جامعه شناس تئودور گایگر (1952 ـ 1891)
جامعه شناس تئودور گایگر (Theodor Julius Geiger) 9 نوامبر 1891 در مونیخ به دنیا آمد.
پس از پایان دوره دبیرستان در رشته علوم انسانی در لندسهود (Landshut) (1910) حقوق و علوم دولتی در مونیخ و ورتسبوگ تحصیل کرد (1910 – جولای 1914)، سپس داوطلبانه به خدمت سربازی رفت.
گایگر 1919 بایرن را ترک کرد و رفت برلین.
گایگر در برلین به مدت هشت سال مدیر یکی از مدارس معروف به مدرسه عالی خلقی در برلین بزرگ شد (1928-1920).
او از این فرصت استفاده کرد و سلسله مقالههایی در باره نهضت مدارس عالی خلقی و آموزش کارگران و اکابر انتشار داد.
مطالعات او تحت عنوان «توده و عمل» (1926) سبب شهرت او در آلمان شد.
گایگر 1922 (یا 1923) به حزب سوسیالدموکرات آلمان پیوست.
کرسی جدیدالتاسیس استادی جامعهشناسی در دانشگاه براونشویگ 1928 به او واگذار شد.
گایگر 1932 نخستین اثر کلاسیک خود تحت عنوان «قشربندی اجتماعی خلق آلمان» را انتشار داد، درحالیکه یک سال قبل از آن مقولههای «جامعهشناسی»، «جماعت»، «جامعه»، «انقلاب» و «رهبری» را برای فرهنگ جیبی جامعهشناسی آلفرد فیرکانت نوشت.
گایگر بهتدریج از دیدگاههای اقتصادی و سیاسی مارکسیسم فاصله گرفت.
او پس از به قدرت رسیدن نازیها از آلمان فرار کرد و به کپنهاگ پایتخت دانمارک مهاجرت کرد.
او پس از مدتی از بنیاد راکفلر بورس تحصیلی گرفت و برای تحصیل به آمریکا رفت.
پس از بازگشت از آمریکا، نخستین کرسی استادی جامعهشناسی در کشورهای اسکاندیناوی در 1938 در دانشگاه جدیدالتاسیس آرهوس (Aarhus) در دانمارک به او واگذار شد.
آلمانها دانمارک را تسخیر کردند و او 1943 به سوئد رفت و در دانشگاههای لوند (Lund) و اوپسالا مشغول کار شد.
گایگر پس از جنگ به آلمان برنگشت و به دانمارک و آرهوس بازگشت.
لیکن از طریق تفسیر خبر در رادیو و روزنامهها تاثیر زیادی بر افکار عمومی در آلمان و دانمارک گذاشت.
مشارکت او در تاسیس «انجمن بینالمللی جامعهشناختی» (ISA) نشانگر ارتباط گسترده او در عرصه جامعهشناسی بینالمللی بود.
همین روابط سبب شد تا او در سال تحصیلی 52/1951 بهعنوان استاد مدعو عازم تورنتو و ازآنجا برای ایراد خطابههایی در سراسر ایالاتمتحده امریکا عازم آن کشور شود.
گایگر درراه بازگشت با کشتی به اروپا کاملاً غیرمنتظره 16 ژولای 1952 از دنیا رفت.
آثار و نقش علمی
یکی از برجستگیهای آثار جامعه شناس تئودور گایگر تنوع آنها است.
البته او بدون شک بیشترین تاثیر را در حوزه ساختار طبقاتی و قشربندی، تحرک اجتماعی و جامعهشناسی حقوق گذاشت که محور اصلی کارهای اوست.
نقد ایدئولوژی و مسائل دموکراسی دو حوزه دیگر کاری او هستند.
موضوعات کاری دیگر او روشنفکران، توده، حفظ میراث، تعلیم و تربیت و تبلیغ و تهییج است.
جهتگیری تجربی در روششناسی و شیوه نقد اجتماعی دو ویژگی اساسی کارهای او هستند.
- جامعهشناسی
جامعهشناسی گایگر حول دو پرسش اصلی دور میزند:
اول پرداختن به مسائل اجتماعی در وضعیت اضطراری و بحرانی و دوم این پرسش که چگونه میتوان جوامع پیشرفته و کاملاً متمایز امروزی را در برابر خطر «جوسازی دموکراتیک» (Stimmungsdemokratie) حفظ کرد، آنچه امروز بهوضوح در قامت ترامپ مشاهده میشود.
