چیستی و چگونگی مطالعه جامعه شناسی در ادبیات
جامعه شناسی در ادبیات در يك نگاه كلی قصد برقرار كردن رابطه بين ادبيات و عناصر اجتماعی را دارد.
اين رشته يكی از شاخه های جامعه شناسی به شمار می آيد كه البته آن طور كه شايسته و بايسته است بدان پرداخته نشده و به باور لوونتال فرزند (نورچشمی جامعه شناسی رسمی) نيست.
جامعه شناسی ادبيات با موضوعات بسياری درهم تنيده و آميخته است و همين آميختگی باعث شده تا نتوان براي آن حدود و ثغور معينی ترسيم کرد.
اين رشته در اواخر قرن نوزدهم شكل گرفت و در قرن بيستم با انديشه ها و آثار فيلسوف مجارستانی به نام جورج لوكاچ به نقطه عطف خود رسيد.
علاوه بر لوكاچ متفكرانی چون اريش كوهلر، لوسين گلدمن و ميخائيل باختين در شكل گيری و شكوفايی اين رشته سهم بسزايی داشته اند.
اما در هر حال اين، لوكاچ بود كه توانست جامعه شناسی ادبيات را به علمی اثباتی تبديل كند.
جامعه شناسی در ادبيات به عنوان يك دانش ميان رشته ای از يك سو، در بالاترين نقطه علوم ادبی ايستاده است كه به زبان شناسی و فلسفه مرتبط می شود و از سويی ديگر، با علوم اجتماعی و تاريخ ارتباطی تنگاتنگ دارد.
چیستی جامعهشناسی ادبیات
جامعهشناسی ادبیات یکی از علوم میان رشتهای است که ارتباط دو حوزهی ادبیات و جامعهشناسی را با یکدیگر مورد بررسی قرار میدهد و زیر مجموعه جامعهشناسی فرهنگی یا مطالعات فرهنگی است و با وجود چند دهه از به رسمیت شناخته شدن آن در عرصههای علمی، از پیشرفت و اقبال وسیعی برخوردار شده و صدها کتاب و هزاران مقاله در ارتباط با آن منتشر شده است.
تعاریف متعددی از جامعهشناسی ادبیات در میان صاحب نظران این رشته وجود دارد که به آن اشاره میشود.
جامعهشناسی ادبیات یعنی: «شناخت و تبیین پیوند پیچیده و پویای آثار ادبی با زمینههای اجتماعی آفرینش و تکوین آنها است» (پوینده، ۱۳۸۱: ۱۵)
و یا «شاخهای از علم جامعهشناسی است که ساخت و کارکرد اجتماعی هنر و ادبیات و رابطهی میان جامعه و هنر و قوانین حاکم بر آن را بررسی میکند» (فاضلی، ۱۳۷۴: ۱۱۰).
بنابراین، جامعهشناسی ادبیات به دنبال ژرفکاوی و بررسی دقیق روابط میان ادبیات (با دو وجه زبان و هنر) و جامعه است و به پردهبرداری و ظهور و بروز ابعاد پیچیده و مختلف تاثیر و تاثر میان امر اجتماعی و متن و فرامتن ادبی میپردازد.
در سنت علوم مدرن نمیتوان جامعهشناسی ادبیات را بدون حضور و ارتباط چهارچوبهای نظری و روشهای علمی تعریف کرد.
به همین جهت هر گونه پژوهش و مطالعه در حوزهی جامعهشناسی ادبیات بدون نظریه و متدلوژی علمی در بهترین حالت کاری زمینه ای، مقدماتی و بسترساز برای مطالعهای جدی و عمیق است.
تعریف جامعه شناسی در ادبیات:
جامعه شناسی ادبيات را علم مطالعه و شناخت محتواي آثار ادبی و خاستگاه روانی و اجتماعی پديدآورندگان آن هـا و نيـز تـاثير پـابرجـايی كـه ايـن آثـار در اجتمـاع می گذارند، تعريف كرد.
در واقع جامعه شناسی ادبيات، مطالعه علمی محتـواي اثـر ادبـی و ماهيت آن در پيوند با ديگر جنبه هاي زندگی اجتمـاعی اسـت.
از طرف دیگر، نظریهها و مکاتب و رویکردهای گوناگون با ابزارهای متنوع جامعهشناسی دارای طیفی گسترده است.
بنابراین در این مجال، به معرفی خاستگاه جامعهشناسی ادبیات به عنوان علمی میان رشته ای و تعریفی اجمالی از آن اکتفا کرده و در بخشهای بعدی به تاریخچه تشکیل آن در جهان و ایران، اهداف و گونههای مختلف پژوهش، معرفی منابع و انواع مطالعات انجام شده و … اشاره می گردد.
