ارتباط نوجوانان با خانواده
در هر خانوادهای که نوجوان زندگی میکند میزانی از نارضایتی بین والدین و فرزند نوجوان مشاهده میشود.
شنیدن جملاتی از نوجوانان مانند:
خانواده مرا درک نمیکند
به خواستههای من توجه نمیشود
عدم اعتماد به نوجوان
استقلال نداشتن
سرکوفت شنیدن از والدین
مقایسه شدن با همسالان و . . . حاکی از مسائلی است که نوجوانان در ارتباط با والدین خود تجربه میکنند.
بالعکس زمانیکه پای صحبت والدین مینشینیم از مواردی مانند:
گستاخی نوجوانان
پرتوقع و پرادعا بودن آنان
تنبلی و بی انگیزه بودن
هدر دادن فرصتها و قدر امکانات و رفاه موجود را ندانستن، سخن میگویند.
بروز این مسائل را می توان از دیدگاه های مختلف مورد بررسی قرارداد.
بدون تردید، یکی از عوامل مهم در ایجاد وضعیت کنونی، تغییر سبک زندگی است.
در شرایط کنونی، فشار نقش بسیار زیاد در والدین سبب بروز تعارض نقش در آنان شده است.
بهعبارت ساده؛ بالا رفتن توقعات در زمینه امکانات و رفاه مادی و حاکم شدن تجملگرایی و چشم و همچشمی در جامعه و رقابت در کسب درآمد بیشتر سبب شده است، والدین بیشترین زمان خود را خارج از منزل جهت کسب درآمد صرف کنند و زمان کافی برای گفتگو و همراهی با فرزندان خود نداشته باشند.
کاهش زمان باهم بودن، فهم و درک نوجوانان و والدین را از هم کم میکند و دو طرف، نسبت به نیازها، توانمندیها و ضعفهای یکدیگر دچار ناآگاهی میشوند، همین امر سبب افزایش ناهماهنگی، بروز اختلاف، عدمکارایی نقش و احساس نگرانی و نارضایتی میشود.
پیامدهای این شرایط احساس تنهایی، انزوا، افسردگی، بزهکاری و … است.
در صورتیکه شناخت کافی نسبت بههم وجود داشته باشد، ممکن است مصالحه بر سر تعارضات به روشهای مختلف صورت بگیرد.
جرج هربرت مید در طبقهبندی فرهنگ از سه فرهنگ: نیاکانگرا، همالگرا و جوانگرا نام میبرد.
یعنی ممکن است در بعضی موضوعات قدرت اقناع نوجوان بیشتر باشد، در آن بخش والدین میتوانند پیرو نوجوان شوند و بالعکس در موضوعات دیگری قدرت اقناعی و استدلالی والدین بیشتر باشد، در آن صورت نوجوان روش والدین خود را میپذیرد.
مسئله قابل توجه دیگر این است که گاهی والدین نوجوانان فکر میکنند خودشان در دوره نوجوانی بهتر و اخلاقیتر از نوجوانان امروزی بودهاند و نوجوانان فعلی را عدهای الکیخوش، شلوار پارهپوش، سوسول و بی عرضه میدانند.
اما باید توجه داشت پژوهشگران مختلف از جمله گیدنز خلاف این عقیده را دارند.
به اعتقاد گیدنز، نسل جدید نسبت به نسل قبل به مسائل اخلاقی حساسیت بیشتری دارند، اما آن را به سنتها ربط نمیدهند، زیرا از الگوهای اجتماعی و فرهنگی جدیدی پیروی میکنند.
تابه حال توجه کردهاید که نوجوانان امروزی از والدین خود راستگوترند.
لذا میتوان نتیجه گرفت که اگر والدین از پیشداوری بپرهیزند و خود را همردیف نوجوانان بدانند، امکان گفتوگو و بهبود روابط بین آنان و نوجوانشان فراهم میشود.
نکته قابل توجه در هر رابطه ای آن است که فرد خود را در جایگاه طرف مقابل تصور کند و از آن سو، به مسئله یا موضوع بنگرد و تحلیل کند. یعنی؛ میتوان از رویکرد پدیدارشناسانه برای بهبود رابطه استفاده کرد.
در دیدگاه جامعهشناسانه؛ عضویت گروهی فرد و محیط اجتماعی در بروز کنشهای او اهمیت اساسی مییابد.
لذا نقش اجتماعی، ساخته فرهنگ است مانند نقش سربازی که معتقد به صلح است، اما دشمن را به گلوله میبندد.
نقش را افراد در جامعه و در جریان جامعهپذیری از طریق: تقلید، تلقین و تمرین فرامیگیرند، سپس با استعداد فردی و مقتضیات فرهنگی ترکیب کرده و در قالب خاصی به نمایش میگذارند.
والدین مکرر شکایت دارند که چرا نوجوانان به نصیحتهای پدر و مادر خود گوش نمیدهند و به آنها عمل نمیکنند؛
اما باید به این نکته توجه کنند که گفتههای آنان تا به جوانان برسد از یک دالان عبور میکند.
این دالان همان محیط اجتماعی است که نوجوان در آن زندگی میکند.
در این محیط اجتماعی همسالان، معلم، دوستان، اینترنت و شبکههای اجتماعی هم حضور فعال دارند.
بنابراین پیام والدین مستقیم توسط گیرنده دریافت نمیشود، بلکه با این محیط اجتماعی ترکیب شده و بهصورت تغییر یافته توسط نوجوان درک میشود.
برای بهبود رابطه باید به وجوه نقش نیز توجه داشت.
وجوه نقش والدین در رابطه با نوجوان:
1. وجه ایجابی: خود را جای او قرار دادن، یادآوری نکات مثبت، صحبت کردن، تغذیه مناسب، تشویق، آگاه سازی از خطر، اتحاد با همسر، استقلال دادن به نوجوان و شرکت دادن در تصمیم گیری
2. وجه اختیاری: مراقبت های غیرمعمول، رفاه مادی زیاد، فداکاری
3. وجه غیرمجاز: مقایسه، توهین و تحقیر، دستوردادن، نصیحت بی موقع، ایجاد بدبینی
سلام تشکر استفاده بردم