ورزش و آسیب های اجتماعی
ورزش به عنوان يك پديده اجتماعی از دهه 80 به بعدِ قرن بيستم به بررسی ارزش های اجتماعی و هنجارهای فرهنگی يك جامعه پرداخته و قالب يك حوزه بين رشته ای بين علوم تربيت بدنی و علوم اجتماعی از زوايای مختلف مورد توجه قرار گرفته است.
پديده اجتماعی از نگاه دوركيمی امری اجباری و خارجی است، ورزش در چارچوب مطالعات جامعه شناختی مستلزم توصيف اين پديده به مثابه يك پديده اجتماعی است كه جامعه را با خود درگير كرده و تحولات عظيمی را بر ساختار جامعه می گذارد و افكار عمومی را به دنبال می كشاند.
در جامعه صنعتی امروز كه رشد از خودبيگانگی، فردگرايی، مسائل انحراف آميز، آسيب زا و خشونت گرا زیاد شده، پديده اجتماعی ورزش می تونه كمك بسياری به جامعه پذيری درشهروندان از همان دوران كودكی تا بزرگسالی بنمايد.
آسیب های اجتماعی که به تعبیر بعضی از اندیشمندان حاصل و معلول مستقیم انقلاب صنعتی هستند، در اکثر جوامع وجود دارند و تاثیرات خود را می گذارند.
اما آن چه جوامع مختلف را در این مورد از هم متفاوت می سازد، نوع نگرش این جوامع به علل به وجود آورنده آسیب ها و راهکارهای اصلاح و بهبود آن است.
همه ما معتقدیم که ورزش هم میتواند جلوگیری کند از آسیب های اجتماعی و هم موجب گسترش رفتارهای غیراخلاقی و غیرارزشی در جامعه باشد.
پس، در اینجا می توانیم در مورد دو آسیب (یکی وجود آسیب های اجتماعی در ورزش و دیگری جلوگیری از آسیب های اجتماعی در بین شهروندان) صحبت کنیم.
آسیب اول (آسیبی که در ورزش قهرمانی وجود دارد و به مربی، ورزشکار، هوادار، باشگاه و مدیریت مربوط هست) اینم از زمانی که ورزش کالایی شده بوجود آمده از جمله آسیب هایی که با کالایی شدن ورزش بوجود آمده (ورزش کردن برای تولید پول) است.
اینکه ورزشکار یا تیم هایی که برای بردن هر کاری می کنند؛ مثل خریدن داور، تبانی در ورزش، استفاده از مواد نیروزا، اینها آسیبی هست که به روح ورزش ضربه می زند و با آن سازگاری ندارد .
اگر دیدگاه پارسونز در زمینه کارکردگرایی را در نظر بگیریم، میتوانیم کارکردهای ورزش را مورد بررسی قرار دهیم.
در واقع، ورزش از جمله عواملی است که میتواند فرد را در دستیابی به اهداف خود، از راههای مقبول اجتماعی، یاری کند.
این در حالی است که در بحثی که مرتون تحت عنوان “بیهنجاری” گفته میشود:
اگر در جامعه اهدافی وجود داشته باشند، ولی راههای مورد قبولی برای دستیابی به آنها تعیین نشده باشد، شرایطی فراهم میآید که از برخی افراد جامعه، رفتاری نابهنجار سر زده
و حتی اگر بین اهداف و راههای دستیابی به آنها تضادی باشد، ممکن است افراد به انحراف کشیده شوند که آشوب، سنتگرایی، عزلت و کنارهگیری از جمله نمونههایی از این انحرافات هستند.
و مثال بارز آن را ما در اطراف خودمان می بینیم درباره رفتن زنان به ورزشگاه ها و رسیدن به برد، به هر قیمتی است.
مورد بعدی که این مورد یکی از مهم ترین کارکردهای مثبت ورزش در جهان است، جلوگیری از آسیب های اجتماعی در جامعه از طریق سوق دادن جوانان و نوجوانان به سمت ورزش است .
در کشور ما ایران که در حال توسعه هست، ورزش یک ضرورت است، یک انتخاب نیست. ما به عنوان کشور در حال توسعه باید به دنبال حل مسائل و آسیب های اجتماعی باشیم.
ما جامعهای داریم که در سه دهه اخیر، وقایعی مانند انقلاب، جنگ و گذر از سنت به مدرنیته را تجربه کرده است و همه اینها باعث شده در ایران، پتانسیل خشمی تلنبار شده است.
این خشم باید تخلیه شود و اگر در عرصه ورزش، امکان تخلیه آن مهیا نشود؛ به محیط کار و مدرسه و دیگر نقاط جامعه منتقل شده و نتایج مضری را در بر خواهد داشت.
جوانان و نوجوانان انرژی نهفته بسیاری دارند که اگر در مسیر صحیح از این انرژی استفاده نکنند، به راه های خلاف کشیده می شوند، حالا فرقی نمی کند دختر باشی یا پسر.
ورزش پدیدهای اجتماعی است و برای اینکه بتواند در برابر پدیدههای اجتماعی دیگری مانند اعتیاد، خشونت و … مقابله کند؛ نیاز به توجه، رسیدگی، بودجه و مدیریت مناسب دارد و در این زمینه لازم است که بر جنبه پرورشی، همگانی و تقویتی ورزش تاکید شود.
ورزش کردن تنها جسم آدمی را در مقابل بیماریها مصونیت نمیدهد، بلکه با نشاطی که فراهم میکند، روح و روان انسان را از پلیدیها و پلشتیها دور میکند.
در ایران، پتانسیل خشمی تلنبار شده است!!!!
اتفاقا این(کنترل خشم و یا هیجان) یکی از همون دلایل انحراف ورزش و از علل دامن زدن به ناهنجاری های اجتماعی است.
کارکرد مورد قبول و موکد ورزش، جنبه سلامتی ورزش و توجه منابع و امکانات کشور به این مسئله است تا کنترل هیجان و خشم!