تاریخچه جامعهشناسی ادبیات
جامعهشناسی ادبیات به عنوان جدیدترین میان رشتهای، با دامنهای گسترده (پهن دامنه بودن ادبیات و گره خوردگی با حوزههای فلسفی و زبانشناسی و نشانهشناسی) یکی از پیچیدهترین (آمیختگی آن با مجادلات نظری تو در تو)، و شاید لذت بخشترین (استقلال عنصر زیباییشناسی هنر و ادبیات) رشتههای علوم انسانی با ویژگی های منحصر به فرد میباشد.
مهمترین ویژگی آن به ماهیت ادبیات مربوط میشود و از آنجا که علم به دنبال حقیقت یابی است و ادبیات از طریق تخیل، امکان بازآفرینی واقعیات را فراهم میآورد و بخشی از حقیقت مغفول، مجال بازیابی پیدا میکند، ادبیات این امکان را فراهم میکند تا «از طریق باز آفرینی واقعیت، درک بهتری از خلال تصویرگری خلاق فراهم گردد (ترابی: ۷۹، ۳۵).
دو رویکرد در تحقیقات عمده جامعهشناسی ادبیات:
یکی سنت پوزیتیویستی تجربه گرایی که علاقمند به بررسی تولید و توزیع و نشر اثر ادبی با توجه به عوامل اجتماعی است و دیگری سنت انتقادی دیالکتیکی که به مطالعه رابطه متن و محتوای آفرینشهای ادبی و جامعه اقبال نشان میدهد.
لوسین گلدمن سه دسته پژوهش در عین حال متفاوت و مکمل را تحت عنوان جامعهشناسی ادبیات قرار میدهد:
1- شامل مجموعهای از بررسیهای جامعهشناختی در باره چاپ، پخش، و به ویژه دریافت و پذیرش آثار ادبی است.
این مجموعه در اصل همان روش دیگر شاخههای جامعهشناختی دانشگاهی (پرسش نامه و تحقیقهای بیسمت و سو و مانند آنها) را به کار میبندد.
در فرانسه نمایندگی این عرصه را اسکارپیت و همکارانش برعهده دارند.
2- به بررسی بعضی از جنبههای جزئی متون ادبی در مقام نشانهها و فرانمودهای آگاهی جمعی و دگرگونی آن میپردازد.
یکی از برجستهترین نمایندگان این گروه لوونتال استاد جامعهشناسی در دانشگاه برکلی است.
3- جامعهشناسی آفرینش ادبی به معنای اخص قرار میگیرد.
این جامعهشناسی اثر را همان قدر پدیدهای اجتماعی میداند که آفرینش فردی … در اینجا، باید دو نظرگاه به کلی متفاوت را از هم جدا کرد: نظرگاه سنتی و نظرگاه دیالکتیک» (گلدمن: 13۸۱: ۷۲-۷۰).
برخی معتقدند که نوع اول از این پژوهش ها که گلدمن نیز به آن اشاره دارد، یعنی جامعهشناسی پدیده ادبی بیشتر بر مبانی جامعهشناسی تکیه دارد و دو نوع دیگر که به جامعهشناسی آفرینش ادبی میپردازند، تحقیقاتی است که گرایش به ادبیات در آنها پررنگتر است (ف. فاضلی: ۸۹، ۵۹).
1- جامعهشناسی محتوای ادبی (درون مایهها):
در این نوع از مطالعات به محتوای متن از نظر تاثیری که بر آگاهی خواننده گذاشته، توجه میشود و تحلیلی که نویسنده از زوایای پنهان یا ایدئولوژی محتوای آثار ادبی یک دوره زمانی و اثر آن بر مخاطب، ارائه میدهد. (زالامانسکی: ۸۱، ۳۲۰).
2- اجتماعیات در ادبیات:
در این بخش به استخراج، طبقه بندی و توصیف پیام متن توجه شده و از ابعاد زیباییشناختی، لذتبخشی و اثرگذاری عمیق پیام صرف نظر خواهد شد. بیشتر آثار ادبی بررسی میشوند که در آنها واقعیات اجتماعی و آگاهی جمعی به صورت بیواسطه و مستقیم بیان میشود …» (گلدمن: ۸۱، ۷۲).
