رب و ربوبیت در قرآن
کلمه «رب» و مشتقات آن ۹۵۹ بار در قرآن تکرار شده و از این روی، یکی از پرتکرارترین مفاهیم قرآنی است.
«رب» به معنی پروردگار، پرورنده، پرورش دهنده، مربی و ارباب است.
هدف خداوند بر پرورش انسان، خود را از اولین مکاشفه میان او و حضرت رسول ص آشکار نمود:
اقرا باسم ریک الذی خلق (۱) خلق الانسان من علق (۲) اقرا و ربک الاکرم (۳) الذی علم بالقلم (۴) علم الانسان ما لم یعلم(۵)
باب گشایش نزول وحی مشتمل بر ۵ آیه بوده و در آن؛ دو بار کلمه «رب» به کار رفته و خداوند در این مکاشفه نخستین، تنها با همین نام، خود را به پیامبرش معرفی نموده است.
هدف خداوند از آن، ازجمله این بوده که رویکرد پرورش دهندگی خود را در بسته نبوت قرار بدهد و تعلیم را با قلم جزیی از رسالت پیامبر منظور کند.
در آیه ۵ نیز مطرح گردیده که خداوند آنچه را که انسان نمیداند به او میآموزد.
این بدین معنی است که او غیرت برون آوردن انسان از جهل را دارد و پیامبرش نیز قرار است در همین راستا قبول نبوت کند.
آیه ۲۵۷ از سوره بقره نیز بر همین بیرون آوردن انسانها از تاریکی به سوی روشنایی تاکید ورزیده، چرا که جهل؛ تاریکی است.
این آیه از این حیث با ۵ آیه نخست سوره علق همپوشانی دارد.
رویکرد پرورانندگی خداوند در خصوص انسان در قرآن موج میزند.
آیات بسیاری، مولفههای این رویکرد بنیادین خداوندی را در قرآن هویدا و تاکید میکنند و نشان میدهند که هدف خداوند از خلقت؛ پرورش انسان از طریق تعلیم و در نهایت؛ رشد انسان است و رستگاری به عنوان افق این خلقت، از همین مسیر امکان تحقق مییابد.
خداوند خود مربی این طریق است و پیامبران نیز پرورش یافتند تا مربی این مسیر رشدی باشند و همه کسانی که در زندگی این جهانی به پرورش خود و تعلیم دیگران میپردازند، به مثابه ابزار رب در جهان و تحقق هدف خداوند از خلقت انسان عمل میکنند.
لازم است در نظر داشت که منظور از تعلیم؛ کمک به جمعآوری اطلاعات و دانشهای سطحی نیست، بلکه طبق آیه ۲ از سوره جمعه؛ تعلیم در کنار «تزکیه» که خوسازی است، جزیی از برنامه عملیاتی پیامبران برای حصول «حکمت» است.
بر این اساس؛ منظور از تعلیم و پرورش، دانش درونی تشخیص حق و توانایی باطنی پاسداشت آن است.
در این مسیر، تقوا یکی از مولفههای تعیینکننده است، چراکه تقوا به معنی مهار و مدیریت و کنترل خود است و آن که بیشتر از آن برخوردار است، توانایی مقاومت بیشتری در برابر کششها و تمایلات حق گریزانه و حق انکارانه و حق ستیزانه (کفر و ظلم) دارد.
کفر و ظلم در کنار سایر اختلالات نفسانی مانعهایی بر سر راه تحقق پرورشیافتگی و رشد و رستگاری انسان میباشند.
گناه آن است که این مسیر رشد و پرورشیافتگی حداکثری را سد میکند، درحالیکه تقوا و ایمان و کردار نیک این راه را هموار میسازند.
خداوند این موانع را حرام اعلام نمود تا راه پرورش و رشد انسان هموار گردد.
البته خداوند در این مسیر به کمک آدمی آمده و ازجمله از طریق تبیین درستی و راستی، عدل و برابری، راستگویی و پذیرش او پس از بازگشت از خطاکاری (توبه) و … او را هدایت میکند، آماده است تا گناهان او را ببخشد و او را مورد رحمت قرار بدهد.
انسان به میزان تسلیم شدن به خدا و تحقق بندگی خداوند در زندگی و پرهیز از بندگی انسانها و چیزهای این جهانی میتواند در این مسیر موفق به رشد بشود.
ارباب بودن خداوند نیز جزیی از پروژه توحیدی است و پرهیز از ارباب گیری در زندگی، آدمی را از اسارت و بندگی سایر انسانها میرهاند و او را رها و خالص در مسیر رشد حداکثری و رستگاری قرار میدهد.
طاغوت که بنده سازی است، مصداق همه نیروهایی است که راه رشد انسان را سد میکنند و با به بند و انقیاد کشاندن انسان، او را از مسیر رشد منحرف میسازند و نمیگذارند او در آزادی و رهایی طریقت پرورش و رشد و رستگاری در پیش گیرد.