دینداری اعتقادی و دینداری ایمانی
از میان انواع دینداری به نظر می رسد که مجاز باشیم از دو نوع دینداری در بین دینداران سخن بگوییم که یکی از آنها “دینداریِ اعتقادی” و دیگری “دینداریِ ایمانی” است.
پیش فرض اصلی این است که عمومِ دینداران از دینداریِ اعتقادی برخوردارند و تقریباً تمامی اعمال و رفتار دینی خود را بر اساس اعتقادات و باورهای خاص دینی تنظیم می کنند.
بر این اساس است که عموم این دینداران اقدام به ایجاد مرزهای اعتقادی بین خود و سایر دینداران می کنند و هر روز بر سرِ این اعتقادات که بیشترشان فرهنگی، نسبی، جغرافیایی، تاریخی و … هستند، با یکدیگر به مجادله و نزاع بر می خیزند.
بیشتر دیندارانِ اعتقادی نمی دانند که دینداری شان بر اساس برخی اعتقادات نه چندان محکم و اساسی و خالص و ناب است و این در حالی است که این گونه می پندارند که از نوعی دینداریِ ناب و خالص و بی پیرایه برخورداند و در مقابل دینداری دیگران را ناخالص، انحرافی و التقاطی فرض می گیرند.
دیویس در کتاب “دین و ساختن جامعه؛ جستارهایی در الهیات اجتماعی” بین ایمان(faith) و اعتقاد یا باور(belief) فرق قائل می شود و این چنین می گوید:
«ایمان یک پاسخ دینی بنیادی است. جهت گیری به سوی امر متعال، گشودگی نامحدود ذهن و دل به واقعیت هستی به مثابه نامحدود، یا به نامتناهی است. ایمان را می توان اعتماد اساسی به واقعیت هستی یا عشق عام به واقعیت توصیف کرد …
وضعیت ایمانی یا به تعبیر دیویس، ایستار بنیادی در سوژه سبب گشوده شدن افقی برای فرد می شود که او درون آن می اندیشد، داوری می کند، تصمیم می گیرد و عمل می کند.
اما اعتقادات، داوری ها و احکامی هستند که بر مبنای این ایستار بنیادین پدید می آیند. این داوری ها یعنی اعتقادات دینی مانند همه آفریده های انسانی نسبی، ناپایدار، و محدود به فرهنگ اند …
پس، ایمان ما را از محدود شدن در زیر سقف اعتقاد بر حذر می دارد. بدین ترتیب، ایمان وضعیتی انسانی و وجودی است، اما اعتقاد امری فرهنگی» (دیویس، 1387: 15).
بنابر نظر مصطفی ملکیان اگر «ایمان» را به معنای «تصدیق [قلبی] به بعضی عقاید جزمی و/یا قبول این عقاید» بگیریم (چنانکه در الاهیات و کلام اسلامی دیدگاه رایج تر همین است) و از منشأ این تصدیق و/ یا قبول صرفنظر کنیم،
در این صورت، هم «ایمان مبتنی بر تعبّد به یک شخص» (مثلن تعبّد به بنیانگذار دین و مذهب) می توانیم داشت، هم «ایمان مبتنی بر علم»، یعنی مبتنی بر باور صادقی که صدقش اثبات شده است، و هم «ایمان مبتنی بر «شهود و رویتِ باطنی یا کشف و شهودِ عرفانی» (ملکیان، 1387: 315).
بر این اساس می توان گفت دینداری اعتقادی بیشتر برخاسته از متن و بطن فرهنگ های گوناگون و از جنس باورها، ارزش ها و هنجارهای هر فرهنگ است و از فرهنگی به فرهنگ دیگر متمایز می شوند.
اعتقادات تا حدود زیادی تخته بند زمان و مکان و فرهنگ هستند و به دلیل عدم برخورداری از گشودگی های لازم که در ایمان یافت می شوند، همواره از برخی محدودیت های انسانی، فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی رنج می برند.
دینداران اعتقادی حقیقتِ ایمان را در نمی یابند و به دلیل دور بودن و فاصله گرفتن از حقیقت دین و ایمان همواره بر اساس برخی اعتقادات و باورهای نادرست و محدود به قضاوت دیگران می پردازند و از این طریق راه را بر جنگ و نزاع می گشایند. به گفته حضرت حافظ:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
دینداری ایمانی برخلاف دینداری اعتقادی از محدودیت های انسانی، فرهنگی، تاریخی و جغرافیایی چندان رنج نمی برد و در دایره تنگ و بسته مرزهای مزبور قرار نمی گیرد و چندان هم تخته بند زمان و مکان نیست.
البته نمی خواهم بگویم که ایمان امری مطلق و کاملاً فراتاریخی است و هیچ گونه محدودیتی بر آن مترتب نیست، اما حقیقت این است که از محدودیت های اعتقادی بسی فراتر می رود و مرزهای قومی و نژادی و فرهنگی را در می نوردد و می تواند در جان و روان انسان هایی که با استقبال آن می روند، حضور یابد.
ایمان، فارغ از رنگ و پوست و نژاد و قبیله و فرهنگ در میان همه انسان ها کم و بیش جاری و ساری است و فقط باید آن را به غلیان درآورد و از حصارهای تنگ هویت های اعتقادی بیرون کشید و این کاریست بس سترگ و نه چندان خُرد.
نگاهی به آیات قرآن هم به خوبی نشان می دهد که ایمان امری درونی، قلبی، کیفی و گشوده است.
همچنین خداوند متعال در قرآن ایمان را برای مسلمانان مهم و مورد قبول می داند و از آنان می خواهد که همواره ایمان را کسب کنند و به دنبال آن باشند. «و لکِنَّ اللّهَ حَبَّب اِلَیکُمُ الایمانَ وَ زَیَّنه فی قُلوبِکُم…ولیکن خداوند ایمان را برای شما عزیز گردانید و آن را برای دلهای تان بیاراست» (سوره حجرات، آیه 7).
آن چه که اکنون نگران کننده است، این موضوع است که در جهان اسلام عمدتاً بر دینداری اعتقادی تأکید می شود و دینداری ایمانی چندان مورد توجه و تأکید نیست و این می تواند زمینه را برای انواع نزاع های دینی و مذهبی آماده کند که تا حدودی این چنین هم شده است.
به نظر می رسد، دینداری ایمانی است که سبب رشد و گسترش صلح، آرامش، دوستی، وحدت، همبستگی، برادری، برابری، یکپارچگی، مدارا و آزادی می شود و بر همگان به ویژه فرهیختگان و نخبگان و روشنفکران دینی است که این نوع دینداری را هر چه بیشتر نشر دهند و تبلیغ کنند.
منابع
1.دیویس، چارلز (1387). دین و ساختن جامعه؛ جستارهایی در الهیات اجتماعی، ترجمه حسن محدثی و حسین بابالحوائجی، تهران: نشر یادآوران.
2.ملکیان، مصطفی (1387). تجربه دینی، در راهی به رهایی، تهران: نشر نگاه معاصر.