مهمترین نظریات جامعهشناسی ادبیات در نگرش دیالکتیکی
1- جامعهشناسی نقد اجتماعی:
«نقد اجتماعی به معنای جامعهشناسی متن است، یعنی به جای آنکه مانند دیگر شاخههای جامعهشناسی ادبیات به درون مایهها و اندیشههای اثر بپردازد، به این مسئله توجه میکند که مسائل اجتماعی و منافع جمعی چگونه در عرصههای معنایی، نحوی، روایی بیان شده است» (ایوتادیه، 13۸۱: ۱۲۹).
2- جامعهشناسی انواع ادبی:
«انواع ادبی یک سلسله مراتب کامل است و وظیفه جامعهشناسی (انواع) ادبی روشن کردن مناسبات گرایشهای نظام انواع ادبی با دگرگونیهای نظام اجتماعی است» (پوینده: ۸۱، ۲۶۵).
انواع ادبی به دو نوع کلی جامعهشناسی شعر (نثر) و جامعهشناسی رمان تقسیم میشود، که در جامعهشناسی شعر به نوع ادبی حماسه، تعلیمی و مدح غنایی، طنز قابل تفکیک است. (ن. فاضلی: ۸۹، ۶۳).
3- جامعهشناسی ساختارگرای تکوینی:
اثر ادبی را کل واحدی از صورت و محتوا میداند که بیانگر آگاهی جمعی است.
تاکید این نظریه بر قدرت آفرینشگری آگاهی جمعی گروههای اجتماعی است، نه فرد به تنهایی (گلدمن: ۷۱، ۶۹) .
هر اثر ادبی در دو سطح بررسی میگردد:
۱- تفسیر به معنای روشن ساختن ساختار معنادار درونی اثر (یا همان خصلت جمعی آفرینش هنری).
۲- تشریح به معنای قرار دادن تفسیر در یک ساختار بیواسطه فراگیر (ساختارهای جامع اجتماعی) تا ضمن نمایاندن بیشینه آگاهی گروه یا طبقه خاص، تحول و تکوین ساختارهای اجتماعی جامعه نیز نشان داده شود.
4- جامعهشناسی فاعل ادبی:
خالق اثر را کانون توجه خود قرار میدهد. این یک واقعیت است که نوع ادبی، توسط خالق اثر برگزیده میشود.
جامعه شناسیِ ادبیات یا جامعه شناسی ادبی؟
جامعه شناسیِ ادبیات که بخشِ جدایی ناپذیرِ جامعه شناسیِ (عمومی) است، برای کاربرد روشهای جامعه شناسی در مورد تولید، پخش، فروش و خوانندگان، نهادهای ادبی، گروههای حرف های مانند نویسندگان، استادان یا منتقدان، و در یک کلام هر آنچه در ادبیات خارج از خود متن ادبی است، تلاش میورزد.
اما جامعه شناسی ادبی؛ یعنی روشی انتقادی که به متن (از واج شناسی تا معناشناسی) و به معنای آن توجه دارد.
با توجه به پدیدههای اجتماعی مانند ساختارهای ذهنی و شکلهای آگاهی، در پی گسترش درک متن است، در پیشرفت خود، از ادبیات تطبیقی به جامعه شناسی «جهان نگری»ها گذر میکند.
زمینه های اجتماعی مورد مطالعه جامعه شناسی ادبیات
1- بررسی و تبیین محتوای آثار ادبی و ژرف کاوی در زمینه های روانی، اجتماعی و فرهنگی پیدایی آن ها.
2– پژوهش انواع شیوه های نگارش، روش های تحقیق ادبی، ادبیات عامیانه یا فولکلور و ارزیابی اثرات اجتماعی آن ها.
3– تحلیل و ژرف نگری در آثار ادبی، جهت شناخت شخصیت اجتماعی پدید آورندگان آن ها.
4– جامعه شناسی چاپ و نشر به بررسی چاپ، پخش، پذیرش و مقبولیت آثار ادبی می پردازد. این شیوه همان روش دانشگاهی (از ابزار پرسشنامه، مصاحبه و آزمون های آماری) بهره می گیرد.
5– بررسی جنبه های جزئی از متونِ ادبی در مقام نشانه ها و نمودهای گروه های حرفه ای و اجتماعی (آگاهی جمعی) و دگرگونی آن.
6- بررسی پیوند محتوای آگاهی جمعی کل جامعه یا برخی از گروه های خاص با محتوای آثار ادبی. در این روش آثار ادبی بازتابی از آگاهی جمعی به حساب می آید.
7- به بررسی روابط متقابل ساختار اثر ادبی با ساختارهای فکری جامعه می پردازد.