مصرف می کنم؛ پس هستم..! تولید و شیوه های تولید
در دنیای مدرن امروزی، به زعم بسیاری از اندیشمندان و صاحب نظران جامعه شناسی؛ پدیدۀ مصرف برخلاف گذشته که تولید و شیوه های تولید در مرکز توجه قرار داشته است، اهمیت بسیار زیادی پیدا کرده است.
پیش تر استدلال جامعه شناسان این بود که بیشتر وقت انسان صرف کار و فعالیت های تولیدی می شود و از این رو پژوهش های خود را به تحلیل روابط تولید معطوف نموده بودند.
اما در دوران کنونی، تغییرات حوزۀ اشتغال و فراغت به گونه ای رقم خورده است که دست کم در حوزۀ مادی، همه مصرف کننده اند، اما لزوماً تولید کننده نیستند.
بر این اساس، تحلیل مصرف در کنار تولید، موضوعیت و اهمیت ویژه ای یافته است.
اجتماعات انسانی دستخوش تغییرات مهمی شده اند که از جملۀ آنان باید به رشد روحیۀ مصرف گرایی در زندگی روزمره اشاره کرد.
سبک زندگی به آگاهی انسان مدرن حول انتخاب های روزانه و مصارف گوناگون وی جهت می دهد.
افراد در جوامع مدرن سعی می کنند تا با تنوع در انواع مصرف، هویت خود را نشان دهند و به نوعی خود را از دیگران متمایز کنند.
جامعه شناسی نیز در گذشته توجه به مقولۀ مصرف را کم اهمیت می پنداشت و متمایز ساختن افراد با استفاده از نوع مصرف را مطالعه و بررسی نمی کرد.
همانگونه که بودریار می گوید: «جامعه شناسی سنتی به طور کلی از منطق تمایزگذاری به عنوان یک ابزار تحلیلی استفاده نمی کند. در این جامعه شناسی؛ نیاز فرد به متمایز بودن یکی دیگر از نیازهای فرد در کنار سایر نیازهای او تلقی می شود و در تناوب با نیاز معکوس هم نوایی قرار می گیرد».
در دوران جدید بحث دربارۀ مصرف، ضمن ارتباط داشتن با فرایند تولید، جهت گیری جدیدی یافته است.
برخلاف گذشته که مصرف تابع تولید بود؛ امروزه مصرف و شیوه های آن صورتی مستقل پیدا کرده و با امور دیگر به ویژه فرهنگ و ویژگی های فرهنگی، پیوستگی شدیدی یافته است.
وقتی از «فرهنگ مصرفی» سخن گفته می شود، به آن معنی است که در جوامع مدرن، مصرف تا آنجا مهم شده است که می توان آن را تعیین کنندۀ هویت ها، نهادها و ارزش ها قلمداد کرد.
اهمیت مطالعۀ مصرف از آن رو است که به گونۀ فزاینده ای به تمام حوزه های زندگی امروزی رخنه کرده و فرهنگ مصرف به نظم عمدۀ حاکم بر شکل بندی اجتماعی عصر ما تبدیل شده است.
همچنین مصرف گرایی به شکل تازه ای از اقتدار تبدیل شده که اهمیت اشکال سنتی اقتدار خصوصاً پیشینۀ طبقاتی و خانوادگی را تضعیف کرده و فضایی را برای گونه های نوین هویت گشوده است.
امروزه فلسفۀ بسیاری از مردم برای زندگی کردن و احساسِ بودن آن است که: مصرف می کنم، پس هستم.
مصرف از نیازهای زیستی انسان و همواره هدف اساسی کوشش های اقتصادی بوده و اکنون جزئی گریز ناپذیر از زندگی انسان شده است.
اما امروزه مصرفِ فراتر از حد نیاز به پدیده ای مبدل شده که از آن به عنوان مصرف گرایی نوین نام برده می شود.
اکنون مصرف انبوه مدرن، بیش از آنکه دلالت بر نیاز انسان داشته باشد، بر مبنای امیال شکل گرفته است.
بدین معنا که برخلاف گذشته، مصرف فقط جنبۀ رفع خواسته و نیازهای ذاتی انسان را ندارد، بلکه مصرف کالاهای مختلف جنبۀ فعالیت اجتماعی به خود گرفته است؛ فعالیتی که شخص به وسیلۀ آن هویت خود را بازتولید و براساس آن خود را از دیگران متمایز می کند.
بوردیو جامعه شناس مشهور فرانسوی، معتقد است گروه های فرادست و فرودست درگیر مبارزه ای بی پایان امّا ملایم برای تثبیت هویت، ارزش و موقعیت اجتماعی خود هستند و ابزار آن ها برای نیل به اهداف خود، مصارف گوناگون است.
مصرف و خصوصاً مصرف فرهنگی ابزاری برای تولید فرهنگی، مشروعیت سازی و مبارزه در فضای اجتماعی است.
نکته ای مهم در بحث مصرف و مصرف گرایی این است که افراد با استفاده از فعالیت های مصرفی خود سعی دارند تا منزلت و افتخار اجتماعی کسب کنند.
در این باب تورشتاین وبلن، یکی دیگر از جامعه شناسان مشهور که در حوزۀ مصرف نظریه های متعددی دارد، معتقد است زمانی ثروت بیشترین تاثیر را برای کسب افتخار دارد که حاصل کار مستقیم فرد نباشد. برای مثال، ثروتی که به فرد ارث رسیده باشد؛ چنین خصیصه ای دارد.
با این حال، هرگونه ثروتی برای آن که بیشترین شأن و منزلت را برای صاحبش به ارمغان آورند، باید به صورتی خودنمایانه یا متظاهرانه به نمایش گذارده شود.
فراغت خودنمایانه در اجتماعات کوچک کاربرد داشت، ولی در جامعه شهری نمی شود از این طریق ثروت را به نمایش گذارد.
در مرحله شهرنشینی این”مصرف خودنمایانه” است که به جای تولید و شیوه های تولید در خدمت نشان دادن ثروت قرار می گیرد.
در این نوع مصرف، نیت و انگیزه نهفته در پس خرید برخی از کالاهای لوکس یا خاص و نشان دادن آن در مقابل چشمان دیگران است.
یعنی فرد می خرد تا به دیگران نشان دهد و یا به تعبیر بهتر، نمایش دهد!
بسیار زیبا بود