البته منظور او در آن زمان فرآیند به قدرت رسیدن هیتلر با ابزار دموکراتیک و انتخابات بود.
جامعهشناسی او تحت تاثیر «طبیعتگرایی انگلیسی» و «واقعگرایی فرانسوی» بود.
«جامعه» از این دیدگاه موضوع بررسیهای علمی تجربی و واقعگرایانه است.
نام گایگر با اثرپذیری از «مکتب اوپسالا» (Uppsala-Schule) که شدیداً اثباتگرا بود، ضدیت با متافیزیک، اثرپذیری از فلسفه حقوقی و فلسفه اجتماعی در ردیف هواداران سنت روشنگری آنگلوساکسونی قرار میگیرد.
نظرات کایگر را میتوان در سه نکته زیر خلاصه کرد:
- جامعهشناسی علم تجربیِ، نظری و مفهوم محور است.
- جامعهشناسی علم سیاسی_اجتماعی در خدمت حل علمی مسائل اجتماعی است.
- جامعهشناسی علم مخالفت شجاعانه_مبارزهطلبانه لیکن عقلانی با وضعیت موجود است.
- نقد ایدئولوژی
جامعه شناس تئودور گایگر در کتاب «ایدئولوژی و حقیقت» (1953) بنای روششناختی کار علمی خود را گذاشت:
چگونه میتوان جامعه را «عینی»، یعنی آزاد از تاثیرهای تحریفشده ایدئولوژیک تحلیل کرد؟
گایگر بهوضوح خواهان جدایی قطعی میان «گزاره هستن» (being statement)(Sein) علمی از «گزاره بایستن» (should statement) (Soll) ارزشی بود.
او عقیده داشت که ایدئولوژی نتیجه آگاهانه یا ناآگاهانه آمیزش دو سطح شناختی و گزارهای است.
ارزشگذاری (احساسات، آرزوها، علایق) زمانی ایدئولوژی میشود که ماهیت ذهنی و ارزشی خود را ازدستداده و گزارههای علمی و «نظری» قلمداد شود.
«ایدئولوژی» به ظاهراً پدیدهای نظری است، درواقع موضوعی غیرنظری است که با استفاده از ابزار نظری هدایت میشود.
گایگر با این تفسیر از «ایدئولوژی» بهنقد شدید تمام ایدئولوژیها و شکلهای تبلیغات سیاسی و متکی بر جهانبینیها رسید.
مشخص است که تحت تاثیر عصر خودش و سلطه ایدئولوژی کمونیستی و فاشیستی در آلمان در این عصر قرار دارد.
- نقد قدرت
گایگر نقد ایدئولوژی را در ارتباط نزدیک با نقد قدرت قرار داد.
او از این شیوه تحلیل در کتاب «وظایف و جایگاه روشنفکران در جامعه» (1949) استفاده کرد.
وظیفه روشنفکر علوم انسانی بر این اساس «نقد قدرت» است.
او باید نشان دهد که قدرت عرصه درگیری منافع گوناگون است.
این همان جنبهای است که تبلیغاتی سیاسی درصدد پوشاندن آن است.
- تحلیل طبقاتی
گایگر در آغاز فعالیتهای پژوهشی خود به جریانهای ساختاری و نیروهای محرک عمده جامعه صنعتی ازنظر مارکس علاقه داشت.
او تقریباً 40 مقاله و دو کتاب را به بررسی مسائل جامعه طبقاتی، قشربندی و تحرک اجتماعی اختصاص داد که امروزه از آثار کلاسیک جامعهشناسی بهحساب میآیند.
یکی از این دو کتاب «قشربندی اجتماعی خلق آلمان» (1932) است که نخستین تحلیل طبقاتی جامعه آلمان بر اساس اطلاعات آماری مشخص و نوآوریهای نظری و مفهومی است؛ و دیگری اثری تحت عنوان «جامعه طبقاتی در کوره آزمایش» است که شانزده سال بعد انتشار یافت و اثری مجادلهای و فراگیر با زیربنای تجربی و بهنوعی تسویهحساب نهایی با مارکسیسم است.
تحلیل قشربندی اجتماعی گایگر با سه ویژگی کاملاً جدید مشخص میشود:
او نخست درصدد مطالعه چگونگی ارتباط مشخصههای «بیرونی» و «روانیِ» ساختار اجتماعی، یعنی ارتباط میان وضعیت اقتصادی اجتماعی و حساسیتها و الگوهای روانی نوعی ازجمله «روحیهها»، «ایدئولوژیها»، «سبکهای زندگی»، «صفتهای ممیزه زندگی» بود که انسانها به دلیل تجربههای مشابه در وضعیتهای زندگی یکسان دارند.
