علمی تحلیلی

گفتمان آزادی و قدرت

از قول میشل فوکو نقل کردم که تنها یک دیسکورس یا در ترجمه فارسی یک گفتمان وجود دارد و آن گفتمان قدرت است. تمام گفتمان‌ها در آخرین تجزیه و تحلیل به گفتمان قدرت منتهی می شوند.

در مقابل این نظریه، کوشش دارم تا با تعریف دیسکورس، نشان دهم که برخلاف نظر میشل فوکو، ما می توانیم یک گفتمان دیگر به نام گفتمان یا دیسکورس آزادی تعریف کنیم.

این گفتمان با استفاده از زبان شناسی ما را به یک گنجینه ای از لغات که گزارش گفتمان آزادی است، هدایت می کند.

بنابراین، این پرسش را مطرح مي‌کنم که وقتی تمام حوزه‌های علمی مانند روانشناسی، علوم سیاسی و علوم ریاضی و کامپیوتر و پزشکی، هر یک فرهنگنامه‌های خاص خود را دارند، چرا نباید دو فرهنگنامه مستقل برای آزادی و قدرت جستجو کنیم.

بطوری که وقتی دست به تحلیلی می زنیم و یا کنش رفتاری به خرج می دهیم، نوع واژگانی که بکار می بریم و یا نوع ژست‌ها و فیگورهای ما نشان دهند که

در کدام دیسکورس اظهار نظر می کنیم؟

در کدام دیسکورس رفتار می کنیم؟

در کدام دیسکورس روابط ایجاد می کنیم؟

در این مبحث، همچنین کوشش شده است تا فهرستی از ویژگی‌های گفتمان قدرت و آزادی شرح داده شوند، تا نشان داده شود که دو مفهوم آزادی و قدرت نه تنها مستقل، بلکه معارض و ناقض یکدیگر هستند، و هم آنکه نشان داده شود که مي‌توانیم این دو مفهوم را در دو گفتمان مستقل دسته بندی کنیم.

این مبحث از آن رو مطرح مي‌شود که اغلب نظرمندان به خصوص در حوزه علوم سیاسی، دو مفهوم گفتمان قدرت و آزادی را در کنار هم، و گاه مکمل یکدیگر، و گاه در یک معنا و مفهوم مشترک تعریف می کنند.

لذا، برای نشان دادن دوگانگی و تعارض تناقض آمیز میان دو مفهوم آزادی و قدرت، از مبحث هستی شناسی کمک می گیرم.

معتقدم که آزادی هستی دار و قدرت فاقد هستی است.

قدرت یک امر ذهنی است، و محصول نوع مواجه ما با توانایی‌ها و نوع مواجه ما با منابعی است که محصول توانایی‌ها و یا محصول تاریخی نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی است.

آزادی هستی دار است، زیرا هر فرد می تواند آزادی را بدون هیچ واسطه ای و بدون هیچ رابطه ای، در خود بیابد و وجود و هستی آن را تصدیق کند.

قدرت برآمده از ابهام و تاریکی است، قدرت مداران با استعانت از تاریکی، ابهام، و سانسور بر منابع قدرت خود مي‌افزایند.

به محض اینکه بر قدرت و تمام زوایای آن نور بتابانید، در دم هر قدرتی که اسباب رابطه سلطه و اسباب نابرابری با دیگری است، محو می شود.

دکتر احمد فعال

جامعه شناس

نوشته های مشابه

یک دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا