پویایی شناسی تعامل میان زبان ملی و زبان های جهانی
از آن هنگام که تمدن و شهرنشینی در جهان پدیدار شده، دیگر هیچ زبان خالص و خودکفایی در عالم واقع وجود نداشته است.
زبان خالص و خودبسنده متعلق به مردمانی است که با بقیه جهان هیچ ارتباطی نداشته باشند، حال آنکه از آغاز تمدن (حدود هشت هزار سال پیش از میلاد مسیح) تاکنون، چنین اجتماعاتی در جهان یافت نشده است.
تعامل میان فرهنگ ها در زبان آنها نیز بازتاب می یابد. از این رو، فرهنگ و زبان هر ملتی در هر لحظة زمانی مجموعه ای است از عناصری که طی تاریخ آن ملت از دادوستد میان آن قوم و دیگران به دست آمده است.
و در مجموع، کلی متعادل (در باب فرهنگ های زنده) یا نامتعادل (در باب فرهنگ ها و زبان های رو به زوال) را تشکیل داده است.
مثلاً زبان انگیسی امروز به خط لاتین نوشته می شود. این خط را درواقع رومیان باستان به واسطه اتروسکان ها از یونانیان گرفتند و سپس آن را کامل کردند. بعد از پیدایی زبان انگلیسی، انگلیسی زبانان از همین خط در سه دوره انگلیسی قدیم، میانه و جدید استفاده کرده اند و می کنند.
انگلیسی زبانان اعداد را با استفاده از نمادهایی می نویسند که خودشان آنها را اعداد عربی می نامند. اعداد عربی را اروپاییان از عرب ها گرفتند و به جای اعداد یونانی گذاشتند که پیچیده تر بودند.
پیدایی اعداد عربی رشد ریاضیات را ممکن کرد، ولی جالب توجه اینکه این نوع عددنویسی به هیچ وجه اختراع عرب ها نبود. خود عرب ها این شیوه عددنویسی را از هندی ها یادگرفته بودند.
اگر از نوشتن بگذریم و به سراغ واژگان برویم، بزرگترین ذخیره واژگان انگلیسی، واژه ها و ریشه های لاتین و یونانی است. تعداد واژه های ژرمانیک از لاتین بیشتر نیست.
به ویژه زبان علم و تکنولوژی، صنعت، تجارت و هنر سرشار از واژه های قدیمی یا نوساخته لاتین و یونانی است که اگر آنها را از زبان انگلیسی خارج کنیم، خیمه این زبان قدرتمند جهانی امروز کاملاً فروخواهد ریخت.
به تعبیر دیگر، بدون این واژه ها، نه فقط زبان علم و فن و هنر و تجارت، بلکه زبان معمولی انگلیسی نیز از میان خواهد رفت.
علاوه بر لاتین و یونانی قدیم و فرانسه و آلمانی و دیگر زبان های امروز اروپا، انگلیسی امروز تعداد بیشماری واژه از زبان های مختلف گوشه و کنار دنیا، از چینی و هندی و فارسی و عربی و ترکی گرفته، تا روسی و لهستانی و هلندی و سرخ پوستی و اسکیمویی و مغولی، قرض گرفته است و همچنان مثل هر زبان زنده دیگری در حال قرض گرفتن و قرض دادن است.
جالب اینکه محققی ایرانی به نام منیره احمد سلطانی در کتاب خود شصت و دو واژه فارسی (غیر از نام های خاص) را معرفی می کند که وارد زبان انگلیسی شده اند و به کار می روند (احمدسلطانی، 1372: 32-28). البته نامبرده اضافه می کند که تعداد واقعی این واژه ها بیش از اینهاست.
چرا راه دور برویم؟
فارسی امروزی، که ما به آن سخن می گوییم و می نویسیم و جانشین زبان پهلوی ساسانی شده و تاکنون باقی مانده است، به مجموعه عظیمی از واژههای عربی و تعداد درخور توجهی لغات ترکی و مغولی و روسی و غیره متکی است و کاربرد فراوان واژه های اروپایی و همچنین کوشش برای ساختن برابرنهاده های فارسی برای نام گذاری کالاها و پدیده های نوظهور با استفاده از ریشه های فارسی و عربی و گاه فارسی قدیم، مجموعه بزرگی از واژههای برساخته را به وجود آورده که بر توانایی زبان فارسی افزوده است.
تصور کنید اگر قرار باشد همه واژه های خارجی (به ویژه عربی) را کنار بگذاریم! چگونه خواهیم توانست با یکدیگر ارتباط برقرار کنیم؟
از این گذشته، خطی که فارسی را به آن می نویسیم نیز عربی است و در حقیقت اگر به دنبال خلوص باشیم، راه ارتباط کتبی نیز بر ما بسته خواهد شد.
از آنچه گفتیم میتوان چنین نتیجه گرفت که باید آرزوی زبان خالص را جداً کنار بگذاریم و یکبار برای همیشه بپذیریم که زبان ها با هم در تعاملاند و جذب میزان معینی واژههای خارجی و حتی تأثیرپذیری از دستور زبان خارجی در هر دوره زمانی امری طبیعی است که بر قدرت و فربهی زبان می افزاید؛ به ویژه اگر این واژه ها به شکل بسیط، و رفتار با آنها مطابق قواعد اشتقاق زبان پذیرنده باشد.
در کشور ما شیفتگان زبان های اروپایی اظهار می کنند که زبان فارسی فقط به کار حوزه ادبیات میآید و حوزههای علم و تکنولوژی و صنعت و تجارت را باید به طور کامل به زبان انگلیسی تحویل داد.
برعکس شیفتگان زبان عربی از پذیرش معادل های فارسی برای واژه های عربی اجتناب می کنند، اما با کاربرد واژه های اروپایی جا افتاده و جهانی شده علمی و روزمره هم مخالفت می کنند. اشکال هر دو گروه واقع بین نبودن آنهاست.
دیدگاه بیطرفی فرهنگی زبان را وسیله ارتباط می داند و در مقابل همه زب انها احساس عاطفی یکسانی دارد و بده بستان و تأثیر و تأثر میان زبان ها را از منظر توسعه زبان ملی و ایجاد و تقویت ارتباط در حوزه های مختلف زندگی مینگرد و به جای خلوص در پی کارآیی و فربهی زبان و در عین حال حفظ یکپارچگی و هویت مستقل آن است.
به نظر میرسد وقت آن باشد که برای همیشه خلوص گرایی را کنار بگذاریم و از طریق بده بستان با زبانهای دیگر، بهره برداری از ظرفیت های استفاده نشده و توجه به ذوق و نظر مردم (که در پذیرفتن یا رد واژهها تجسم مییابد) بکوشیم در برنامهریزی زبان، افزایش توانایی زبان ملی را در کنار کوشش برای حفظ هویت و یکپارچگی آن مدنظر قرار دهیم.