مُد فکری
من در یک نوشته کوتاه توئیتری نوشته بودم:
در ایران یک زمان مارکس مُد بود و هر مشکلی را با واژگان و جملات او پاسخ میدادند، زمانی هم ژان پل سارتر چنین شد. امروز هم هانا آرنت مُد شده و هر مشکلی را با واژگان و جملات او پاسخ میدهند.
این هم بگذرد، ولی مشکلات همچنان برجای خود بـمانند!
آیا زمانش نرسیده ما هم کمی بیندیشیم؟
بعد از آن دوستی پرسیده بود؛
مُد فکری دیگر چیست؟
مد فکری هم چیزی شبیه بقیه «مدهایِ اجتماعی» است، مثل لباسی که یک زمان در میان عموم یا قشری مد میشود و پس از مدتی که مد دیگری میآید رو به فراموشی میگذارد.
مد فکری یک «پدیده تودهوار» است که در زمانهایی آثار و افکار یک نویسنده یا یک متفکر به صورت همدلانه و غیرانتقادی و به یک شکل خوانده میشود و خوانندگان از کلمات و جملات او معانی واحدی میفهمند تا یک غرضِ کاربردی یا سیاسی را برآورده کنند.
در چنین زمانهایی نویسنده و متفکر مورد نظر به صورت فراگیر و تودهای تکریم و ستایش میشود و گفتهها و نوشتههای او درست و بیعیب تلقی میشود و منتقدین او نادان و بیعمل و گاهی ضد جنبش و ضد حرکت خوانده میشوند.
از اینرو، وقتی یک نویسنده یا هنرمند یا متفکر بر روی دست و زبان توده بیفتد، به مُد فکری یا مد هنری تبدیل میشود، و مدتی خوانندگان و مخاطبان و دوستداران خود را به یک توده واحد تبدیل میکند که مثل هم میخوانند، مثل هم میبینند، مثل هم میفهمند و مثل هم عمل میکنند.
بنابراین، مد فکری صورتی خفیف از ایدئولوژی است.
اما در مقابلِ خوانشِ تودهوارِ نویسندگان و متفکران، خوانش آزاد و انتقادی و آکادمیک آنها قرار دارد که لزوماً نه همدلانه است و نه اِنکاری، بلکه تا حدودی خواندنی مستقل است برای فهم آزاد.
در این خوانش، خواننده بر حسب مد اجتماعی یا فشار توده نمیخواند، بلکه برحسب یک ضرورت یا نیاز یا علاقهای خودیافته میخواند.
این نوع خواندن، خواننده را به فکر کردن فرا میخواند و احتمالاً در بهبود عمل و گفتار و انتخابهای او مؤثر میافتد و به تدریج به توسعه و تعمیق آگاهی و کنشهای عقلانی هم کمک میکند.