چرا ما تغییر می کنیم ؟!
دلایلی که چرا ما تغییر می کنیم می تواند به قرار زیر باشد:
1- نخست ما به این دلیل تغییر می کنیم که با افراد جدید به کنش متقابل می پردازیم، افراد جدید دیدگاه های جدید هستند که ممکن است زمینه تغییر را در ما بوجود بیاورند.
2- دوم به این دلیل ما تغییر می کنیم که وارد نهادها و سازمان های جدید می شویم. قوانین و دستورالعمل های این نهادها ممکن است زمینه تغییر را در ذهن ما کلید بزنند.
3- سوم به این دلیل ما تغییر می کنیم که فرهنگ تغییر می کند. زیرا در جریان کنش متقابل فرهنگ پیوسته به زیر سوال می رود، به رویارویی فراخوانده می شود و معمولاً اندکی و گاهی بسیار زیاد تغییر می کند.
4- چهارم به این دلیل تغییر می کنیم، زیرا موقعیت ما در جامعه تغییر می کند و موقعیت های جدید دیدگاه های جدید می آفریند.
5- پنجم به این دلیل ما تغییر می کنیم، چون سن و سال ما تغییر می کند. قطعا ما در دوران کودکی
نسبت به واقعیت یک تفسیر داشتیم، اما وقتی نوجوان شدیم این دیدگاه تغییر کرد. اما چنان چه مشخص
است در دوران جوانی واقعیت به طور اجتماعی ساخته می شود.
اما به نظر می رسد که عده ای در زندگی هرگز تغییر نمی کنند، این عده یا نابغه هستند و یا نادان.
زیرا چطور ممکن است که یک فرد هرگز در زندگیش تغییر نکند و دوران کودکی، نوجوانی، جوانی و
پیری اش بر یک تفکر بماند؟!! چرا ما تغییر نمی کنیم؟!
به نظر می رسد که عدم تغییر یک فرد در سراسر زندگیش، معنایی جزء غیر سلامتی فکری نیست.
بنابراین، اگر در مراحل زندگی خودمان تغییر نکرده ایم باید در تفکر خویش شک نمود و تفکر غیرعلمی را کنار نهاد.
همچنین، لازم است هرازگاهی به چرا ما تغییر می کنیم؟ یا چرا تغییر نمی کنیم؟ بیندیشیم.