علمی توصیفی

پداگوژی ستمدیدگان؛ رویکرد انتقادی فریره در تعلیم و تربیت

پداگوژی یا آموزش در تعریف عام و گسترده، به عنوان فرایند و زمینه اساسی برای یادگیری یا کسب دانش، مهارت، ارزش، اخلاق، اعتقادات و عادت‌ها مطرح است که از طرق مختلف آموزشی مانند تدریس و آموزش عملی و پژوهش انجام می گیرد.

پروسه آموزش در یک چرخه ارتباطی و اصولاً با وجود معلم – دانش آموز در بسترهای رسمی یا غیررسمی معنا می یابد، به طوری که با ایجاد گونه ها و روش های جدید آموزشی، فراگیران در فضایی غیر از مدرسه نیز تحت آموزش قرار می گیرند.

برای بررسی و مطالعه فضای آموزش و تدریس، نیازمند رویکردی روش شناسانه و دارای چارچوب علمی با عنوان «تعلیم و تربیت» هستیم.

پائولو فریره فیلسوف، آموزگار برزیلی و نظریه‌پرداز تعلیم و تربیت انتقادی که از آن به عنوان چهره  انقلابی در حوزه آموزش و تعلیم و تربیت یاد می شود، با رویکرد انتقادی به این عرصه اجتماعی و وام داری از نظریات بنیادین هژمونیک فیلسوفانی چون گرامشی، دوگانه «سرمایه دار-کارگر»، «ستمگر و ستمدیده» و «فرادست و فرودست» را در عرصه نظام آموزشی به نقد کشیده و در کتاب «پداگوژی ستمدیدگان» با طرح این مساله که ستمدیدگان (محرومان و سرکوب‌شدگان اقتصادی-اجتماعی)، اگرچه از توان درونی فهم و یادگیری برخوردارند، اما تحت فشار ساختارهای طبقاتی، ستم‌ و محرومیت‌های اجتماعی، در شرایط معمول امکان چندانی برای شناخت و پرورش قابلیت‌های خود نمی‌یابند.

یعنی استثمار، سرکوب و ستم نه تنها جنبه فعلیت زندگی‌ ستمدیدگان، بلکه ساحت بالقو‌گی‌های انسانی آنان را نیز در چنبره خود می‌گیرد .

فریره نیز مانند بسیاری از متفکران و اندیشمندان علوم انسانی و اجتماعی، در مسیر زندگی شخصی و علمی خود از آثار و آراء چهره های شاخص دنیای علم، خصوصا بزرگان رویکرد انتقادی از جمله: مارکس، فانون، فروم، گرامشی، چه‌گوارا، سارتر، مارکوزه، آلتوسر و ایلیچ، تاثیر پذیرفته است.

پداگوژی ستمدیدگان

پائولو فریره، نیم قرن پیش با نوشتن کتاب «پداگوژی ستمدیدگان» به عنوان یکی از پر استنادترین آثار در علوم اجتماعی، کوشیده تا انسان‌ها را بیدار و با حقوق خود آشنا کند، آن هم زمانی که آموزش توسط گروه و طبقه خاصی تعیین شده و به مردم از بالا به پائین دیکته می شود که همین فرایند می‌تواند تبدیل به وسیله‌ای برای سرکوب و مطیع‌ساختن جوامع گردد.

وی با شرح تضاد بین ستمگران و ستمدیدگان و برشمردن ستمی که در این ساختار وجود دارد، از روند سخت و شاید ناشدنی «مردمی‌سازی» و ایجاد یک سیستم آموزشی جدید که رهایی، بن مایه اصلی آن را تشکیل می‌دهد، صحبت می کند.

در این راستا، فریره برای شرح و بسط مقصود خود از تعریف و تحدید ویژگی های بارز دو سیستم آموزشی «بانکی» و «مساله طرح کن» با استفاده از روش تطبیق و مقایسه این دو رویکرد مهم سخن می گوید.

آموزش بانکی

فریره سیستم آموزشی رایج را به ‌عنوان آموزش بانکی-ابزار ستم، که یک‌سویه بوده و در آن معلم و دانش‌آموز در مقابل هم قرار دارند، تشریح می کند و معتقد است که در این نوع آموزش، تفکر نقادانه جایی ندارد.

او با بیان تضاد معلم-دانش‌آموز این گونه طرح مساله می‌کند که اگر در یک رابطه معلم-دانش‌آموزی، معلم = گوینده و دانش‌آموز = شنونده باشد، محتوای تعلیم، بی‌جان می‌شود.

در این حالت، وظیفه معلم، انباشتن دانش‌آموزان از محتویات نقل‌های خود است و به همین نسبت دانش‌آموزان تبدیل به مخزن‌هایی می‌شوند که باید به وسیله معلم پر شوند.

این مفهوم بانکی آموزش است که در آن میدان عمل دانش‌آموزان منحصر به دریافت نقل‌ها و ذخیره کردن آنها می‌شود و معلم به حکم ضرورت، در نقطه مقابل دانش‌آموزان قرار می گیرد که با مطلق انگاشتن نادانی آنها، وجود خود را توجیه می‌کند و دانش‌آموزان جهل خود را توجیه‌کننده علت وجودی معلم می‌دانند.

