ژان لوک گدار و تاریخ های سینما
تاریخ های سینما اثری است که ضمن یک ساختار شکنی مفهومی- تاریخی با دست بردن در آثار کلاسیک سینما و پس و پیش کردن بعضی سکانس های انتخابی از آنها توسط ژان لوک گدار بصورت یک دنباله تاریخی_تصویری تولید شده است.
این مستند- فیلم که بصورتی پیچیده با نگاهی فلسفی و البته با منطقی شاعرانه تدوین شده؛ از ترکیب آرشیویِ فیلم هایی که از ابتدای فعالیت سینما تا اوایل دهه هشتاد را در برمی گیرد، ضمن تدوین گسسته و دلبخواهی گدار ساخته شده است.
فیلم تاریخ های سینما ترکیبی است از کلاژهای مختلف فیلم های سینمایی که تحت درایت و نگاه گدار جمع بندی شده و با صدای خود گدار صحنه ها و پرده ها، یکی از پس از دیگری پیش چشم مخاطب تعویض می شوند.
ژان لوک گدار با این کار دین و در عین حال ارادت خود را به سینما و تاریخ های تصویرساز و اثر گذارش، فارغ از رویه خطی و تاثیری که این فیلم ها در زمانه خود بجای گذاشته اند، ادا می کند.
گدار فارغ از پهنه روایت و اثر گذاری ای که از آشنایی با این فیلم ها؛ حاصل از مطبوعات و عرصه نقد در نظرگاه مخاطب شکل گرفته و رسوخ یافته؛ دریچه ای دیگر را بصورتی آشنایی زدایانه به روی مخاطب می گشاید.
نگاه گدار نقب مفهومی و بنیامینی است به تاریخ های شکل گرفته در تصویر ذیلِ داستان هایی که این تصاویر را برآورده و ساخته اند و کار گدار کشف ارتباطی اندام مند و شاعرنه مابین تصاویری گسسته که به انتخاب از فیلم های مختلف برداشته شده، می باشد.
او در تاریخ های سینما دنباله شکل ساز و معناسازی را هدف گرفته و دنبال می کند که با روایت خطی نحوه و تاریخ تولید فیلم ها به جدال درمی افتد.
برای او سکانسی از یک فیلم می تواند رخددادی تکین باشد که بصورت درگاهی عمل می کند که همراه محتوایش مخاطب را به فیلمی دیگر آن طور که خودش تدوین نموده، دعوت می کند.
به عبارتی دو رویداد از دو فیلم مختلف را بدین نحو به یکدیگر پیوست می کند.
گویی فیلم ها و حتی صحنه هایی که در آنهاست چنان که در تاریخ های سینما می بینیم در نظر گدار از یک پیوستگی کرونولوژیک تاریخی خارج شده، و تحت نظمی محتوایی و غیرتاریخی به مخاطب عرضه می شوند.
بدین نحو گدار آنچه را که از سینما و تصاویر فارغ از تنش های فرمیک شان ادراک کرده؛ از دل تلی از تصاویر بیرون کشیده و ما اینجا با دو روایت مواجه ایم:
تصاویری که تاریخ و صنعت سینما تحت نظم و بایگانی تاریخی شکل داده اند و تصاویری که گدار با نقب و دستکاری محتوایی در آنها بصورت ترکیب تصاویر مختلف از فیلم ها با فرهنگ و تاریخ ساخت متفاوت شان، عرضه می کند
تا نگاه مخاطب را از تاریخ بیگانه ساز نظم و بایگانی ِصنعت سینما، به گذشته کرداری کنش ها و ارتباطشان در تصاویر و آنچه که در پیشبرد معنا بر عهده داشته اند، و در طی نظمی پیوسته و هوشمند به لحاظ تاریخی محو شده اند، معطوف کند.
مستند تاریخ های سینما ضمن پیوستاری از ترکیب اَشکال گسسته تصاویر، عکس ها و برش های تاریخی_تصویری که به سردی و زمختی از پس ایستایی، حرکت می کنند، باصدای گدار و تک جملات ارجاع دهنده؛ پروسه کشفِ احساسی همیشه گی اما غایب را در میان تصاویر_ از آنجایی که با برساخت واقعیت زوایه پیدا کرده و با نسیان همراه شده_ پیگیری و بازتولید می کند.
احساسی که در تپش تصاویر ِتاریخ های سینما و ارتباطی که مدام از سر تصاویر باز می گسلاند؛ شعله، شعله، گرمایی را بیرون می کشد و همراهی احساس مخاطب را در ناکجا آبادِ فراهم شده از درایتِ تصاویر به دنبال دارد.
احساسی که از دریافت چیزی گنگ در فراواقعیت رواییِ تصاویر تولید می شود.
گویی تکثر تصاویر، دست روی خاطرات متکثر مخاطب می گذارد.