دوم اینکه او درصدد توجه به بُعدهای گوناگون تمایزات اجتماعی است، لیکن او به دنبال اصول بنیادی تاثیرگذار بر قشربندی اجتماعی رفت که در تمام زمانها یکی نیست.
نظرات گایگر دراینباره با دو رویکرد اخیر پیر بوردیو (Pierre Bourdieu)(1930-2002)، یعنی رهیافت «محیط اجتماعی» و «عادتواره طبقاتی» شباهت زیادی دارد.
سوم اینکه تحلیل گایگر عمیقاً تاریخی و پویا است.
او خواستار توجه همزمان به پویایی دوگانه (فردی و جمعی) ساختار اجتماعی بود، یعنی افتوخیز (fluctuation) ساختار اجتماعی و به دنبال آن «تغییر قشربندی» جامعه بود.
بهعبارتی باید «حرکت افراد در میان اقشار در حال تغییر در بستر جامعهای با ساختار در حال تغییر» تحلیل شود.
- اقشار اجتماعی در جمهوری وایمار
جامعه شناس تئودور گایگر در کتاب اول خود درباره قشربندی، طرحی متنوع از ساختار اجتماعی در جمهوری وایمار به دست میدهد:
مدل او دارای پنج قشر عمده سرمایهداران، طبقه متوسط قدیمی، طبقه متوسط جدید، طبقه فرودست و کارگران است که هر یک از این اقشار به گروههای متنوعی تقسیم میشوند.
این مدل در برابر مدل دوطبقهای نو مارکسیستها قرار میگیرد.
- جامعهشناسی حقوق
جامعهشناسی حقوق دومین حوزه عمده پژوهشهای گایگر است که در این زمینه بهویژه باید به دو کتاب او تحت عنوان «در باب اخلاق و حق» (1946) و «مقدمات جامعهشناسی حقوق» (1947) اشاره کرد که گایگر در چالش با مکتب اوپسالا نوشت و سبب شد تا او در کنار اویگن ارلیش (Eugen Ehrlich)(1962-1922) و ماکس وبر (Max Weber)(1864-1920) یکی از کلاسیکهای برجسته جامعهشناسی حقوق شود.
گایگر با این فکر که حقوق همواره در معرض ایدئولوژی زدگی است، درصدد تکامل جامعهشناسی حقوق بهمثابه علم تجربی بود.
هدف او تدوین مناسبات حقوقی بهمنزله واقعیتی با نظم بود.
وظیفه دستگاه نظم اجتماعی فراهم کردن قواعد بهمنظور تشریکمساعی در افراد جامعه است.
این کار عموماً به کمک رسوم، اخلاق و قراردادهای اجتماعی انجام میشود، لیکن گایگر معتقد است که حقوق نیز یکی از مهمترین «عوامل نظم اجتماعی» است، به این دلیل که حقوق با قدرت آمیخته است.
گایگر با این نظر در برابر تمام ادعاهایی ایستاد که بر اساس آن حقوق و قدرت دو پدیده متفاوت و متقابل تصور میشوند.
یکی از موضوعات مطرحشده دیگر در مطالعات او، ارتباط حقوق و اخلاق است.
هدف او پاسخ به سوال بنیادی بود: چگونه میتوان در جامعه مدرن با تنوع نظامهای اخلاقی به نظم حقوقی واحد رسید؟
گایگر راهحل را تلاش برای رسید به نظم حقوقی آزاد از هرگونه تجویز اخلاقی و ارزشی میدانست.
این موضوع برای جامعه ما اهمیت حیاتی دارد و بیانگر مشکلی است که ما امروز در حوزه حقوق در آن اسیر هستیم.
- نقد تبلیغات
جامعه شناس تئودور گایگر کتاب «نقد تبلیغات» (1943) را به مطالعه تلقین مردم با استفاده از رسانهها اختصاص داد.
او تبلیغات را کوشش برای تاثیر تلقینی بر عموم یا توده بهمنظور کسب منافع خصوصی تجاری تعریف کرد تا آنها تشویق به خرید کالا یا خدمات در بازارها شوند.
