سه رویکرد و سه نگاه به رستگاری
به نحو کاملاً مجمل، میتوان سه گونه رویکرد و نگاه وصول به رستگاری را از یکدیگر تفکیک نمود.
گرچه تمایز سهگانه به این معنا نیست که هر یک از آنان با دیگر صور رستگاری، هیچ وجه مشترکی ندارند، بلکه علاوه بر وجه اشتراک، اما در نهایت سه رویکرد و سه نگاه به موضوع رستگاری است.
از این رو، و با توجه به رویکردهای سهگاه، سه گونه سبک زندگی دیندارانه معطوف به رستگاری شکل میگیرد.
سبکهایی که ویژگیها و مختصات خود را دارد و آن را از سایر سبکهای وصول به رستگاری متمایز میکند.
سه رویکرد عبارت است از:
1. رستگاری از طریق فقه (رستگاری فقهی)
2. رستگاری از طریق عرفان و معنویت (رستگاری معنوی)
3. رستگاری از طریق مناسک و شعائر (رستگاری مناسکی)
رستگاری معنوی، در بن و بنیاد با دوگونه پیشینِ رستگاری (رستگاری فقهی و رستگاری آیینی)، متفاوت است، برخی از تفاوتها چنین است:
1. رستگاری فقهی و آیینی، مسیر آفاقی و رستگاری معنوی، مسیری انفسی دارد.
به این معنا که در رستگاری فقهی و آیینی، آن چه مهم است، بیرون از انسان است.
چیزی در بیرون اتفاق میافتد، نه درون انسان.
به تعبیری دیگر، در مسیر رستگاری فقهی و آیینی، درون شخص الزاماً تغییری نمیکند، بلکه رستگاری را باید در جادهای بیرون از خود جستجو کرد.
از این رو، پیش و پس از انجام تکالیف فقهی و برگزاری آیینی، افراد، همان هستند که بودند، وجودشان تغییر نمیکند.
رستگاری فقهی و آیینی، امری ظاهرگرایانه است. این نوع رستگاری در فرمالیسم آزاردهنده محصور و محبوس است.
از این رو، ظاهر فرد مهم ترین مبنای ارزیابی و سنجش میشود.
در حالی که در رستگاری معنوی، باطن اهمیت می یابد.
در این نوع از رستگاری، تجربهی وجودی و اگزیستانسیل در مرکز توجه قرار میگیرد.
وجود شخص، درگیر امر متعالی میشود و نه فقط تن و زبان او.
دغدغه و چالش رستگاری معنوی، هستی و تمامیت وجود را درمینوردد.
به طور کلی رستگاری معنوی-عرفانی، وجودگراست و اما رستگاری فقهی و آیینی، جسم و تنگراست.
در اولی، درون و نفس به چالش کشیده میشود و در دومی این جسم و تن انسان است که درگیر میشود.
2. رستگاری فقهی و آیینی، بیش از هر چیز متکی بر شریعت است و این در حالی است که رستگاری معنوی، توجه به اخلاق و تجربه عرفانی دارد.
در این نوع رستگاری، احوال وجودی و مراتب درونی تحت تاثیر قرار میگیرد.
این سخن، هیچ به معنای مخالفت و یا مغایرت معنویت و شریعت نیست، بلکه درجه اهمیت و اولویت هر یک از انواع رستگاری را نشان میدهد.
3. رستگاری فقهی معطوف به پس از مرگ و رستگاری معطوف به «اینجا و اکنونی» است.
فقه میخواهد ما را در آخرت به بهشت ببرد، اما معنویت میخواهد که ما در همین دنیا، زیستِ رستگارانه داشته باشیم و بهشت را در وجودمان محقق کنیم.
در رستگاری معنوی، شیوه زیستن و نحوه بودن شخص، در حال حاضر مهم است.
در رستگاری معنوی-عرفانی، رستگاری معطوف به همین زندگی است و در همین جا نیز میتوان نشانههای رستگاری را فهمید.
اما در رستگاری فقهی، همه ماجرا به پس از مرگ محول میشود. از این رو، نمیتوان فهمید که آیا در مسیر رستگاری قرار گرفتهایم یا خیر.
در نگاه فقیهانه و آیینگرایانه به رستگاری، دینداران در این جا به تکالیف دینیشان عمل میکنند و در جایی دیگر (آخرت)، پاداش میگیرند.
در این نظرگاه، آخرت، روزی است که همه پاداشهای معوق را پرداخت خواهند کرد.
اما، انسان معنویتگرا چنین میاندیشد که اثر و نتایج عملش را در همین جا و در زندگی و بلکه در وجود خویش دریابد.
او به «پاداش معوق»، نظر ندارد بلکه کاری می کند که زیستِ فعلی او ارتقا یابد و سقف پرواز روحش را بالاتر ببرد.
در رویکرد فقهی و آیینی، انجام عبادات و تکالیف دینی نه برای تحول احوال که به مثابهی پولی میداند که در قلک نگه میدارد تا در وقت ضرورت از آن استفاده کند.
از این رو «ثواب» در این رویکرد، چیزی در بیرون است که باید آن را تصاحب کرد.
اما در رویکرد معنوی، انجام عبادات دینی و عمل به وظایف اخلاقی و ورزههای درونی به منزله «دارو» انگاشته میشود.
دارویی که برای بهبود جان آدمی مصرف میشود و نه پولی که پس انداز میگردد.
مهم این است که جان سرسبز شود و نه جیبها پر از ثروت.
4. و بالاخره چهارمین تفاوت میان رستگاری معنوی با دو گونه دیگر رستگاری این است که پاداش عمل در رستگاری معنوی غیرمادی و پاداش عمل در رستگاری فقهی و آیینی، مادی است.
رویکرد غالب در فقه و آیین، رویکرد مادیگرایانه است.
به این معنا که آن نتایج و پاداش را که نه در این جهان، بلکه در جهانی دیگر به آدمی میپردازند، از جنس اموری است که امروزه آن را مادیات و دنیویت میشناسیم.
لذتهای مادی مانند استراحت کردن، خوردن، آشامیدن، لذتهای جنسی و اموری از این قبیل است.
ثوابها به خانه و باغ و لذتهایی مادی تبدیل می شود.
اما، در رستگاری معنوی-عرفانی، ثوابها از جنس غیرمادیاند.
در این رویکرد، چیزی در این هستی باید ارتقا یابد.
گامی به سوی بهتر شدن باید برداشت.
جانی باید فربه شود و آدمی از سرگشتگی کیهانیاش باید به آرامش و قراری لذتبخش برسد.
در این نوع رستگاری، تلاش میشود جان هستی اوج بگیرد.
دغدغهی معناگرا این است که شمع لرزان دل را در تندباد حوادث از گزند روزگار در امان نگه دارد.
همان که در شمس میخوانیم:
چراغ است این دل بیدار، به زیر دامنش میدار
از این باد و هوا بگذر، هوایش شور و شر دارد