موسولینی؛ دوچه ی معظم!
آنری برو خبرنگار فرانسوی، مشاهداتش را در سال ۱۹۲۹ از ایتالیا چنین بیان می دارد؛
به هر کجا نگاه کنید، هر کجا بروید، موسولینی را آنجا می بینید؛ همه جا موسولینی، همیشه موسولینی.
در مکان های عمومی با تصاویر بزرگ، در ادارات دولتی با تصاویر کوچک، روی مدال ها، حکاکی ها، و حتی روی دیوارها او به چشم می خورد!
نامش زینت بخش تیتر روزنامه ها، مجلات، و حتی کتاب های دانش آموزان است.
موسولینی همه جا حاضر است، او همچون خداست.
زیرا از هر زاویه ای شما را زیر نظر دارد و شما هم همه جا او را می بینید.
کتاب زندگی او به رایگان در مدارس توزیع می شود و در کلاس های درس، دانش آموزان گزیده های اصلی آن را از بر می کنند!
جمله آغازین کتاب، نشان دهنده کلی آن است؛ «من به دوچه ی معظم باور دارم؛ شاه سیاه پوشان، و به مسیح، که تنها نگاه دار اوست!».
او پدر ملت است، هرگز نمی خوابد و تا صبح به جای آن ها کار می کند.
به همین خاطر چراغ اتاق کارش در کاخ ونیز شب ها تا صبح همواره روشن است!
خبرنگاران و نویسندگان خارجی که در حمایت او می نوشتند، مورد تشویق قرار می گرفتند، اما منتقدین مطرود می شدند.
او همواره سعی می کرد تا در ملاقات هایش تصویر یک پیامبر الهی از خودش ارائه دهد.
به همین جهت طرفدارانش در مورد تمام حرکات او کتاب می نوشتند؛ حتی فصلی از کتابی درباره او به لبخند دوچه می پرداخت.
او همواره به دیگران مشکوک بود، بنابراین سعی می کرد تا افراد کم توان و کم مایه را در راس امور قرار دهد. زیرا معتقد بود چنین افرادی فقط می توانند مطیع و وفادار باشند.
او اعتقاد داشت که فقط افراد وفادار و مطیع می توانند زمینه مساعدی فراهم کنند تا افراد دیگر هم وفادار و مطیع شوند.
نتیجه این سیاست، ارتقاء افراد معمولی در راس امور بود. در حالی که بر همگان مشخص بود که این افراد معمولی برای یافتن شغل، این گونه وفادار و مطیع شده اند.
به این علت وفاداری به دوچه – رهبر مهم ترین اصل فاشیسم قرار گرفت.
بدین گونه سیاست در ایتالیا تبدیل شده بود به ستایش همه از یک فرد خاص.
جمله ی حق همیشه با موسولینی است، شعار رژیم فاشیستی بود.
بر این اساس رژیم فاشیستی می گفت، مردم ایتالیا؛ «باور کنید، اطاعت کنید و بجنگید.»
بر این اساس تمام جلسات با درود به دوچه آغاز می شد و همه موظف بودند، لباس سیاه بپوشند.
داماد موسولینی سرپرست مطبوعات شد، بنابراین بودجه آن ها چندین برابر شد.
بعد یکی از آن ها تیتر زد، خدا و تاریخ دو واژه هستند که با موسولینی شناخته و فهمیده می شوند.
روستای پرداپیو محل تولد دوچه، تبدیل به یک زیارتگاه عمومی شد و هر ساله افراد بی شماری سواره و پیاده برای زیارت رهسپار آنجا می شد.
علاوه بر این زیارتگاه ملی، نمایشگاه انقلاب فاشیستی در شهر روم، زیارتگاه دیگر مردم شد.
طرفداران دوچه آن قدر برای او هدیه فرستادند تا مقامات حزب فاشیست درخواست دادند تا دیگر کسی برای دوچه هدیه نفرستد!
یکی از نکات قابل توجه در دوران موسولینی نقش پول در مطبوعات است که در ادامه این نقش بیان می شود.
وقتی داماد موسولینی یعنی گالیا تسو چانو وزیر فرهنگ عامه در ایتالیا شد، بودجه وزرات فرهنگ عامه به صورت سرسام آوری افزایش یافت و به بیش از ۴۱۰ میلیون لیر ارتقاء یافت.
سهم مطبوعات از این بودجه بیش از دیگر عناصر فرهنگی بود، به طوری که اکثر سردبیران روزنامه ها تطمیع شدند. در این هنگام بود که یکی از روزنامه ها تیتر زد؛
« خدا و تاریخ دو واژه ای هستند که با موسولینی شناخته و فهمیده می شوند».
دیکوتر می گوید: همه دیکتاتورها در محاصره افراد چاپلوس بوده اند!
منبع: آداب دیکتاتوری از فرانک دیکوتر، مترجم مسعود یوسف حصیرچین، انتشارات گمان