ردپای توسعه گرایی در دوره قاجار! عباس میرزا
در ادبیات توسعه میان دو مفهوم رشد و توسعه تمایز قائل می شوند.
رشد مفهومی کمی است و به افزایش ظرفیت تولیدی یک کشور با به کارگیری سرمایه گذاری بیشتر یا به کارگیری فن آوری های مناسب تر اطلاق می شود.
مفهومی که بیش از همه در افزایش تولید ناخالص داخلی یک کشور تبلور می یابد.
ولی افزایش نارسایی هایی مانند شکاف طبقاتی، نابرابری های اجتماعی و تخریب محیط زیست در قرن بیستم موجب شد که مفهوم توسعه در دوران پس از جنگ جهانی دوم جایگزین رشد شود.
توسعه مفهومی کمی- کیفی است که علاوه بر رشد اقتصادی، مستلزم بهبود در شاخص هایی مانند بهداشت و سلامت، امید به زندگی، برخورداری از امکانات آموزشی، بهبود توزیع درآمد، کاهش فقر و مشارکت موثر در فعالیت های سیاسی- اجتماعی نیز هست.
در سال های اخیر هم اقتصاددانانی از جمله آمارتیا سن و داگلاس نورث نیز توسعه را در گرو گسترش آزادی، خودآیینی و یک نظام آموزشی مشارکت جو و کارآمد تعریف کرده اند.
تجربه پنجاه ساله اخیر همچنین بر نقش ممتاز نخبگان جهاندیده و واقع بین در گذار کشورهای آسیای جنوب شرقی به سوی توسعه تاکید نهاده اند.
رهبرانی که اگر چه با اولویت قائل شدن برای رشد اقتصادی حرکت خود را آغاز کردند، ولی در ادامه آن را با شاخص های توسعه در آمیخته و به پیشرفت شگرفی در عرصه توسعه انسانی دست یافتند.
تاریخ اما نشان می دهد که ایران زمین از وجود چنین نخبگان بصیری هرگز خالی نبوده است.
مجتبی یاور در کتاب؛ تبار شناسی حکمرانی و تغییر در ایران سده نوزدهم آورده است:
با این همه، سبک و شیوه حکومت گری عباس میرزا به علت درآمیخته شدن با مضامین و کردارهای نوخواهانه متناسب با مغرب زمین، شکلی متفاوت یافته بود.
دوکوتزبوئه به این ماجرا اشاره می کند که در گوشه باغ عمارت ولیعهد دیوار خرابی وجود داشته است که زیبایی باغ را بر هم می زده و همین موضوع، پرسش و کنجکاوی مهمانان خارجی را برانگیخته بود.
عباس میرزا پاسخ داد: چون مالک زمینی که این دیوار زشت متعلق به آن است، دهقان سالخورده ای است که به ماترک آباء و اجدادش علاقه تامی دارد، به قیمتی که به او دادم، راضی به فروش زمین اش نشد.
من هم نه تنها دلتنگ نشدم، بلکه علاقه او را هم به یادگار اجدادش تقدیس و تمجید کردم و نیز جسارت او مقبول طبع من وارد شد.
فعلاً صبر می کنم شاید بتوانم با ورثه او کنار بیایم.
دو کوتزبوئه که به بسیاری از نقاط دور و نزدیک جهان و ایران سفر کرده بود، عباس میرزا را دارای «عظمت روح» خواند که در تمام قطعه آسیا که ذیل شدیدترین استبدادهاست اگر بگردید، چنین عقیده ای یافت نشود.
نکته پایانی:
اگر رشد بیشتر صبغه ای اقتصادی دارد، توسعه بیشتر واجد وجهی فرهنگی – تاریخی است.
انسان ایرانی که اگر چه در دامان استبداد پرورش یافته ولی آسمان میهن اش هرگز از تک ستاره های مدارا جویی، توسعه گرایی و جستجوگری خالی نمانده است.
اکنون نیازمند دولتمردان وطن دوست و جهاندیده ای است تا کار توسعه را در این سرزمین به دور از اولویت های ایدئولوژیک به سامان برسانند!