در بینش آموزش بانکی، آدمی موجودی آگاه نیست، بلکه مالک آگاهی است، مغزی‌ست خالی که به شکلی منفعل، آماده دریافت امانت‌هایی از واقعیت جهان خارج است.

دروس شفاهی، تکالیف برای قرائت، فاصله بین آموزنده و آن‌چه می‌آموزد، ملاک‌های ارتقای همه چیز در این روش حاضر و آماده به از بین بردن نیاز به تفکر است، ولی برای اینکه آموزش «آزادی‌بخش» باشد، باید در گام اول، همین تضاد معلم و شاگردی از بین برود، به گونه ای که هر دوی آن ها، هم آموزش‌دهنده و هم آموزش‌گیرنده باشند، به طوری که آموزش بانکی را باید رها کرد و به جای آن با طرح مسائل اساسی، افراد باید در رابطه با دنیای‌ واقعی شان قرار گیرند.

آموزش مساله طرح کن

شیوه آموزش مساله محور به عنوان ابزار رهایی مطرح می‌شود که در آن با ایجاد یک رابطه «گفت‌وشنود» بین معلم و دانش‌آموز، هر دو هم‌زمان هم آموزش‌دهنده خواهند بود و هم آموزش‌گیرنده.

گفت‌وشنودی که خود از دو عنصر «اندیشه» و «عمل» تشکیل شده و بنای آن بر عشق، فروتنی و ایمان نهاده شده است.

گفت‌وشنودی که رابطه بالا – پایین معلم – دانش‌آموزی را با یک رابطه برابر و افقی جایگزین خواهد کرد و نتیجه آن اعتماد متقابل بین شرکت‌کنندگان در گفت‌وشنود و رشد همزمان هر دو خواهد بود.

آموزش آزادی‌بخش یا آموزش مساله‌طرح‌کن، آموزشی‌ست که نه از انتقال اطلاعات، بلکه از عمل شناسایی‌ به دست می‌آید.

آموزشی که در آن شیء مورد شناسایی، میانجی بین عاملان شناسایی (معلمان از یک سو و دانش‌آموزان از سوی دیگر) می‌گردد.

اجرای تربیت مساله‌طرح‌کن، با ایجاد روابط گفت‌وشنودی و رفع تضاد معلم – دانش‌آموزی که در تربیت آموزش بانکی است، مهیا می‌شود.

به وسیله گفت‌وشنود، دیگر معلم، کسی نیست که فقط تعلیم می‌دهد، بلکه کسی است که خود نیز در گفت‌وشنود با دانش‌آموزان تعلیم می‌بیند و دانش‌آموزان به نوبه خود در حالی که تعلیم می‌گیرند، تعلیم می‌دهند.

تمرکز فریره بر مفهوم گفت‌وشنود و عنصر سازنده آن یعنی «کلمه» است که با دو بُعد اندیشه و عمل در برهم‌کنشی اساسی قرار دارند، به شکلی که اگر یکی از آنها قربانی شود دیگری نیز بی‌درنگ آسیب می‌بیند، لذا وقتی کلمه‌ای از بعد عمل خود محروم می‌شود، اندیشه نیز خودبه‌خود آسیب می‌بیند و کلمه به لفظ‌گرایی و بانگی بیگانه و بیگانه‌کننده مبدل می‌شود.

از سوی دیگر، اگر بدون در نظرگرفتن اندیشه، منحصراً بر عمل تاکید شود، «کلمه» به عمل‌گرایی تغییر ماهیت می‌دهد که گفتگو را ناممکن می‌سازد.

در مقایسه دو شیوه آموزش بانکی و آموزش مساله‌طرح‌کن می‌توان گفت:

در آموزش بانکی، عمل آموزگار به دو مرحله جدا از هم تقسیم می‌شود: در مرحله نخست، معلم درس‌ها را برای گفتن سر کلاس آماده می‌کند، و در مرحله دوم درباره آن شی یا موضوع برای شاگردان توضیح می‌دهد.

در این شیوه، آنچه از شاگردان خواسته می‌شود دانستن یا شناختن نیست، بلکه از بر کردن چیزی است که معلم نقل می‌کند و دانش‌آموزان به اجرای هیچ‌گونه عمل ادراکی نیز نمی‌پردازند، زیرا موضوعی که باید درباره آن عمل شود به جای آن که واسطه‌ای جهت برانگیختن اندیشه نقاد در معلم و شاگردان شود، به معلم تعلق دارد.

در مقابل، در شیوه مسئله‌طرح‌کن، فعالیت معلم و شاگرد دوپاره نمی‌شود: معلم از یک سر شناسنده و از سر دیگر نقال نیست. همیشه شناسنده است، چه زمانی که طرحی را آماده می‌کند و چه وقتی که در گفت‌وشنود با دانش‌آموزان خود شرکت می‌نماید.

