تغییر نوع سوال پرسیدن معجزه می کند!
هوسرل نظریه پرداز پدیدارشناسی بر این باوراست “بسیاری از مشکلات بشر از نوع سوال پرسیدن او شروع می شود”.
همه می دانیم که انسان موجودی پیچیده و تجربهگراست و هنگامی که پدیدهای جدید را تجربه می کند در مغز او نتایج ثبت می شوند و از اون نتایج در برخورد با موضوعات نوپدید استفاده می کند.
در واقع وقتی ما یک سوال را با “چرا” شروع می کنیم مغز دنبال جواب در تجربیات زیسته گذشته می گردد.
به عنوان نمونه:
“چرا فلان اتفاق افتاد؟
چرا فلان حکومت سقوط کرد؟
چرا در فلان آزمون قبول نشدم؟
چرا من آدم موفقی نیستم؟
چرا اینقدر فقیرم؟
چرا مردم اینقدر بیتفاوت و ظلمپذیر هستند؟ و…” جواب تمام این سوالات در گذشته است.
واقعاً حرف هوسرل خیلی درست و جالبه.
نکتهای که متوجه شدم اینه که آدمهای تاثیرگذار و موفق تاریخ مثل “ولتر، نلسون ماندلا، گاندی، لوترکینگ، جابز، ایلان ماسک، امام خمینی و …” سوال هایشان را با “چرا” نپرسیدن که توانستند دنیای ما را تغییر بدهند.
آنها سوالهایشان را با:
“چگونه یا چطور” پرسیدند.
چگونه می توانم کمپین حقوق بشری موفقی تشکیل بدهیم؟
چگونه می توانیم به استعمارگری پایان دهیم؟
چگونه سیاهپوستان به حق و حقوق برابر خواهند رسید؟
چگونه دنیای بهتری خواهیم داشت؟ و….
حالا سوالی که مطرح می شود این است که “تفاوت سوالهایی که با «چرا» شروع می شوند با سوالهایی که با «چگونه» شروع می شوند در چیست؟” در ادامه به این سوال پاسخ داده می شود.
همانگونه که در بالا اشاره شد پاسخ سوالهایی که با “چرا” شروع می شوند در گذشته هستند و دلیل و چرایی یک اتفاق و پدیده را بیان میکنند و بستگی به نوع تجربیات ما دارد.
به عنوان مثال، جواب سوال
“چرا من اینقدر آدم فقیر و بدبختی هستم؟”
از این دست دلایل است:
چون “پدر و مادر من فقیر بودند، خانواده ما پر جمعیت بود، هیچوقت سرمایه کافی برای شروع کار خوبی نداشتم، از بچگی آدم بدشانسی بودم و ….”.
این جواب ها در بهترین حالت، دلایلی برای این فقر ارائه می کنند و در نتیجه من بر اساس تقدیرگایی و فرجام گرایی می پذیرم که تا ابد فقیر باشم و به این سرنوشت گردن نهم.
ولی جواب سوالهایی که با “چگونه یا چطور” شروع می شوند علاوه بر پاسخ چرایی مساله، راهکار عملی برای برونرفت یا حقیقتبخشی به چیزی را بیان می کنند
و تمام پاسخ ها هم در گذشته نیست و نیاز به تفحص و تحقیق و تفکر بیشتر در آینده دارد
و بر عکسِ پرسش هایی که با “چرا” شروع می شوند، پاسخ های آماده نیستند.
مثلاً: “چگونه می توانم فقیر نباشم؟
چگونه می توانم فلان کار را با موفقیت انجام دهم؟ و …”
پاسخ دادن به این پرسش ها آسان نیست و نیاز به تحقیق و تفکر دارند و نتیجه هرچی باشد یک راهکار عملی است که ممکن است درست یا غلط باشد، ولی به هر حال یک راه حلی است که نیاز به کاربست دارد.
شوربختانه بسیاری از ماها یاد نگرفتیم که درست سوال بپرسیم و تقریباً بیشتر سوالات خودمون را با “چرا” شروع می کنیم.
تا طرز درست فکر کردن و پرسیدن را از همان کودکی به بچهها یاد ندهیم، همچنان شیوه پرسشگری برای ما چالش ساز و فرصت سوز خواهد بود.
نیاز است پاسخ سوال :
“چرا نمی توانیم…..؟”
با سوال
“چگونه می توانیم…؟” دگرگون گردد.
پاسخ
✅ اولی در بهترین حالت دلایل ناتوانی و
✅دومی راههای توانستن است.
پاسخ اولی باعث ناامیدی و یاس و
دومی پر از انرژی مثبت است.