خاطراتی که گویی در لحظه آخر پیش از مرگ انسان در ذهنش مرور می شود؛ در تاریخ های سینما به نمایندگی از همه مرگ ها و ناخودآگاه جمعی انسان ها این خاطرات مرور و بازتولید می شوند.
بازتولید رنج های گذرا از ثبت لحظات فراز و فرود تاریخ در تصاویر.
چیزی شخصی که در ناخودآگاه جمعی تصاویر بصورت یکه وجود دارد و هر مخاطب می تواند نقطه ی نشیمن احساسی خود را در آن پیدا کند، لحظه مورد نظر می تواند لحظه پیروزی یا شکست، یا مرگ یا دفن ایدئولوژی، یا وداع با عشق یا انتظار و دیدار مرگ باشد.
پرده فانتزی ای که به کمک تلی از تصاویر غریبه بایکدیگر برکشیده پایگاهی است که هر فرد (مخاطب) می تواند طریق میل ورزی خویش را در این پرده بازیابد، حرکت دهد، بپرواند، ببیند.
پرده ای که از گره گاه های تاریخی ِمنطقع، نسبت به یکدیگر فراهم شده.
پرده کنش هایی که کارخانه رویاسازی قرن بیستم را در قالب سینما مورد مداقه و بازتاب قرار می دهد.
نقاط میل ورزی ِتاریخ که دوشادوش سینما در تصاویر بازیابی شده؛ تا ضمن گذار از سلاخیِ ذهن گدار_که آنها را از نقاط پیوسته و اتصالشان، گسلیده_ روی این پرده قرار گیرد.
پرده ای خصوصی که فانتزی ِفانتزی هاست و ناارتباط ِتنگاتنگِ واقعیتِ بازسازی شده در سینما، با پیرنگ تاریخی ِواقعیت را شامل می شود.
چیزی به نام پرده فانتزیِ همگانی که بازتاب های منحصر به فردی در هر شخص بوجود می آورد که انعکاس میل ورزی او بدین پرده است و کار گدار در تاریخ های سینما عیان کردن و بیان همین سویه است.
تاریخ های سینما، مزرعه ای پس از برداشت محصول را نشان می دهد.
محصول این مزرعه اگر انبوه تصاویر موجود در قرن بیستم باشد، زمین بایر آن پس از برداشت محصول؛ ذهنیت های شکل گرفته انسانی است به همین کریه گی و بی چهرگی و دورافتادگی ای که چهره زمین زراعی پس از برداشت محصول دارد.
این ذهنیت ها یا امیال برساخته شده و تحمیل شده در عرصه نمادین به او؛ کلافی از چند سپهر اعم از اجتماعی، سیاسی، اقتصادی ایجاد کرده که از باز شکافتِ این کلاف و دست گذاشتن روی نقاط جوش خورده ای که ضمن یادآوری به حاشیه می گریزند توسط گدار، مخاطبِ این مستند/ نافیلم، حسی گنگ و غریب، اما واقعی را از دل این گسلش های تصویری را باز می یابد.
تصاویر اینجا برای مخاطب قبل از اینکه کلمات وارد عمل شوند به تعریف ریخت های طبیعی بودن او که ضمن گذارهای متعدد در دل سپهر تصاویر، محو و نادیده گرفته شده، می پردازد.
تصاویر ترکیب شده گدار در تاریخ های سینما به مخاطب نشان می دهد که چگونه از زیستی انسانی و طبیعی به زیستی ناانسانی تحت سیطره تصاویر در قرن بیستم رسیده.
اینجا گدار با بودریار همراستا می شود.
جایی که بودیار درباره جنگ اول خیلج فارس بین امریکا و عراق می گوید: جنگی که در تصاویر رخ داده!!.
و گدار زندگی قرن بیستمی مخاطب را یک زندگیِ شکل داده شده توسط تصاویر و پیوستار میل ساز و اشتیاق ساز رسانه می انگارد.
تلاش ژان لوک گدار در تاریخ های سینما نشان دادن ِحرکتی معکوس نسبت به این روند است؛ او پیچ و مهره های این ماشین میل ساز و نسبت هایی که قطعات این ماشین با یکدیگر دارند، به کمک تصاویر از هم گسلد.
جسم بی جان ماشینِ میل ساز ِتصاویر شکل گرفته در قرن بیستم تحت سیطره نگاه گدار، در بخش های مختلف مورد برش های تحقیر آمیز، تعمداً ناشیانه، نامتعادل، بدوی و خام قرار می گیرد.
گدار این هیولا را به گونه ای مورد سلاخی قرار می دهد که رقت حاصل از تماشای سلاخی؛ احساسات سرکوب شده مخاطب را بازتولید می کند.
گویا مرگ سینما یا تصاویر، مخاطب را به حالت بدوی و ساحت نااندیشنده ناخودآگاهش باز پس بر می گرداند.
