یادگیری و زندگی اجتماعی
مروری بر نظریات یادگیری می تواند نقش یادگیری را در زندگی اجتماعی آشکار نماید. نظریه های یادگیری در سه دسته رفتاری، شناختی و خودتنظیمی به شرح زیر است:
1. نظریههای رفتاری
از نظر رفتارگرایان، رفتار آن چیزی است که انجام میدهیم و مستقیماً قابلمشاهده است و افکار، احساسات و انگیزهها، موضوعهای مناسبی برای علم مطالعه رفتار نیستند، زیرا آنها را نمیتوان مستقیماً مشاهده کرد. نظریههای شرطیسازی کلاسیک، کوشش و خطا، و شرطیسازی کنشگر، از جمله دیدگاههای رفتاری هستند.
از نظر صاحبنظران در فرآیند یادگیری، ابتدا “وضع یا حالتی” در یادگیرنده اثر میکند، سپس او را وادار به فعالیت مینماید و بین آن وضع یا حالت و پاسخ ارائهشده، ارتباط برقرار میشود و عمل یادگیری انجام میپذیرد.
در زیر به چند نمونه از نظریات رفتاری اشاره می شود:
الف. نظریه شرطیسازی کلاسیک
این نظریه حاصل پژوهشهای دانشمند روسی ایوان پترویچ پاولف است. کشف مهم پاولف، این بود که بازتابهای طبیعی یا نخستین جاندار را میتوان به کمک شرطیسازی، گسترش داد.
بازتاب، به رابطه ساده بین یک پاسخ و محرکی که از طریق تاثیرگذاری بر یکی از اعضای حسی آن، پاسخ را تولید میکند، گفته میشود.
طبق آزمایشهای پاولف، برای شرطیکردن حیوان آزمایشی (سگ)، مراحل زیر انجام میگیرد، محرکی مانند غذا، به حیوان ارائه میشود. این محرک، یک واکنش طبیعی و خودکار (ترشح بزاق) در ارگانیسم، ایجاد میکند. به محرکی که این واکنش طبیعی را ایجاد میکند، محرک غیرشرطی گفته میشود.
واکنش طبیعی و خودکار ارگانیسم به محرک غیرشرطی، پاسخ غیرشرطی نام دارد.
یک محرک خنثی مانند صدای زنگ قبل از محرک غیرشرطی، به ارگانیسم ارائه میشود.
این محرک خنثی، پیش از شرطیشدن، هیچگونه پاسخی در ارگانیسم، ایجاد نمیکند.
پس از چند بار همراه شدن محرک غیرشرطی (محرک طبیعی) با محرک خنثی که در آن همواره محرک خنثی پیش از محرک طبیعی میآید، محرک خنثی به تنهایی موجب ترشح بزاق میشود. حال گفته میشود که ارگانیسم، شرطی شده است.
یعنی در حضور محرک خنثی (صدای زنگ)، که اکنون دیگر نیست و محرک شرطی نام دارد، با ترشح بزاق پاسخ میدهد. پاسخ ترشح بزاق حیوان به محرک شرطی را پاسخ شرطی مینامند.
ب. نظریه کوشش و خطا
یکی از نظریهپردازان رفتاری، ادوارد لی ثرندایک است. او معتقد بود که مشخصترین یادگیری در انسانها و حیوانهای دیگر، یادگیری از راه کوشش و خطاست که وی بعدها آن را یادگیری از طریق “گزینش و پیوند” نامید.
به بیان دیگر، عکسالعمل یا پاسخ موجود زنده در مقابل محرک، ناشی از برقراری ارتباطات عصبی در درون اوست، بهطوری که در طول یادگیری، بهتدریج پاسخهای نادرست کم میشود و به جای آن پاسخهای درست که موجود را به هدف میرساند، ظاهر میشود و در ادامه کار به یادگیری منجر میگردد.