دگرگونی اجتماعی

در ادامه، فریره از بحث آموزش پا فراتر نهاده و مساله را به سطح رابطه میان نهادهای اجتماع و سیاست، با بررسی دو عمل متضاد فرهنگی کشانده و اصل «گفت‌وشنود» با مردم را برای هر انقلاب اصیلی ذاتا ضروری می داند و بر این باور است که این همان چیزی ست که انقلاب را از کودتای نظامی متمایز ساخته و به انقلاب مشروعیت می‌دهد.

در همین راستا تاکید دارد که رهبران انقلابی نمی‌توانند «بدون ‌مردم» یا «برای مردم» فکر کنند، بلکه فقط می‌توانند «با مردم» بیندیشند و دست آخر اینکه، گفت‌وشنود حقیقی نمی‌تواند وجود داشته باشد، مگر وقتی که شامل «تفکر نقادانه»‌ باشد، تفکری که واقعیت را به صورت پویندگی و دگرگونی بپذیرد، نه به صورت موجودی ایستا.

اگرچه تعریف و تفسیر کلیدواژگان تطبیقی دو نظریه عمل ضدگفت‌وشنودی و عمل گفت‌وشنودی فریره، در این مقال نمی گنجد، ولیکن در شمای کلی فوق، از همان شیوه و ابزارهای ترسیم شده در سیستم آموزشی بانکی-ابزار ستم و مساله طرح کن-ابزار رهایی حکایت دارد که در تعمیم به شیوه عملکرد دولت ها، مدلی این گونه مشخص شده است.

مساله «خودکم بینی» در ستمدیدگان که با شدت پایین شمردن آن ها توسط ستمگران، عاقبت منجر به خودباوری زیردستان به بی‌لیاقتی و نادانی شان شده، از محورهای مهم بحث بوده که از نظر فریره مغفول نمانده است.

فریره نیز به مانند گرامشی معتقد است:

زمینه «فرودستی – ستمدیدگی»، توسط خود زیردستان بازتولید می شود، یعنی اگر چه شاهد تلاش ستمدیدگان برای دستیابی به انسانیت از دست رفته‌شان بوده‌ایم ولی در بسیاری موارد ستمدیدگان در تلاش برای به دست آوردن دوباره جایگاه انسانی خود، به ستمگری برای ستمگران پیشین خود تبدیل شده‌اند، همان گونه که هم شاهد فرودستی فرودستان هستیم و هم فرادستی فرودستان!

در طول تاریخ زندگی بشر، ستمدیدگان بسیاری وجود داشته اند که در جریان مبارزات، به جای تلاش برای آزادی خود، به سوی ستمگری یا خرده‌ستمگری گرویده اند.

گمان بر این است، دلیل این نوع رفتار و کنش جمعی این اقشار در ساختار فکری ستمدیدگان باشد که در فضایی مملو از تضاد و ستم شکل گرفته و رشد پیدا کرده است.

به عبارتی آنها به واسطه غرق بودن در واقعیت ستم، تصوری که از خودشان به عنوان انسان‌های ستمدیده دارند، آسیب پذیرفته است.

آرمان آنها انسان بودن است، ولی فضای رشد آنها، انسان بودن را معادل ستمگر بودن کرده است.

اما ستمدیدگان که تصویر ستمگر را به باطن خود سپرده و رهنمودهای او را پذیرفته‌اند، لبریز از «ترس از آزادی» هستند، چرا که آزادی، آنها را ملزم به بیرون راندن این تصویر و قرار دادن استقلال و مسئولیت به جای آن می‌کند.

دوگانگی بین تلاش برای رسیدن به آزادی و ترس از آزادی، عذاب‌آور است.

ستمدیدگان می‌دانند که با نداشتن آزادی به داشتن وجود اصیل موفق نخواهند شد، و از طرفی دیگر از آزادی می‌ترسند. این معمای دوپهلو و غم‌انگیز ستمدیدگان است که باید در آموزش آنها مورد توجه قرار گیرد.

منابع

– گوتیه، کلرمون/ تاردیف، موریس(1393)، علم و هنر یاددهی- یادگیری از دوران باستان تا به امروز (نظریه و کاربرد)، مترجم فریده مشایخ، تهران: انتشارات سمت.

– دورکیم، امیل (1391)، تربیت و جامعه شناسی، مترجم: فریدون سرمد، تهران: انتشارات کندوکاو.

– فریره، پائولو/ شر، ایرا (1394)، پداگوژی برای رهایی، مترجم حسام حسین زاده، تهران: نشر اینترنتی رهایی.

– خانچی، ریحانه/ موسوی اصل، ماجده/ محمدحسنی زاده، نرگس(1399)، تعلیم و تربیت انتقادی از دیدگاه پائولو فریره، چهارمین کنفرانس بین المللی مطالعات میان رشته ای علوم انسانی و اسلامی ایران، تهران.

– فریره، پائولو (1358)، پداگوژی ستمدیدگان، مترجم احمد بیرشک و سیف الله داد، تهران: انتشارات خوارزمی.

– ایلیچ، ایوان (1388)، مدرسه زدایی از جامعه، مترجم الهه ضرغام، تهران: انتشارات رشد.


سعید هاشمی

دانشجوی دکترای تخصصی جامعه شناسی سیاسی، کارشناس مسائل شرق اروپا

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا