بهترين آموزشگاه برای نویسنده
این مطلب به بهترين آموزشگاه نویسندگی که می توان برای نویسنده پیشنهاد کرد، اختصاص دارد:
بخوان و بنویس! هیچ راه دیگری برای بهتر نوشتن نیست. مطمئن باشید!
بهترین کلاسهای آموزش نویسندگی، میان سطرهای یک نوشته خوب برگزار میشود و موثرترین گام را آنگاه برمیداری که قلم به دست میگیری و مینویسی.
در جهان، راههایی هست که باید با سر پیمود:
در ره چو قلم گر به سرم باید رفت
با دلِ زخمکش و دیده گریان بروم
راههایی را هم که باید با پا پیمایش کنیم، میشناسیم: راه خانه، راه مدرسه، راه بازار… .
نوشتن، راهی است که در آن از پا و سر کاری ساخته نیست.
در این راه با دست باید گام زد تا به مقصد رسید.
پس بخوان و بنویس و بدان که جز این راهی نیست.
اما درسوارههایی هم هست که دانستن آنها خالی از سود نیست.
دانستن این آموزهها اگرچه معجزه نمیکند، در برداشتن گامهای نخست، کمککار نوقلمان است.
بهویژه اگر این دانستنیها مقدمهای برای کارورزی و تمرین باشد، سودی دو چندان دارند.
در مجموعه گفتارهای حاضر میکوشیم برخی از آنچه به کار قلمزنان و نویسندگان مبتدی میآید، همراه شرح و تمرین بازگوییم، باشد که به کار آید و زحمت نیفزاید.
سخن نخست را به «آنچه نویسندگان باید بدانند» اختصاص میدهم.
بر این گمانم که هر نویسندهای باید سه نوع آگاهی داشته باشد:
1. آگاهیهای تخصصی
این نوع آگاهی، نویسنده را از ورطه تکرار و تقیلد میرهاند و قویترین انگیزهها را برای نوشتن فراهم میآورد.
شک نکنید که اگر کسی سخنی بکر و تازه داشته باشد، نمیتواند قلمش را بیعار و بیکار در گوشهای رها کند.
صاحب قلم، پیشتر و بیشتر باید صاحبنظر باشد.
آنکه سخنی برای گفتن ندارد، انگیزه چندانی هم برای نوشتن ندارد و این بیانگیزگی، همه راهها را به سوی نویسندگی برتر میبندد.
بازگویی گفتهها و نوشتههای دیگران هم دردی را دوا نمیکند.
دست کم باید ثلثی از هر نوشته، حاوی نکتهها یا نظریههای بکر باشد تا قلم در دست بیتابی کند و برای رقصیدن بر روی کاغذ لحظهها را بشمارد.
اگر در نوشتن کاهلیم و شب و روزمان با کاغذ و قلم نمیگذرد، شاید از آن رو است که معرفتی نو از درون، ما را به جلوهگری نهیب نمیزند.
از پیش گفتهاند که «پریرو تاب مستوری ندارد.» پریرویانِ معرفت، سینه صاحب خود را میشکافند و از ریسمان قلم بر صفحه کاغذ مینشینند.
رغبت و قوت در نوشتن، همچون شیر مادران است که تا فرزند نو نزایند، در سینه نمیجوشد.
2. آگاهیهای عمومی
نویسندگان علاوه بر تخصص و صاحبنظری در یکی از رشتههای علمی، باید به سایر شاخههای علوم همگن هم سرک کشیده یا سری زده باشند.
بیخبری محض از دیگر حوزههای علمی و ناآشنایی با علوم روز، قلم را خشک، و خالی از هیجان میکند.
نگارنده بر این عقیده است که هر نویسندهای باید _علاوه بر آگاهیهای تخصصی و موضوعی_ کمابیش از موضوع و مسائل علوم دیگر، مانند تاریخ معاصر و فلسفههای جدید و علوم ارتباطات و هر دانشی که چالشگاه اندیشههای دینی است، باخبر باشد.
پذیرفته نیست که نویسندهای برای فارسیزبانان، کتاب یا مقاله یا وبلاگ بنویسد، اما نداند که چالشهای ذهنی آنان چیست و چه تاریخ پر فراز و نشیبی را پشت سر دارند.
مطالعات و آگاهیهای عمومی، فواید دیگری نیز برای هر نویسندهای و نویسندگی دارد.
غنای واژگانی و مهارت در ساختن جملههای متنوع و با حال و هوای متفاوت و مانند آنها، از دیگر عایدات پرخوانی و آگاهیهای گسترده است.
بیگمان، آنان که فقط در یکرشته مطالعه میکنند و کمترین اطلاعی از سایر علوم و فنون ندارند، دچار مشکلات لاینحلی در نویسندگی حرفهایاند؛ بگذریم از اینکه در توفیق علمی آنان نیز میتوان تردیدهای جدی کرد.
3. آگاهیهای زبانشناختی
نسبت میان قلم و زبان، از نوع نسبت کالبد و جان است.
آنچه به چشم میآید و حضورش را حس میکنیم، جسم است؛ اما بهواقع جسم از خود هنری ندارد و از برکت روح است که میجنبد و اینسو و آنسو میرود.
جسمِ بیجان، لاشه بیقدر و مقداری بیش نیست.
چنین تناسب و تعاملی میان زبان و قلم نیز در کار است.
هر قدر زبان را بیشتر بشناسیم و امکانات آن را بیشتر بدانیم و با ظرافتهای آن آشناتر باشیم و از گشتوگذار در باغستانهای خرم آن لذت بیشتری برده باشیم، در بهکارگیری قلم تواناتریم و چابکتر.
قلمزنانی که زبان را نمیشناسند و هرازگاه در کوچهباغهای زبان و ادب قدم نزدهاند، هرگز توفیق آن را نخواهند یافت که توسن قلم را به زیر فرمان خود آورند و بر سپاه کلمات حکم رانند.
قلم، کارخانه تولید کلمه و جمله است.
کسی دست به قلم میبرد باید بداند که این کارخانه عظیم و کهن، چگونه دستگاهی است و فرایند تولید را از چه مسیرهای طی میکند.
برای دستیابی به این گونه آگاهیها، دو راه پیش رو است:
نخست مطالعات ادبی و مرور آییننامههای دستوری و بلاغی؛ دوم، گشتوگذار در متون برجسته و شاهکارهای زبانی یا ادبی.
راه نخست، بیشتر مناسب حال کسانی است که مایل به تحصیل در یکی از رشتههای ادبی هستند.
اما، انس با شاهکارهای ادب فارسی و خواندن آثار شیوای برخی فارسینویسان ماهر و خوشذوق، میتواند در برنامه هر طالب علمی باشد.
از این میان، مطالعه روزانه «شعر» برای هر اثرآفرینی که دستی به قلم دارد و هر نویسندگی، بسیار مفید و راهگشا است.
خواندن شعر یا هر متنی که ماهرانه و زیبا نگارش یافته است، از راه پنهان و ناخودآگاه انبوهی از توانمندیهای ادبی و زبانی را به قلم ما تزریق میکند و پس از مدتی – بیآنکه خود بدانیم- به مهارتهایی دست مییابیم که دستیابی مستقیم و خودآگاه به آنها برای ما دشوار بود.