نظریه کوبلر راس؛ هفت مرحله تغییر
همه ما در مورد تغییر کردن و مراحل تغییر حرف میزنیم، اما کوبلر راس در نظریهاش در این رابطه تغییر را شامل هفت مرحله میداند که در طول زمان باید از آن عبور کرد.
لازم به ذکر است که نظریه کوبلر راس بیشتر بر روی پذیرش مرگ هست، اما من از آیتم های آن برای مراحل تغییر استفاده کردم و توضیح هر آیتم رو بر اساس داشته های ذهنی خودم به کار بردم.
1– مرحله انکار:
در وجود خود رفتار، اخلاق و یا نگرشی داریم که دوست نداریم، اما چون منشأ آن را نمیدانیم یا نمیخواهیم بدانیم و از طرفی هم وجودش را دوست نداریم، دست به انکار آن میزنیم.
اما، این انکار چیزی از باری که بر دوش روان ما دارد، کاهش نمیدهد.
برای همین به مرور زمان و بسته به این که چقدر قدرتمندانه انکار کنیم، بالاخره ما را از پا خواهد انداخت و ما به همراه این بارِ بر دوش بر روی زمین خواهیم افتاد.
این لحظهای است که دیگر نمیتوان وجودش را انکار کرد.

2– مرحله درک تغییر:
مرحلهای که در آن پرده از آن چیزهایی که روزی انکار میکردیم، برداشته شده و اتفاقی افتاده که دیگر نمیتوانیم به مرحله قبل یعنی انکار بازگردیم.
اکنون باری بر روی دستمان قرار دارد که باید با آن کاری انجام دهیم و بر پشتمان نیست که نبینیم و پنهانش کنیم.
این جاست که لزوم تغییر را درک و مراحل تغییر را باید پشت سر بگذاریم.

3– مرحله خشم و مقاومت:
در این مرحله با سوال «چرا؟» روبرو خواهیم بود.
چرا چنین باری را باید حمل کنم؟
مسببش چه کسانی هستند و چرا این گونه شده است؟
گسترهی این سوال میتواند تا هستی و چرایی از وجودمان کشیده شود و فشار روانی را هم افزایش دهد به گونهای که دچار سکته شویم!
یا پا را روی پدال گاز بگذاریم و کار دست خودمان و اطرافیانمان بدهیم.
وجود این مرحله جزئی از مسیر است و باید پیمود و اگر خیلی سریع از آن عبور کرده و خشم خود را کنترل کنیم و وارد مرحلۀ بعد شویم، به احتمال زیاد مرحلۀ بعد زمان بیشتری را درگیر خواهیم بود.
پس در این مرحله باید تخلیه هیجانهای منفی صورت بگیرد.

4- مرحله رها کردن:
بعد از این که هیجانهای منفی و خشم خود را بروز دادیم و به نوعی فهمیدیم که این بار که اکنون در پیش روی ماست، جایی نمیرود و همراه با ما شده و همین است که هست و دیگر به دنیا آمدهایم، دیگر در این جامعه تربیت شدهایم، دیگر با این خصوصیات در ظاهر و باطن شریک هستیم…گریبان خود و حتی اطرافیان را رها میکنیم.
شاید عمدۀ دیالوگ این مرحله، گفتن «بی خیال» باشد و بیشترین فعالیتی که ممکن است انجام دهیم، فرو رفتن در تخت خواب خویش باشد.
پردهها را بکشیم و تاریک کنیم و ساعت را هم برداریم تا گذر زمان را هم متوجه نشویم، تا بهتر بتوانیم بخوابیم.
اما، چیزی در درون ما تا یک حدی میتواند این همه خوابیدن را تحمل کند و بعد از این که از این همه خوابیدن و بیخیالی خسته شدیم، سری به بیرون خواهیم زد.

5– مرحله جستجو:
ما در بیرون قدم خواهیم گذاشت بدون هیچ خشمی و فقط شبیه یک کودک که دریافتکننده محض است، جلو خواهیم رفت تا ببینیم چه میشود.
کمی از بی خیالی مرحلۀ قبل با ما خواهد بود، ولی همین کمک خواهد کرد که نگرانیهایی که قبلاً داشتیم از این که دیگران راجع به این خصوصیت (بار) ما چه میگویند، نداشته باشیم.
برای همین جهان را بهتر از قبل میبینیم و راهحلهای جدیدی برای مسئله خودمان پیدا خواهیم کرد.

6– مرحله درک معنای تغییر:
روزی به این نتیجه رسیده بودیم که باید این بار و فشار و مسئله را تغییر بدهیم، اما زمان نیاز بود تا اکنون در این مرحله از «این را نمیخواهم!»
به «چه میخواهم؟
چرا میخواهم؟
و چگونه باید تغییر دهم؟» وارد شویم.
درک معنای تغییر و مراحل تغییر به نوعی عبور از یک آرزو و خیال به هدف و آرمان است.

7– مرحله درونی شدن تغییر:
مسیر جدیدمان را انتخاب کردیم و به باری که در دست داشتیم شکل و فرم خاصی دادیم، اما همه چیز پویاست و هر لحظه اگر مراقب نباشیم دوباره سر از مسیرهای قبلی و انداختن بارهای اضافی بر دوش در خواهیم آورد.
لازمه آن این است که آن ویژگیهای جدید که آگاهانه انتخاب کردهایم را تکرار کرده و گسترش دهیم.
آنها را میان حلقه افکار، گفتار و رفتارمان قرار داده و بچرخانیم تا جزئی از ما بشوند.

این مراحل تغییر نیاز به زمان دارند و ممکن است ماه ها طول بکشد یا چند سال
اما همانطور که فرزندی را تربیت میکنیم و از رشد کردنش لذت میبریم
میتوانیم از تربیت و رشد خودمان نیز لذت ببریم
و این مراحل تغییر با همۀ سختیهایش را تبدیل به پروسهای برای خلق یک شگفتی که خودمانیم، بگردانیم.
برای خودم و همۀ دوستان عزیزی که نظریه کوبلر راس را می خوانند و اندیشه می نمایند، آرزوی عبور از این مراحل و رسیدن به تغییراتی مثبت را دارم.