علمی پژوهشی

ساختار طبقاتی نظام های دموکراتیک

سیمور مارتین لیپست (Seymour Martin Lipset) جامعه شناس سیاسی، به شناخت شکل بندی خاص طبقاتی که بیش از هر چیز به گسترش دموکراسی کمک می کند، علاقمند بود.

او در آغاز کتاب انسان سیاسی (Political Man) در تایید نظر خود عبارتی از کتاب سیاست ارسطو را نقل می کند که در آن فیلسوف یونانی این موضوع را مطرح می سازد که:

باثبات ترین شکل دموکراسی تنها هنگامی به دست می آید که طبقه متوسط آن قدر بزرگ باشد که نه نخبگان ثروتمند در بالا، و نه تهی دستان در پایین بتوانند بر زندگی سیاسی مسلط شوند.

در نظام دموکراتیک، ساختار طبقاتی را می توان به جای نموداری سه گوش با قاعده بزرگ، به مانند الماس تصویر کرد.

لیپست توسعه اقتصادی را که منجر به پدید آمدن طبقه متوسط فراگیر، باثبات و راضی می شود، شرط لازم اما، ناکافی برای دموکراسی می دانست.

عوامل دیگری نیز اهمیت اساسی دارند، از جمله نقش مهمی که برای ارزش های فرهنگی در نظر گرفته می شود.

دموکراسی بر فرهنگی تکیه دارد که آرمان های برابری خواهانه، مدارا، به رسمیت شناختن مخالفت و نارضایتی سیاسی، اعتقاد به آزادی بیان و اجتماعات، احترام به حکومت قانون و حقوق اساسی بشر را رواج می دهد.

دموکراسی نیازمند رهبری توانمند سیاسی، احزاب سیاسی نیرومند و پرشور، شهروندان آگاه و نهادهای سیاسی موثر و کارآمد است.

به طور خلاصه، با در نظر گرفتن این شرایط متعدد، چنین می نماید که دموکراسی آسان به دست نمی آید و شهروندان باید برای حفظ شرایطی که بقای آن را تامین می کند، بکوشند.

از دیدگاه لیپست، نقش ساختار طبقاتی متوسط در پیشبرد دموکراسی بی اندازه مثبت است.

این طبقه است که ایدئولوژی انقلاب گذشته را به سود ارزیابی عقلانی آن چه از نظر سیاسی عملی است، کنار گذاشته است و بدین سان هدف ایجاد مرکز حیاتی (Vital Center) متعهد به دموکراسی را پیش می برد.

لیپست، این سوسیالیست سابق، توجه چندانی به نقش طبقه کارگر در پیشبرد دموکراسی ندارد.

او گرایش داشت که طبقه کارگر را، در تقابل با طبقه متوسط، مستعد پذیرش جاذبه های اقتدارگرایی جناح راست توصیف کند.

افزون بر این، شاید از آن جا که لیپست، مانند پارسنز و وبر، فکر می کرد دموکراسی در جوامع مدرن به معنای شکلی از حکومت نمایندگی است که نیاز به شهروندان آگاه، اما منفعل دارد، موضوع مشارکت شهروندان به شیوه ای پیگیر در کارهای او مطرح نمی شود.

این بدان معناست که لیپست احتمال تضعیف دموکراسی به علت تاثیر عواملی مانند رسانه های همگانی، نقش پول در فرایند سیاسی (انتخابات، تحمیل گری و غیره)، و کناره گیری شهروندان از مشارکت عمومی را بررسی نمی کند.

به دیگر سخن، لیپست این امکان را که سرمایه داری و دموکراسی با هم رابطه ای مبهم دارند، چندان جدی تلقی نمی کند.

رابطه ای که در آن سرمایه داری ممکن است شرط لازم دموکراسی و در عین حال مانعی در برابر آن در نظر گرفته شود.

منبع: کیویستو، پیتر (1378)، اندیشه های بنیادی در جامعه شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، تهران: نشر نی، ص 101-106.

جامعه شناسان

نظریات جامعه شناسان و موضوعات جامعه شناسی از کُتب مختلف توسط دکتر منیژه نویدنیا در اختیار علاقمندان قرار داده می شود، به انضمام نمودارها، عکس ها ... که شیوه ابداعی ایشان می باشد.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا