زبان فارسی از دیدگاه اجتماعی
به طور كلی دیدگاههایی را كه در مورد زبان وجود دارد به دو دسته كلی (حداقل از زاویه دید ما در این مقاله) میتوان تقسیم كرد:
1- دیدگاه ارادهگرا:
این دیدگاه زبان را نوعی نظام مصنوعی از علایم به شمار میآورد كه متخصصان و صاحب نظران میتوانند بدون توجه به اكثریت گویندگان زبان و تحول طبیعی خود زبان درباره آن تصمیم بگیرند و در آن دخل و تصرف كنند.
از این دیدگاه دو روایت موجود است:
1-1- روایت گذشتهگرا: این روایت از دیدگاه اراده گرا، زبان را صرفاً نوعی میراث فرهنگی به شمار میآورد، فقط گونه رسمی و ادبی زبان را به رسمیت میشناسد و زبان ادبی قدیم را كامل و بینقص میداند.
طبیعتاً در چنین روایتی صرفاً پاسداری از زبان مطرح است، نه برنامهریزی برای توسعه زبان.
زیرا روایت مذكور بر آن است كه زبان در گذشته و در آثار ادیبان كلاسیك به حداكثر توسعه خود دست یافته است و فراتر رفتن از آن حد، غیرممكن مینماید.
2-1- روایت مدرنیستی یا انتزاعی: این روایت درست برعكس روایت اول، بر مصنوعی بودن زبان تاكید دارد، صرفاً به منطق درونی آن اهمیت میدهد، میخواهد این نظام را به دلخواه خود از بیخ و بن دگرگون سازد و زبانی «نو» و «پاك» به وجود آورد كه كاملاً منطقی و خردمندانه باشد.
این روایت نیز نقش گویندگان و كاركد اجتماعی زبان را از یاد میبرد.
شاید پیراستن زبان از همه بیقاعدگیها، دقیقتر كردن معنای واژهها، ایجاز در واژهسازی و به حداقل رساندن ریشههای بیگانه، به خودی خود كار بدی نباشد.
اما، اشكال كار در این جاست كه هیچ تضمینی برای موافقت مردم با این خلوصگرایی «پیشروانه» وجود ندارد.
تجربه نشان داده است مردم از ابتكارات «رادیكال» این نوع اصلاحطلبان زبانی چندان متابعت نمیكنند.
آشكار است كه در این دیدگاه نیز برنامهریزی و سیاستگذاری به معنای جدید آن نمیتواند مطرح باشد، بلكه خلق زبانی نو از بالا مورد نظر است، بدون توجه به این كه زبان، نهادی اجتماعی است و گویندگان اصلی زبانند كه آن را حفظ میكنند یا دگرگون میسازند.
این هر دو روایت دیدگاه ارادی ضدزبانشناسی و ضدجامعهشناسی فرهنگ هستند و با سیاستگذاری و برنامهریزی به معنایی كه امروزه مورد نظر است، ناسازگارند.
2- دیدگاه زبان همچون نهادی اجتماعی:
منظور دیدگاهی است که جامعه شناسان زبان (زبان شناسان اجتماعی ) مطرح کرده اند و برخلاف دیدگاه اول، زبان را نهادی اجتماعی میداند كه ابزار ارتباط مردمان است و گویندگانش (اعم از گویندگان معمولی و نخبه) مرتباً آن را باز تولید و متحول میكنند.
به عبارت دیگر، زبان دارای تحولی طبیعی است كه با مشاركت گویندگان تحقق مییابد.
این دیدگاه همچنین به «گونههای زبانی» مختلف باور دارد و با زبانشناسی و جامعهشناسی فرهنگ سازگار است.
از این دیدگاه نیز دو روایت موجود است:
1-2- روایت نخست: این روایت با هر نوع مداخله در تحول طبیعی زبان مخالف است.
به نظر طرفداران این دیدگاه هیچ نوع سیاستگذاری یا برنامهریزی در مورد زبان لازم نیست و وظیفه متخصصان زبان صرفاً ثبت و تبیین تغییراتی است كه گویندگان در زبان به وجود میآورند.
زیرا، گویندگان این زبان هستند كه درباره درست و غلط زبان تصمیم میگیرند و درست و غلط در گونههای مختلف زبانی متفاوت است.
درواقع، از این دیدگاه کار متخصصان فقط ثبت و فهم پسینی تغییرات زبانی است که گویندگان زبان می آفرینند.
2-2- روایت دوم: این روایت در عین حال كه به تحول طبیعی زبان باور دارد و آن را كار گویندگان زبان از نخبه و عامی به شمار میآورد و وجود گونههای مختلف زبان را میپذیرد، وجود نوعی برنامهریزی حداقلی در جهت اهداف روشن را نیز میپذیرد.
با توجه به مطالبی كه در بالا آمد، میتوان این نتیجه را استخراج كرد كه آنچه ما سیاستگذاری و برنامهریزی زبان مینامیم، فقط اگر روایت دوم از دیدگاه اجتماعی را درباره زبان بپذیریم، مفهوم واقعی پیدا میكند.
زیرا در روایت گذشتهگرای دیدگاه ارادهگرا اساساً توسعه زبان مهفوم ندارد و تنها كاری كه میتوان در مورد زبان انجام داد، حفاظت از آن به كمك ابزاری چون كنترل آثار مكتوب و توصیه به رعایت آیین درستنویسی است.
اما، تجربه نشان داده است كه این شیوهها كمتر موثر بودهاند.
روایت دوم دیدگاه ارادهگرا (اصطلاحاً مدرنیستی) نیز به چنان دگرگونی عمیقی در زبان میاندیشد كه دیگر نمیتوان آن را برنامهریزی خواند.
كاری كه دیدگاه دوم خواهان آن است، بازسازی مصنوعی و ارادی زبان از بالا، یا به سخن دیگر، خلق زبان از نو است، نه توسعه زبان موجود.
از این گذشته، تجربه هم نشان داده كه این كار؛ عملی نیست و حتی در میانمدت هم نمیتواند گروه روشنفكران را به خود جلب نماید.
این دیدگاه كه در آغاز قرن بیستم زیاد مطرح بود، امروزه چندان مورد توجه نیست.
و بالاخره روایت اول دیدگاه اجتماعی نیز به برنامهریزی در مورد زبان باور ندارد و مداخله سازمان یافته در فرآیند تحول زبان را نمیپذیرد.
پس برنامهریزی و سیاستگذاری زبان به مفهوم امروزی آن فقط در صورتی مفهوم پیدا میكند كه ضمن قبول برداشت اجتماعی از زبان، به مداخله حداقل برای تاثیرگذاری عقلانی بر تحول طبیعی زبان (به شرط پذیرش مردم) معتقد باشیم.
در دنباله بحث، از این زاویه به زبان فارسی امروز و نقش رسانه های جمعی و فرهنگستان های زبان در توسعه و تکامل آن خواهیم پرداخت.
مقاله مفیدی بود
ممنون از نویسنده محترم و سایت خوبتون