در همین تعریف دقیق واضح است که مسئله گایگر چیست؟ افشای سازوکارهای تلقینی و سلبکننده خودمختاری فردی باهدف کسب منافع اقتصادی از راه پیامهای بازرگانی و خلق «نیازها» و به دنبال آن تقاضا برای کالا در نظام سرمایهداری است.
گایگر در کارهای دیگر خود دراینباره موضوعاتی را طرح کرد که تقریباً 25 سال بعد دانشمندان آلمانی تحت عنوان نقد تبلیغات بازرگانی از دیدگاه نظریه انتقادی به آن رسیدند.
نظرات گایگر دو تفاوت مهم از نقد صنعت فرهنگی مکتب انتقادی یا فرانکفورت دارد:
او نقد آگهی بازرگانی را با دقت زیاد و با بهرهگیری از ادبیات تخصصی بینالمللی تا عصر خودش درباره تبلیغات اقتصادی انجام داد، لیکن برخلاف نظریه انتقادی به یک نظام اقتصادی اجتماعی خاص یعنی سرمایهداری نسبت نمیداد. تفاوت دیگر گایگر این بود که مردم روشن شوند، نه تغییر نظام اجتماعی.
- جامعه مدرن
گایگر اثری بااهمیت تحت عنوان «دموکراسی و جزم» نوشت که پس از مرگش چاپ شد و عموماً تسویهحسابی با نازیها تلقی میشود.
مباحث طرحشده در این اثر ویژگی متمایزکننده جامعهشناسی گایگر را در باره نقد فرهنگی و نقد جامعه مدرن آشکارا نشان میدهد.
جامعه مدرن از دیدگاه او با دو ویژگی مشخص میشود: نخست قشربندی افقی و دوم تقسیم کارکردی عمودی.
بهعلاوه، در جامعه مدرن دو حوزه خصوصی و عمومی از یکدیگر جدا هستند.
به عقیده او این «دوگانگی حوزههای اجتماعی» «ویژگی اصلی عصر نوین» است.
گایگر به این نظر رسید که «هستی تودهای» جامعه مدرن محدود به حوزه عمومی است، درحالیکه حوزه خصوصی در این جامعه به ارتباط اولیه و چهره به چهره، صمیمیت و خصوصیت ارتباط در خانواده تحلیل میرود. همسایه را نمیشناسد، بچهمحل نیست، چون محلهای نیست.
- جوسازی دموکراتیک
جامعه شناس تئودور گایگر در بحثهای خود استقرار «جوسازی دموکراتیک» (Stimmungsdemokratie) بهجای «نظام دموکراتیک» را محکوم کرد که محتوای آن تحمیل نظریهسازی سیاسی بر واقعیت اجتماعی، عبارتپردازی ارزشی (Wertphraseologie) و جوسازی است.
هدف گایگر نقد نظریهها و خطراتی بود که جلوه آن در فاشیسم و استالینیسم دیده میشد و در دموکراسیهای تودهای جدید نیز دوام دارد. پدیده ترامپ بیان این واقعیت است.
- انشقاق فرهنگی و تنوع ارزشی و جماعت اجباری
گایگر در تمایز باکسانی که خُزعبَلات «بحران ارزشی و معنایی» را تبلیغ میکنند و تا به امروز به کار خود مشغول هستند، انشقاق در فرهنگ مدرن و وجود جهتگیریهای ارزشی متنوع و رقیب (فرقههای اخلاقی) را بهعنوان «واقعیت محقق»(vollendete Tatsache) میپذیرد.
به نظر او در جامعه مدرن امروزی هرگونه تلاش برای تاسیس جماعت ارزشی، ضرورتاً به پیدایش جماعت اجباری میانجامد.
این حرف بزرگی است، اگر به تاریخ قرن بیستم توجه داشته باشیم. موضوع بسیار با اهمیت برای جوامع خاورمیانه.
- انسانگرایی هوشیار
گایگر در برابر نقد اجتماعی و نقد خود از دموکراسی، جامعهای با «انسانگرایی هوشمند» (IntellektuellerHumanismus) را قرار داد.
منظور او از انسانگرایی هوشمند جامعهای روشن، دموکراتیک و عقلانی است.
هدف او عقلانی کردن تمام عرصههای اجتماعی است.
انسانیت جایی شکوفا میشود که انسان عقلانی عمل میکند و انسانها در برابر ایدئولوژیها، مرام و افکار غیرمنطقی از هر نوعش مصونیت پیدا میکنند.