یادگیری در نظریه ثرندایک به صورت گزینش یا انتخاب یک پاسخ، از میان مجموعهی پاسخهای موجود ارگانیسم و پیوند دادن آن پاسخ به موقعیت محرک، توصیف میشود. به همین سبب، به روش یادگیری ثرندایک، یادگیری از راه کوشش و خطا نام دادهاند.
ج. نظریه شرطیسازی کنشگر
یکی دیگر از رفتارگرایان به نام بی.اف اسکینر بود که نشان داد رفتارهای شرطی و بازتابی، فقط بخش کوچکی از رفتارهای آدمی است.
کار اسکینر نیز همانند ثرندایک بر رابطه بین رفتار و نتایج آن مبتنی است.
او میگوید اگر نتایج رضایت بخشی به دنبال یک رفتار بیاید، آن رفتار امکان بروز بیشتری مییابد و اگر آن نتایج رضایت بخش نباشد، رفتار مربوط به آن بروز پیدا نمیکند. همین نتایج رضایت بخش و غیر رضایت بخش است که شرطیشدن عامل یا کنشگر، نامیده میشود.
نام دیگر رفتار کنشگر، رفتار فعال است؛ زیرا برخلاف رفتار پاسخگر، ارگانیسم در انجام اینگونه رفتار، فعال است و بر روی محیط، عمل یا کنش میکند. از اینرو، اسکینر به آن نام کنشگر نهاده است.
2. نظریههای شناختی
برای نظریهپردازان شناختی، یادگیری کسب و بازسازی ساختارهای شناختی است که از طریق آن، اطلاعات پردازش و در حافظه ذخیره میشوند.
آنان بر این باورند که یادگیری، یک فرآیند درونی است که ممکن است به صورت تغییر فوری در رفتار آشکار، ظاهر نشود بلکه بهصورت تواناییهایی در فرد ایجاد و در حافظه او ذخیره میشود و هر وقت که بخواهد، میتواند آن تواناییها را مورد استفاده قرار دهد.
نظریههای شناختی شامل نظریه گشتالت، آزوبل و بندورا است.
در زیر، نظریات شناختی به ترتیب ذکر می شود:
الف. نظریه یادگیری گشتالت
بنیانگذار روانشناسی گشتالت، دانشمند آلمانی ماکس ورتایمر است و منظور از گشتالت، شکل، انگاره یا طرح است.
معنی گشتالت در این نظریه آن است که، کل از اجزای تشکیلدهنده آن بیشتر است.
یعنی کل، دارای خواص یا ویژگیهایی است که در اجزای تشکیلدهنده آن یافت نمیشود و از خیلی جهات، تعیینکننده خصوصیات اجزاء است.
یادگیری در این رویکرد، عبارت است از بینش حاصل از درک موقعیت به عنوان یک کل یکپارچه و آن هم از طریق کشف روابط میان اجزای تشکیلدهنده موقعیت یادگیری حاصل میشود.
طبق این نظریه، چگونگی ادراک ما از پدیدهها مبتنی بر چندین قانون یا اصل، به نام قوانین سازمان ادراکی است.
این قوانین، تواناییهایی ذاتی در انسان هستند که از طریق آنها فرد، پدیدههای ادراکی را سازمان میدهد. مهمترین قوانین سازمان ادراکی عبارتند از: قانون بستن یا تکمیل، قانون شباهت، قانون مجاورت، قانون ادامه خوب، قانون سادگی، قانون شکل و زمینه.
ب. نظریه یادگیری معنیدار کلامی
واضع این نظریه، دیوید آزوبل روانشناس آمریکایی است. در این نظریه، ساخت شناختی عبارت است از مجموعهای از اطلاعات، مفاهیم، اصول و تعمیمهای سازمانیافتهای که فرد قبلاً در یکی از رشتههای دانش، آموخته است.
