علمی تحلیلی

فروپاشی روابط زناشویی و بحران خانواده در ایران معاصر

یکی از مسائل اجتماعی بسیار مهم در جوامع امروزی و به خصوص در جامعه ما، شکل‌گیری بحران‌های انسانی در حوزه‌ روابط زناشویی و خانوادگی است.

این مسئله به حدی جدی است که شاید بتوان گفت در چند سال آینده شاهد فروپاشی الگو‌های قدیمی زناشویی و زندگی خانوادگی هستیم.

خانواده گسترده نابود شده و خانواده‌ هسته‌ای نیز با چالش‌های اساسی رو به رو شده است.

تا چند سال پیش، فرد خوشبخت کسی بود که پس از گذراندن تحصیلات متوسط و یافتن کار، تشکیل خانواده دهد و بعد از چند سال صاحب خانه و فرزندانی شود و در نهایت موفقیت فرزندان و بچه دار شدن آن‌ها را ببیند.

چنین الگویی برای نسل امروزی جذابیت گذشته را ندارد.

جوانان امروزی بیش از این که به دنبال تایید و تمجید والدین و جامعه باشند، به دنبال آمال و ارزش‌‌های خود هستند.

از نظر نسل جدید اگر ازدواج، مشکل مسکن و خوراک و پوشاک را بیشتر می‌کند و یا اگر چنین رابطه‌ای مسئولیت‌ها را افزوده و از آزادی‌ها می‌کاهد، هیچ دلیلی برای ایجاد یا حفظ چنین رابطه‌ای وجود ندارد.

اگر تنها بودن بیشتر لذت بخش است، باید مجرد بود و اگر ازدواج جذابیت اولیه را ندارد، می‌توان آن را فسخ کرد.

منطقی نیست که به خاطر احترام به والدین و یا آینده‌ فرزندان از امیال و خواسته‌هایمان چشم پوشی کنیم.

ما برای والدین چه کردیم که فرزندان بخواهند برای ما بکنند.

البته منظور از «بحران روابط زناشویی و بحران خانواده» کاهش میزان ازدواج و یا افزایش میزان طلاق نیست؛ منظور بحرانی است که در روابط بین افراد پیش می‌آید.

بحران در روابط بین زن و شوهر و به خصوص در روابط بین والدین و فرزندان، هر روز افراد را با مشکل جدیدی رو به رو می‌کند.

آنچه در ایران به پیچیدگی‌های این معضل می‌افزاید «بحران سکس» است.

سکس یکی از مهم ترین مسائل جامعه ماست که متاسفانه با آن برخورد منطقی نمی‌شود.

علی رغم اینکه ذهن اکثر افراد جامعه در بیشتر اوقات به این موضوع مشغول است و در کوچه و خیابان، ماشین و مغازه، مدرسه و دبیرستان، خوابگاه و دانشگاه، کارخانه و اداره، شب و روز، عزا و عروسی و خلاصه در هر منبر و معبری، بحث سکس موضوع اصلی مجلس است؛ اما به طور علمی و منطقی هیچ طرح و برنامه‌ای برای بررسی این موضوع وجود ندارد.

سکس موضوعی است که قربانیان آن صفحات روزنامه را پر کرده است، اما یک مقاله‌ علمی یا سخنرانی انتقادی در مورد آن ارائه نمی‌شود.

در ایران پاک کردن صورت مسئله‌، این معضل را به مرز بحران رسانده استT در حالی که کشور‌های دیگر با دوری از تعصب‌های کورکورانه سعی در برخورد علمی و منطقی با موضوع دارند تا پیامد‌های منفی آن را کاهش دهند.

آنتونی گیدنز برای اینکه بهتر بتواند روابط زناشویی را در جوامع مدرن توضیح دهد از سه اصطلاح رابطه‌ ناب pure relationship و عشق توافقی confluent love و خودمختاری autonomy استفاده می‌کند:

1. «رابطه ناب» یک رابطه خود بسنده است و صرفاً خود رابطه اهمیت دارد.

این رابطه برای سرویس دادن به سایر اهداف ایجاد نشده است.

رابطه ناب از سایر روابط که بیشتر ابزاری هستند، متمایز می‌شود.

روابط ناب تا جایی ادامه می‌یابد که تمام طرفین رابطه؛ احساس رضایت کافی برای ماندن داوطلبانه در رابطه را داشته باشند.

روابط ناب در طبیعت جنسی است، اما ضرورتاً به آن محدود نمی‌شود.

روابط والدین و فرزندان، روابط فامیلی و روابط دوستانه از اشکال دیگر رابطه ناب هستند.

2. «عشق توافقی»، رابطه‌ عشقی مشروط است.

یعنی فرد نگران همیشگی بودن و غیرقابل تعویض بودن آن نیست و می‌تواند آن را منحل کند.

بنابراین، با آنچه در عشق رمانتیک مطرح می‌شود یعنی اینکه انسان در طول زندگی تنها یک بار عاشق می‌شود، یا اینکه عشق اول، عشق آخر هم است، تفاوت دارد.

عشق توافقی بر دادوستد عاطفی و جنسی متقابل استوار است و تا جایی که هر دو طرف رابطه راضی باشند ادامه پیدا می‌کند.

هیچ هنجار و قانونی نمی‌تواند علیرغم رضایت طرفین یا یکی از آنها این رابطه را نگه دارد.

در حالی که عشق رمانتیک بر تعیین هویت فرافکنانه قرار دارد و موضوع مهم معشوق است؛ عشق توافقی شامل روابط توسعه دهنده براساس صمیمیت واقعی است.

تمایز مهم دیگر بین عشق رمانتیک و عشق توافقی این است که عشق رمانتیک ضرورتاً بین ناهمجنسان است.

در حالی که عشق توافقی علاوه بر ناهمجنسان می‌تواند شامل همجنسان نیز باشد.

علاوه بر این، عشق توافقی ضرورتاً به شکل تک همسری به معنای رابطه‌ جنسی انحصاری نیست.

3. «خودمختاری» به معنای توانایی افراد در اندیشیدن و تصمیم‌گیری است.

سنجیدن، داوری کردن، برگزیدن و عمل کردن برعهده خود فرد است.

واضح است که این معنا از خودمختاری در شرایطی که حقوق و تعهدات سیاسی پیوند تنگاتنگ با سنت و دارایی‌های ممتاز و انحصاری داشته باشند، امکان رشد ندارد.

برای مثال هیچ ممنوعیتی برای ماجراجویی‌های جنسی وضع نمی‌شود؛ مادامی که اصل خودمختاری و سایر هنجارهای دموکراتیک مرتبط با آن از سوی طرفین رعایت می‌گردد.

از طرف دیگر، هرجا که رابطه جنسی به صورت وجهی از سلطه استثماری مورد استفاده قرار گیرد؛ چه آشکار باشد چه پنهان، یا هرجا که نشان دهنده‌ نوعی اجبار باشد، از آرمان‌های رهایی بخش جنسی فاصله می‌گیرد.

به نظر من تا قبول نکنیم که سه پدیده فوق در زندگی زناشویی ما هم رسوخ کرده است، نمی‌توانیم به درستی روابط زناشویی را بفهمیم و تجویزی برای بهبود آن داشته باشیم.

دکتر نظام بهرامی کمیل

دکترای جامعه شناسی سیاسی از دانشگاه علامه طباطبایی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا