجا نمانده است.
قبلاً استادان برجسته، کتاب های برجسته، مقالات برجسته و سخنان مهم و محضرهای درسی بود.
اما الان زبان حال خیلی ها این شده، شما کتاب تالیف کردید؟ خوب، من هم کتاب دارم!
شما این درس را می دهید؟ من هم می دهم …
خوب می شمارند مرتبه می دهند؛ چه فرق می کند؟ تعدادی همه دانشیار، تعدادی همه استاد.
حتی یک رشته نیز به طور عمودی در رأس نیست، بلکه افقیت رشته ها در فضای میان رشته ای و ترارشته ای است.
7) نسل باخبر و نسل برخط:
برنامه درسی آینده دانشگاه باید بر قامت نسلی تدارک دیده شود که در بند زمان و مکان نیست و ما با یک نسل فرا انسانی (transhuman) رو به روییم.
نسل های روز به روز دیجیتالی، رباتیزه، دیگر خیلی تخته بند مکان برنامه درسی نیست.
اخیراً دختران رباتیک افغانستانی در مکزیک ماندند.
سایبورگ (Cyborg) برنامه درسی که تراشه ها تا درون اعماق مغز آنها ایمپلنت می شود؛ نانو ربات ها در کلاس ها اثر گذار می شوند.
نسلی مرتبط با دنیا و جهانی شده که در کلاس های ما دنبال استادان خارجی در کنار استادان داخلی و دنبال دانشجویان خارجی در کنار خودشان می شوند.
باید برای این تحولات، گروهها، تعاملات و دگرگونیهای نسلی آمادگی داشته باشیم.
8) نسل مخاطبان متفاوت با انتظارات کثیر:
استخدام کننده می گوید: من دانش آموخته با مهارت های پیشرفته سطح بالا و شایستگی های چندگانه و قابلیت های نرم می خواهم.
در جهان کسب وکار، دوره عمر مشاغل کوتاه می شود، شغل های تازه و بی سابقه ای روز به روز به وجود می آید و قابلیت های دانشی و مهارتی متفاوت جدید لازم دارد.
جامعه می گوید: من شهروند خوب می خواهم، من پایداری زیست بومی می خواهم، مگر متخصصان برآمده از برنامه های درسی نبودند که این اقلیم را برهم زدند، این تکنولوژی مخرب از کجا درآمد؟ مثلاً ساختن بتن را برنامه درسی یاد داده و این همه آب مجازی در آنها هست! همینطور بقیه موارد.
از برنامه های درسی می خواهند پاسخگویی داشته باشد.
کسب وکار می گوید: من نیروی انسانی کارآمد می خواهم.
خیلی برنامه درسی بیرون دانشگاه و همزمان با دانشگاه تعریف و اجرا می شود (در بنگاه ها و در شبکه های اجتماعی).
نمایندگان شهر (منظورم نماینده به معنای واقعی است) و شهروندان می گویند: برای مسائل ما راه حل بدهید، برای تغییرات اقلیمی، برای تحولات زیست بوم، برای بی آبی، برای مصون ماندن از تاثیرات مخرب، و …
اصلاً جامعه محلی منتظر نمی نشیند که دانشجو برنامه های درسی یکجانبه را تمام بکند و دانش آموخته شود، بلکه می خواهد در تعریف و اجرای برنامه های درسی مشارکت داشته باشد، در کلاس باشد و موردهای خاص خود را ببرد در کلاس همراه استاد مطرح کند.
خانواده ها برای کیفیت زندگی شان از دانشگاه برنامه های درسی آزاد و غیررسمی می خواهند برای تربیت فرزندان، برای ایمنی، برای کارآفرینی، برای حل مساله، برای سلامت، برای تاب آوری و …
ذی نفعان بیرونی مختلفی هم گوشهای شان را به برنامه درسی خوابانده اند، برنامه درسی آینده فقط یک مخاطب ندارد.
در گذشته؛ استاد مخاطبی پای درسش در محصوره کلاس داشت به نام دانشجو و یک ترم با او در برج عاج دانشگاه درس می داد و بعد تمام میشد.