معنی نیز در اینجا، نقش مهمی دارد که به وجود نوعی قرینه یا معادل ذهنی برای یادگیریها در ساخت شناختی یادگیرنده، وابسته است.
یک مطلب هنگامی معنادار است که قابل ارتباط دادن با مطالبی باشد که از پیش در ساخت شناختی یادگیرنده وجود دارد.
به همین قیاس، یادگیری معنیدار از راه ایجاد ارتباط بین مطالب تازه و مطالب قبلاً آموختهشده، به وجود میآید.
ج. نظریه اجتماعی – شناختی
بنیانگذار این نظریه، آلبرت بندورا روانشناس کانادایی است. او میگوید عوامل شخصی (نظیر باورها، انتظارات و نگرشها)، رویدادهای محیطی (فیزیکی و اجتماعی) و رفتارهای (عملی و کلامی) فرد با یکدیگر تأثیر متقابل دارند و هیچ یک از این سه جزء را نمیتوان جدا از یکدیگر، به عنوان تعیینکننده رفتار انسان به حساب آورد.
وی این تعامل سهجانبه را تعیینگری متقابل نامیده است. یعنی رویدادهای محیطی بر رفتار تأثیر میگذارد، رفتار محیط را تحت تأثیر قرار میدهد و عوامل شخصی بر رفتار اثر میگذارد و برعکس.
در این نظریه، گفته شده است که یادگیرنده از طریق مشاهده رفتار دیگران به یادگیری میپردازد.
وقتی یادگیرنده، رفتار شخص دیگری را مشاهده میکند که آن شخص برای انجام آن رفتار، پاداش یا تقویت دریافت مینماید؛ آن رفتار توسط فرد مشاهدهکننده، آموخته میشود.
به این نوع تقویت، تقویت جانشینی میگویند.
بندورا، یادگیری از راه مشاهده را در چهار فرآیند زیر، اینگونه آورده است: فرآیندهای توجه، فرآیند بهیادسپاری، فرآیند بازآفرینی (تولید رفتاری)، فرآیند انگیزشی.
3- یادگیری خودتنظیمی
امروزه یاد گیری خود تنظیمی نیز به عنوان یک سازه ی مهم در آموزش و پرورش مطرح بوده و مورد توجه معلمان، مربیان و والدین قرار گرفته است.
خود تنظیمی عبارت است از توانایی فرد در توسعه دانش، مهارت ها و رفتارهایی که می تواند از یک زمینه به زمینه دیگر و نیز از موقعیت های یادگیری به زمینه های کار و اوقات فراغت منتقل شوند.
یادگیری خودتنظیمی دارای بار ارزشی زیادی است.
زیرا بر چگونگی تعیین اهداف و راهبردهای یادگیری توسط خود فرد و چگونگی درک او از وظایف محوله و کیفیت یادگیری ای که حاصل می شود؛ می پردازد.
سلام. مطالب خوب دسته بندی و بیان شده بود. عالی
عرض سلام و ادب و وقت به خیر ،سپاس جهت تلاش و دغدغه مندی شما بزرگوار در خصوص انتخاب موضوعی که در عصر حاضر جزء مسائل حل نشده ی جامعه ی ما می باشد.
تامل و بازبینی رفتار و علل بروز رفتارهای نامناسب در برقراری ارتباط به ویژه ارتباط موثر بسیار حائز اهمیت بوده که متاسفانه این موضوع مهم از گزینه های اموزشی ما نبوده و در دوره های مختلف گنجانده نشده و همین غفلت متولیان سبب ساز مشکلات رفتاری حال حاضر شده و جبران ان نیازمند صرف هزینه و وقت زیادی بوده که باز هم شاید به نتیجه ی مطلوب نخواهیم رسید.
مطالب سلیس ، گویا و هدفند بود،منتظر مقاله های جدید شما بزرگوار هستم😊
بسیار عالی و اموزنده.
مثل همیشه عالی بود.