آنجا که او در ردای سوژه ای میل ورز، مجبور به ادراک و باور نقش های القایی ساحت نمادین حاصل از تصاویر شده و مامن یکه ارتباط یگانه و شخصی اش با جهان طبیعی را ترک گفته؛
از این جهت با همداستان شدن با حرکت گدار در روایت؛ شعله هایی از زیست شخصی و شمه هایی از خیزش احساس، ناشی از بازیافت و واکافت این چرخه، پوسته واقعیت را برای مخاطب لمس می کند.
گدار در اپیزود اول از هشت اپیزود مستند که_ همه داستان ها _ نام دارد و۵۱ دقیقه است با معرفی کنایه آمیز اروینگ تالبرگ؛ تهیه کننده معروف هالیوود در دهه بیست میلادی شروع می کند و در پی رفت به سراغ تاریخ انقلاب اکتبر می رود.
با چهره آخرین تزار روس شروع می کند و از مجمع الاجزایر گولاک و رنج در تصاویر بصورت بریده بریده صحبت می کند تا در حدود دقیقه ۱۵به چهره لنین در انقلاب اکتبر می رسد و از کارخانه رویا یعنی سینما/ هالیوود صحبت می کند.
آنجا اذعان می دارد که کمونیست در ساخت کارخانه رویا شکست خورده، به عبارتی در تولید رویا و رویا پردازی شکست خورده.
سپس تصویر لنین در تابوت قاب گرفته می شود و کلمه کارخانه زیر تصویر درج می شود و در یک برش/ پرش، تصاویر زنان در هالیوود و سپس کلمه رویا درج می شود.
در وهله بعد تصویر موقر و خاموش لنین که در تابوت به آرامی خفته دوباره تکرار می شود و این بار گدار خطاب به تصویر لنین می گوید:
حتماً در رویاست و سپس تصاویر زنان نیمه برهنه روی پرچم امریکا به این تصویر برش می خورد.
تصاویر هالیوود و پیکره زنان.
احترام ژان لوک گدار به لنین مانع از این مسئله نمی شود که او بصورت دو پهلو پیکر مرده لنین را در حال رویا دیدن تعریف کند.
مگر رویا بعد از مرگ امکان پذیر است…؟
این رویا چه رویایی است؟
ترکیب زنان نیمه برهنه و پرچم امریکا می تواند تصویر کلیشه ای آزادی باشد؟
یا فقدانی که نظام کمونیستی بصورت ساختاری به جهت یکسان سازی های گسترده، در تولید رویا با آن مواجه بوده و حالا پیکر خفته لنین پس ازمرگ _ به روایت گدار _دارد پیرامون فقدان رویاسازی، رویا می بیند…
کنایه گدار به لنین پس از احترامی که مابین تشویش های موجود در تصاویرش راهیِ پیکر وی می کند؛ کنایه ایست به عدم حضور رویاسازی در قالب سینما در نظام کمونیستی و شکستی که از این ناحیه از جانب بلوک غرب متحمل شده؛
تصویر پیکر خفته و آرام لنین که بصورتی متضاد با تصاویر زنان عریان و پرچم امریکا و پول ترکیب و تدوین شده؛ نمایاندن ِتضاد میان ایدئولوژی و میل است و شکست ایدئولوژی از کارخانه رویا و رویاسازی هالیوود، که بر پاشنه تولید میل و اشتیاق می گردد.
مُهر ژان لوک گدار بر این خُرده روایت در این اپیزود با جای نشانیِ تصویر اروینگ تالبرگ به جای سر ِشیر در لوگوی معروف کمپانی مترو گلدن مایر صورت می گیرد.
او از لنین و انقلاب اکتبر شروع می کند و با گذار از پیکر آرام و متین لنین در تابوت _ضمن مقایسه_ به هیاهوی بی در کجای هالیوودی و زنان و سپس خاتمه تصویر در این خُرده روایت؛ یعنی جانشینی چهره اروین تالبرگ به جای سر شیر معروف کمپانی متروگلدن مایر می رسد.
شیری که هربار نعره می کشد و زنده است و هر سال جایزه اسکار ِبهترین تهیه کننده به یادبود اروین تالبرگ اهدا می شود و لنینی که مرده هر چند هنوز به خاک سپرده نشده؛ پیروزی مبتذل سرمایه داری را بر ایدئولوژی مارکسیستی یادآور می شود.
هرچند که این ایدئولوژی از روایت قالب در صحنه سیاسی حذف شده، یعنی مرده، اما در ساحت اندیشه_ همچون پیکر مرده لنین_ هنوز بخاک سپرده نشده.
ژان لوک گدار این خُرده روایت را به مقایسه دو تهیه کننده یعنی اروین تالبرگ تهیه کننده رویاها در هالیوود و لنین پدر انقلاب اکتبر، به اتمام می رساند. و خُرده روایت دیگری را آغاز می کند.
ادامه دارد..