گره سازگاری با تغییرات اقلیمی کجاست؟
با اینکه سازگاری با تغییرات اقلیمی یک مساله اجتماعی است، اما بدست مهندسین مدیریت می شود.
نقطه انحراف نیز از همین جا رقم می خورد.
زیربنای نگرش مهندسی به سازگاری، نگرشی پروژه محورست که با ساختن سازه ها حل و فصل می شود.
اما، در سیستم های اجتماعی سازگاری به شکل فرایندی دیده می شود که با تغییرات اجتماعی همسو است و بدون ایجاد بستر تغییرات اجتماعی عملاً ناممکن است.
در سیستمهای انسانی، سازگاری با اقلیم به معنی «فرایند سازگاری با آب و هوای واقعی یا مورد انتظار و اثرات آن است، که هدف از آن تعدیل صدمات یا بهرهبرداری از فرصتهای مفید است» (آیپیسیسی 2012، 2014).
هدف از اقدامات سازگاری با تغییرات اقلیمی؛ کاهش آسیبپذیری فعلی و آتی است که معمولاً از سه عنصر تشکیل میشود: مواجهه، حساسیت و ظرفیت سازگارپذیری.

درست در همین نقطه «عدم درک آسیب پذیری» است که گره شکل می گیرد.
آسیبپذیری ترکیبی است از تنش و فشاری که یک نهاد تجربه میکند (مانند سیستم فیزیکی، سیستم اجتماعی، سازمان یا فرد)؛ و در دو سطح قابل توجه است:
سطحی که نهادها تحت تاثیر قرار خواهند گرفت
و سطحی که میتوانند در برابر محرکهای استرسزا مقاومت کرده و پاسخگوی آنها باشند.

برخی افراد و گروهها به دلیل ظرفیت محدودشان برای کسب آمادگی یا مقابله با استرسها آسیبپذیرتر از دیگران هستند.
افراد از نظر اجتماعی منزوی، در سازگار شدن با تغییراتی که در اطرافشان رخ میدهد، در چالشند.
اما در مقابل؛ اقلیتهای قومی و جوامع محلی که سابقهی طولانی از رفتار و برخورد نابرابر و کنشگری مدنی برای حفاظت از منابع شان داشته اند، پذیراتر و مقاوم ترند.

فقرا و افراد ضعیف و گروه هایی چون زنان و کودکان
به دلیل فقدان دسترسی به منابع مالی مستقل،
مواجهه با تبعیض فرهنگی و سیستماتیک و قوانین نابرابر،
دسترسی محدود به خدمات اساسی و زیرساخت هایی چون ارتباطات،
خصوصاً در برابر اثرات تغییرات اقلیمی و رویدادهای شدید آبوهوایی بسیارآسیبپذیرند
و بیش از هر چیز باید بستر تغییرات به نفع آنها فراهم شود.
آنها به تغییراتی همچون آموزش، توانمندسازی، تغییر قوانین نابرابر و مهارت های درآمدزا نیازمندند.
تقریباً درسراسر جهان، فقرا اغلب در مکانهای با بیشترین خطرات همچون دشتهای سیلابی و سرازیری تپهها و در جاهایی که از نظر فیزیکی در برابر بلایا آسیبپذیرهستند، متمرکز هستند که نتیجه سیاست ها و توسعه نابرابر و فقرزاست.

علاوه براین، آنها همچنین با مشکلاتی در طول بهبودی و بازیابی از فاجعه مواجه میشوند، زیرا اغلب فاقد منابعی برای بازسازی خانهها و ایجاد دوبارهی ابزارهای معیشتیشان هستند.
همه اینها نشان می دهد که سازگاری یک مقوله اجتماعی است و در سیاستگذاری سازگاری با تغییرات اقلیمی، سازه ها را باید در خدمت رسانی به اجتماع بکار گرفت و نه این که به عنوان سیاست غالب برای برنامه ریزی جوامع بکارگرفته شوند.