اما اکنون؛ نه تنها دانشجویان به شرحی که قبلاً گفتم متنوع شده اند، ذی نفعان بیرونی مختلفی نیز غیر از دانشجو وجود دارند که به دنبال آن هستند ببینند در برنامههای درسی شما چه چیزی وجود دارد؟ و از ته و توی برنامه درسی شما برای شان چه در می آید؟ و چه چیزی عاید آنها می شود؟
مالیات دهنده کنجکاو است، سیاستگذار کنجکاو است، شرکتها، نهادهای اقتصادی، شهری، نهادهای مدنی، محله، ان جی او، صنوف و حرفه ها همگی کنجکاو هستند و این کار برنامه درسی آینده دانشگاه را امری به غایت پیچیده می کند و دیگر کمیته ای در آن بالای نظام متمرکز پایتخت گرا، نمی تواند بنشیند برنامه درسی بنویسد و همه سر به زیر آن را اجرا کنند.
9) نسل سرد:
احتمال میرود که روز به روز نسلهای برنامه درسی، نسلهای سرد و کم هیجانی باشند.
یعنی اگر ما یک نسل گرمی بودیم و بعداً یک نسلی آمد که نسل ولرمی بود؛ چشم های مان را خوب باز کنیم مدتی است نسلی دارد روی کار میآید که در عاطفیترین، اجتماعیترین، مدنیترین و داوطلبانهترین مجامعی که من حضور دارم در آنجا میبینم که مخاطبان سرد هستند و خیلی سورپرایز نمیشوند.
در گذشته؛ اگر در کلاس چیزی میگفتیم خیلی از بچهها شگفتزده میشدند و میتوانستیم شادی و گرمی را در چشمانشان نظاره کنیم.
اما الان؛ خیلیهایشان خیلی گرم و شاید حتی ولرم هم نیستند.
تحقیقات نشان داده که تعلق مکانی دانشجویان به محیط دانشگاه دیگر مثل سابق نیست.
ما باید خیلی کار کنیم تا یک مقدار الگوها و ترازهای تازهای از تعلق و دلبستگی را برای ذی نفعان برنامه درسی ایجاد کنیم.
متاسفانه برای این نسل سرد یک مقدار شاید سلبریتی (Celebrities) مهمتر از مرجعیت فکری شده و در نتیجه این مرجعیت فکری دانشگاه و مرجعیت علمی دانشگاه باید خیلی حرکت کند که تازه بتواند به پای سلبریتیها برسد و مورد توجه دانشجویان یا ذی نفعان برنامه درسی قرار بگیرد.
این جای دریغ دارد، ولی از ماست که برماست.
سلبریتی در جای خود خیلی هم خوب، اما برای آینده ایران، تفکر انتقادی و خرد ورزی انتقادی و جدی، مرجعیت های روزآمد و پاسخگوی علمی لازم هست.
الان در همه جای دنیا در اینترنت و فضای مجازی همه درس میدهند و انواع و اقسام فناوریها، نوآوریها و شگردها را به کار میگیرند.
آیا درس دانشگاهی ما می تواند یک تراز بالاتر از اینها در سطح آکادمیک و کلان دانش و متناسب با نیازهای جامعه و مرز های جهانی دانش پاسخگو باشد؟
10) نسل سرسنگین:
این سرسنگینی نسبت به دانشگاه از آقایان شروع شد، به دختران مان هم می رسد و تقاضای اجتماعی آموزش عالی از اواخر دهه 80 و اوایل دهه 90 خورشیدی سر خم کرده است و دیگر مانند قبل، همه برای دانشگاه تره خورد نمیکنند.
شاید بیشتر به دنبال آموزشهای چابک، باز و دوره های کوتاه تر آزاد، موردی و غیررسمی (informal/ modular) بروند و مدرکگرایی هم دیگر آهسته آهسته افول پیدا کند و جای آن را گواهی های کوتاه مدت حرفه یا و مهارتهای خاص پیشرفته جدید می گیرد.
دنیای امروز احساس می کند لازم است به دانشگاه سفارشهای خاصی بکند و مخاطب آسانی نباشد و برنامه درسی برای مشترکین خاص و برای خریداران و سفارشدهندگان خاص اهمیت می یابد؛ به صورت سفارش های موردی، تک دوزی شده و نه انباری و انبوه. برنامه درسی نمیتواند به شکل تولید انبوه باشد.
بسیار عالی بود. نسل جدید به شدت عملگرا و مطالبه گر هستند. چون در حوزه کودکان کار می کنم این را می دانم نمیشه پاسخ هاشون رو بدون جواب گذاشت…