پنج سطح توانمندی های مدیریتی
سطح توانمندی های مدیریتی به چند دسته تقسیم می شود موضوعی که در اینجا به آن پرداخته شده است:
طبق حقایق به دست آمده در این پژوهش، واژه سطح پنجم به بالاترین سطح در سلسله مراتب قابلیت های مدیران اطلاق می شود.
درواقع، اگر توانمندی های مدیریتی را به یک هرم تشبیه کنیم، مدیر سطح پنجم در راس هرم، مدیران سطوح پایین تر به ترتیب در بخش های میانی و قاعده قرار می گیرند.
سطح پنجم | مدیر خلاق یا رهبر | با آمیزه ای از فروتنی فردی و جسارت حرفه ای به دستاوردهای عالی و پایدار دست می یابد |
سطح چهارم | مدیر بانفوذ | مسئولیت های خود را انجام می دهد، دیدگاه روشن و گیرایی دنبال می کند و معیارهای عملی عظیم تری را ایجاد می کند |
سطح سوم | مدیر کارآمد | افراد و نیروها را به پیگیری موثر و پربازده اهداف از پیش تعیین شده سوق می دهد |
سطح دوم | عضو گروه مشارکت | توانمندی های فردی را صرف نیل به اهداف می کند و در یک کار گروهی به طور موثر با دیگران همکاری می کند |
سطح اول | فردی با توانمندی های فوق العاده | با کمک استعداد، علم، مهارت و عادات کاری شایسته، همکاری موفقیت آمیزی از خود نشان می دهد |
مدیران یا به عبارت بهتر رهبران سطح پنجم واجد تمام خصوصیات مدیران چهار رده پایین تر هستند…
در این فصل، به روشن کردن تفاوت بین روش های مدیران فرایند رهسپاری تعالی که روش سطح پنجم نامیده می شوند، در مقابل مدیران شرکت های هم تراز در این تحقیق خواهم پرداخت.
اما نخست، اجازه بدهید کمی از موضوع خارج شده و نکته مهمی را شرح دهم.
ما در جستجوی رهبری سطح پنجم یا چیزی شبیه به آن نبودیم.
در حقیقت، من به گروه تحقیق دستورالعمل های صریحی دادم مبنی بر این که، تاکید زیادی روی نقش مدیران ارشد نداشته باشند، زیرا ما نمی خواهیم همچون افکار ساده نگر امروزی، به ستایش و نکوهش رهبر سازمان بپردازیم.
اگر بخواهم این مطلب را به چیزی تشبیه کنم، باید بگویم، نگرشی مبتنی بر این که «رهبر علت همه چیز است»، در اصل، دیدگاه مدرن شده این نگرش است که «خدا علت همه چیز است».
دیدگاهی که در دوران تاریکی (قرون وسطی)، مانع توسعه علمی ما از جهان مادی می شد.
در قرن شانزدهم، مردم هرگاه علت پدیده ای را نمی دانستند، آن را به خدا نسبت می دادند.
چرا محصولات از بین می رود؟ کار خداست.
چرا زمین لرزه اتفاق می افتد؟ کار خداست.
چه عاملی سیاره زمین را سر جایش نگاه می دارد؟ خدا.
اما، در عصر روشنگری، تحقیقات آغاز شد و انسان تلاش کرد که با استفاده از علوم فیزیک، شیمی، زیست شناسی و غیره، به درک علمی تری از جهان دست یابد.
این بدان معنا نیست که ما منکر وجود خداوند شدیم، بلکه درک عمیق تری نسبت به نحوه عملکرد جهان به دست آوریم.
همین طور، هرگاه تمام امور یک سازمان را به «رهبر سازمان» نسبت می دهیم، فرقی با مردم قرن شانزدهم نداریم.
در این صورت نیز جهالت خود را مورد تایید قرار می دهیم.
نه این که مدیریت را قبول نداشته باشیم (رهبری برای ما جایگاه مهمی دارد)، اما هرگاه در اثر عجز و ناتوانی از حل مسائل، به عقب برگردیم و بگوییم «خوب، علت همه چیز مدیریت است!»، آن گاه خود را از درک عمیق تر و علمی تر نسبت به عملکرد شرکت های عالی، باز می داریم.
منبع: کالینز، جیم (1392)، چرا برخی از شرکت ها جهش می کنند و برخی دیگر خیر؛ از خوب به عالی، ترجمه ناهید سپهرپور، تهران: انتشارات آوین، (چاپ اول)، ص 36-37.