ریشه بی تفاوتی شهروندان
وقتی افراد در خلال زندگی روزانه به طور ناگهانی و به صورتی غیرمنتظره با یک وضعیت اضطراری واقعی روبرو می شوند، چه عکس العملی نشان می دهند؟
به کمک آسیب دیده می شتابند؟
یا بی تفاوت از کنار آن رد می شوند؟
و یا به عنوان ناظران منفعل به تماشا می نشینند؟
به کرّات همه ما شاهد عدم پاسخگویی شهروندان به موقعیت های اضطراری در خیابان ها از جمله: ضرب و شتم، قتل و درخواست کمک به یک آسیب دیده و مواردی این چنینی بوده ایم و این قضاوت همیشه از سوی عده ای مطرح است که شهرنشینان برخلاف روستاییان افرادی هستند خودخواه، بی توجه و بی مسئولیت که هیچگونه احساس تعلق خاطری در قبال یکدیگر ندارند.
براستی ریشه بی تفاوتی شهروندان چیست؟ چه شرایطی تغییر می کند که همان روستایی که در شهر زندگی می کند و به اصطلاح شهرنشین شده و در روستا نسبت به دیگران احساس مسئولیت می کرده، هم اکنون از کنار وقایعی که نیاز به کمک هست، بی تفاوت رد می شود؟
متاسفانه الزامات روزانه زندگی در شهرها باعث می شود که شهروندان ناخواسته بسیاری از وقایع و رویدادها را نادیده بگیرند، چون به طور معمول با ملاحظات آنان ارتباطی ندارند.
اگر ما نمی توانستیم بیشتر محرک های اطرافمان را غربال کنیم، مغلوب اضافه بار می شدیم.
به عبارتی، یک شخص در واحد زمانی مشخص تنها می تواند به تعداد محدودی از محرک های بیرونی پاسخ بدهد و با متغیر بعدی که به طورناخواسته به او تحمیل می شود، بناچار بی تفاوت از کنارش می گذرد.
لازم به ذکر است که اکثر شهروندان با توجه به مناسبات زندگی در شهرها دچار اضافه بار هستند.
یعنی از صبح تا عصر مسئولیت های متعدد و برنامه ریزی شده ای را به صورت ماشین وار انجام می دهند و با توجه به محدودیتِ زمانی جهت انجام کارها به سرعت در تکاپو هستند.
باور عمومی بر این است که هر چه ناظران بیشتری در یک موقعیت اضطراری حضور داشته باشند، به معنی کمکِ بیشتر است. تحقیقات ما را به این نتیجه می رساند که حضور ناظران بیشتر به جای افزایش احتمال کمک رساندن، این احتمال را کمتر می کند.
این ناظران نه بخاطر بی مسئولیت بودن، بلکه با پخش مسئولیت مواجه هستند.
یعنی هر چه تعداد ناظران بیشتر باشد، مسئولیت کمتری متوجه تک تک افراد است و احتمال بی تفاوتی شهروندان افزایش می یابد.
به عبارتی، هر چه تعداد ناظران افزایش یابد، زمان صرف شده قبل از آغاز کمک بیشتر می شود و بر این مبنا، اگر در موقعیتی که احتیاج به کمک هست، اگر تنها یک ناظر در آن وجود داشته باشد، احتمال یاری رساندن بسیار بیشتر خواهد بود. زیرا همه بار مسئولیت به دوش همان یک نفر است.
ناظران در یک حادثه به سه دسته تقسیم می شوند.
افرادی که وقت اضافه دارند، عده ای که وقتشان طبق برنامه از قبل برنامه ریزی شده و عده ای که از برنامه عقب هستند و کارهایشان به تعویق افتاده است.
لذا از بین سه وضعیت یاد شده، افرادی که وقت اضافه دارند، احتمال اینکه به کمک فرد غریبه بشتابند بیشتر است و افرادی که طبق برنامه وقت اضافی ندارند، بی تفاوت و بی توجه از شرایط به وجود آمده عبور می کنند، زیرا مداخله در اموری این چنینی انجام کارهای بعدی شان را عملاً غیرممکن می سازد.
نکته بعدی که در این وضعیت برای گروه ناظر پیش می آید، تفسیر وضعیتی حادثه است.
به طور مثال، تصور کنید مردی غریبه در حال کتک زدن زنی باشد.
اولین تلقی در میان حاضران این است که آیا شاهد یک وضعیت جدی هستند؟ یا این اتفاق، یک مسئله ای متعارف و معمولی است؟
بیشتر ناظران در یک حادثه تمایل دارند که تعبیر راحت و بی دردسرتری داشته باشند و معمولاً اینگونه تلقی می کنند که نیازی به اقدام و دست به عمل زدن ندارد.
نکته دیگر، این که کمک کردن در حضور افراد بیگانه ممکن است این تلقی را در دیگران بوجود آورد که این فرد به شیوه ای احمقانه، واکنش اضافی نشان داده است.
بنابراین، مشاهده می کنیم که حضور شاهدان متعدد، نه تنها با ایجاد پخش مسئولیت، مانع از کمک کردن می گردد، بلکه با تفسیرهای غلط مانع از دخالت نیز می گردد که موجب بی تفاوتی شهروندان می شود.
علیرغم مولفه های بازدارنده یاد شده، چنانچه ناظران حادثه به جای غریبه ها، مرکب از آشنایان باشد به مراتب آثار بی تفاوتی اجتماعی کمتر خواهد بود. به عبارتی افرادی که در شهرهای کوچک و روستا زندگی می کنند، آثار منفی غفلت جمعی و ترس از انجام کار را کمتر تجربه می کنند.
در واقع، یکی از تفاوت های شهر و روستا پیامدهای ناشی از شهرنشینی از جمله: گمنامی، فردگرایی و غریبگی افراطی است که غفلت جمعی، پیامد ناخواسته آن است.
هر چند ریشه های اجتماعی عدم پاسخ های جامعه پسند شهروندان در یک موقعیت اضطراری بیان گردیده است، ولی هیچ یک از دلایل یاد شده نمی تواند توجیهی باشد که ما را از تعهدات انسانی و اخلاقی که نسبت به همدیگر داریم، غافل کند.