مدیرِ کافی و انواع مدیران
بعضی مدیران، زیادی مدیرند.
مساله را سریعن تبیین می کنند.
ابعادِ مختلفِ تصمیم را ارزیابی می کنند.
بین گزینه های پیچیده و نزدیک به هم، انتخاب می کنند.
تعارض ها را سریعن حل می کنند.
در همه ی موقعیت های دشوارِ بالا اجازه می دهند همکاران شان، صرفن نظاره گر باشند.
آب در دلِ همکاران تکان نمی خورد؛ چون مدیرِ زیادی مدیرشان در حال سروسامان دادنِ همه امور هست.
همکاران، مدیرشان را می پرستند و همه جا از مهربانی اش سخن می گویند.
اما، اثرِ بلندمدتِ این مدیران چیست؟
مدیرانِ حداکثری، پرورش دهنده مسئولیت گریزیِ همکاران شان خواهند شد.
بعضی مدیران، کم، مدیرند.
تحلیلِ مساله، ارزیابیِ ابعادِ تصمیم، انتخاب راه حل بین گزینه های متعدد، مدیریت کردنِ تعارض و … را آزمون هایی می دانند که موجبِ رشدِ همکاران شان می شوند.
تاکید دارند ذره به ذره ی رنجی که خود کشیده اند را همکاران شان هم باید بکِشند.
همه جا از توسعه دهنده بودن شان سخن سر می دهند.
با سِپُردنِ همه مسئولیت ها به همکاران، به ذهن شان فراغتِ مستمر می دهند و فکر می کنند همکاران را مُجاب به رشد می کنند.
اما، اثرِ بلندمدتِ این مدیران چیست؟
مدیرانِ حداقلی، پرورش دهنده سرگردانی و پریشانیِ همکاران شان خواهند شد.
میانه را رها نکنیم.
دستِ همکاران تان را «گاهی» بگیریم.
مسیرهای تجربه شده مان را جلوی چشمان شان بگذاریم.
حتمن لازم است که مجاب شان کنیم، خودشان پا در مسیرِ سختِ تصمیم گیری بُگذارند، اما با مداخله های مقطعی، دلگرم شان کنیم که تنها نخواهند بود.
حیاتی ترین نقشِ مدیرِ میانه، بیدار کردنِ حسِ مسئولیت پذیری در همکاران است.
میانه را بچسبید: نه زیاد مدیر باشیم و نه کم؛ مدیرِ کافی باشیم.
ممنون از این مطلب کوتاه و عالی