علل ايجاد آيين قربانی
بخشی از علل ايجاد پديده فرهنگی آيين قربانی توسط ضمير ناخودآگاه جمعی، تسّری و نهادينه شدن آن برپايه تاريخ اساطيريی ايران از بُعد مادی فرهنگ، نيازهای فيزيولوژی می باشد كه براساس عواملی مانند اكولوژی صورت می پذيرد.
با عنايت به گذر اَدوار در تاريخ ايران از مرحله كوچنشينی به يكجانشينی و شرايطی كه برای كشاورزی و دامپروری (اهلی كردن حيوانات) مهيا می گردد؛ پُرپيدا است اجزای مركب ساختمان برخی از اين عناصر و اجزای فرهنگی آن از جمله رُسوم سنتی و آيينها با اين تغيير اجتماعی، دچار دستخوش می شوند.
شرايطی مانند ظهور دين جديد مزديسنا توسط زرتشت نيز بر قسمت بُعد معنوی و شيوه اجرای اين آيين قربانی تأثير گذار بوده است.
میتوان مراسم آيين قربانی را نوع خاصی از گفتار و اعمال منظم (طبق عادت اجتماعی) دانست که از امور ماوراءالطبيعه سرچشمه گرفته و یا برای بیان احساسات نيازهای در خور اجابت بهکار گرفته میشود و به دلیل قدمت زیادی که دارند در بیشتر موارد با سنت و تاریخ مردمان یک منطقه پیوند خوردهاند و بهعنوان بخشی از ارزشها، عادتوارهای از فرهنگ روزانه و انکارناپذیر مردم شدهاند.
اولین راهکار بشر برای ابراز خواستههايی كه به نيازهايش مربوط می شده و همينطور مكانيسم دفاعی روانی برای جلوگيری از نزول بلايای طبيعی و مصنوعی زيانرساننده به جهت ارتباط نزديك با ماوراءالطبيعه مانند ايزد فرشتگان، انجام آيين قربانی برای آنها بوده است.
این آيين قربانی که در تمام ادیان ریشه دارد، هرچه پر بارتر و دقيقتر اجرا شده، ظاهراً نتيجه مطلوب تری داشته است.
مالينوفسكی برای فرهنگ سه بُعد تفكيكناپذير قايل است كه به عقيده وی در تمام مراحل آيين قربانی اين ارتباط بايد مدنظر قرار گيرد:
1 ـ پايه مادی فرهنگ؛ اشياء و ابزاری كه بر روی آنها كار انجام گرفته است.
2 ـ پيوندهای اجتماعی انسان، شيوه رفتار پذيرفته شده و همانند.
3 ـ اعمال سمبليك.
رفتار مایمتیک یا تقلیدی نیز توجهاتش به خود موضوع معطوف است.
مفهوم مایمسیس برای نخستین بار در دیدگاههای افلاطون و ارسطو به عنوان مفهومی کلیدی مطرح شد.
در دیدگاه ارسطو، محاکات یعنی حکایت کردن طبیعت است.
چنین نگاهی به جهان در نظام جادو ریشه دارد که در نمونههای بازمانده ازآن دوره، در قالب نقاشی های دیواری دوره دیرینه حک شدهاست.
نقاشیها به واقع نوعی ابزار یا تله جادویی برای به دام انداختن جانوران بودهاند.
چرا که برای آدمیان آن دوره، نقاشی یا تصویر هم بازنمایی و هم خود چیزهای بازنموده شده بودند که در اندازههای واقعی در دیوارهای غار ثبت شدهاند.
قصد و اراده موجود در پسِ این نقاشیها اشاره، نمادپردازی یا جعل واقعیت نیست، بلکه یک بازنمایی ناتورالیستی از طبیعت مدنظر خالق اثر است.
با ظهور جانگرایی واقعیت، انتزاعی و ذهنی میشود.
در دیدگاه افلاطون و بعدها در فلاسفهای مانند کانت، واقعیت به دو جهانِ پدیداری (ظاهری) و جهان واقعی (درورای قلمرو تجربه بشری) تقسیمبندی میشود.
در ديدگاه افلاطون این دوگانهها در قالب جهان پدیداری وجهان مُثُل و درانديشة کانت با دوگانة فنومن (جهان واقعیتپدیداری) فنومن (واقعیت اصیل یا شئ در خود) متبلور میشود.
به همین ترتیب، درسنت نظریه انتقادی، تئودور آدورنو نشان میدهدکه مفهوم، امری سلطهگراست.
چراکه ابژه همواره چیزی بیشتر ازسوژه باخود حمل میکند و باز مازاد ابژه برسوژه انطباق کامل مفهومی این دو را ناممکن میکند.
بازانديشی، يکی از مفاهيم محوری در انديشه گيدنز است. به نظر او در نظم پساسنتی، هويت شخصی بازانديشی می شود و انسانها دايماً هويت خود را خلق و تصحيح می کنند.
معنای بازانديشی عبارت است از: فرآيند تعريف و بازتعريف خود از طريق مشاهده و بازتاب اطلاعات روانشناختی و اجتماعی درباره مسيرهای ممکن زندگی.
حتی سنتها هم در جهان مدرن بازانديشی می شوند و دوباره در جريان زندگی فرد قرار می گيرند (گيدنز، 1384: 26).
به قول گيدنز، همه چيز از جمله آيين قربانی در معرض بازانديشی است، حتی خود بازانديشی.
بازانديشی گرايش به تغيير اين جهان دارد و آنرا از خصايص اصلی زندگی اجتماعی می داند.
حتی بدن هم در معرض انواع رژيمها (رژيمهای غذايی و برنامه ورزشی) است (ريترز، 1377: 771).
به نظر گيدنز، نوگرايی تبعات مثبت و منفی را با هم دارد و تهديد بی معنايی شخصی برآن مسلط شده و بسياری از پديدههای معنی دار از زندگی جدا شدهاند و سرکوب گرديدهاند، اما اين بازانديشی روزافزون احتمال بازگشت به معناهای سرکوب شده را فراهم می کند.
گيدنز به برکت بازانديشی پيشبينی می کند که دوباره قضايای اخلاقی نمود پيدا خواهند کرد (ريترز، 1377: 772).
لذا اگر تدابير با تدوين استراتژی هايی طبق شرايط جديد آداپتاسيون بشوند، در كنار ساير حوزههای فرهنگی به تبادل و تعامل سازنده اقتصادی، سياسی، اجتماعی، نظامی و فرهنگی، در رفع نيازها و تشفی خاطر افراد جامعه نيز مؤثر خواهد بود.
منابع
1- ریتزر، جورج (1377)، نظریه جامعهشناسی در دوران معاصر، مترجم محسن ثلاثی، تهران: انتشارات علمی.
2- گیدنز، آنتونی (1384)، پیامدهای مدرنیت، مترجم محسن ثلاثی، تهران، نشر مرکز.