سرنوشت و اراده آزاد
عنوان مطلب کامل به این قرار بوده است؛ آیا «سرنوشت» و «اراده آزاد» توامان می تواند در زندگی انسان وجود داشته باشد؟
«سرنوشت» و «اراده آزاد» دو مفهوم مهم در فلسفه و روانشناسی هستند که به طور گسترده مورد بحث قرار میگیرند.
این دو مفهوم در بسیاری از موارد به عنوان متضادهای یکدیگر در نظر گرفته میشوند، به گونهای که وجود یکی، فقدان دیگری را به ذهن متبادر می کند.
در اینجا، ما به بررسی این دو مفهوم و رابطه آنها با یکدیگر خواهیم پرداخت و سعی خواهیم کرد تا به سوال اصلی پاسخ دهیم که آیا دو مفهوم «سرنوشت» و «اراده آزاد» میتوانند همزمان و توامان وجود داشته باشند؟
عده ای بر این باورند که «سرنوشت» به طورکلی به ضرورت وقوع یک رویداد خاص یا سناریوی مشخص در زندگی فرد اشاره دارد، از این دیدگاه ما نقشی فعّال در تعیین آیندهی خود نداریم و همه چیز برای ما تعیین شده است.
در تعریفی دیگر «سرنوشت» بیانگر وضعیتی است که یک فرد در آینده خواهد داشت که نتیجه شرایط تاریخی، اجتماعی، فرهنگی و یا ژنتیکی می باشد.
در این رویکرد، سرنوشت به عنوان یک نتیجه از عوامل بیرونی و درونی که از کنترل فرد خارج است، تعریف میشود، درواقع فرد در برابر آن ناچار است.
به طور مثال، ما در انتخاب پدر و مادر، طبقه اجتماعی، درون گرا یا برون گرا بودن مان، و یا حتی کشوری که در آن بدنیا آمده ایم، نقشی نداشته ایم .
در مقابل این نظریه، عده ای از اندیشمندان تاکید بر«اراده آزاد» دارند، یعنی هر فرد بر اساس تشخیص و خواسته های خود قدرت تصمیمگیری دارد.
طبق این دیدگاه، انسان میتواند در مسیر زندگی تصمیم هایی را بگیرد که باعث تاثیر و تغییر در آینده شخصی او میشود.
بنابراین، این دیدگاه بر این اعتقاد استوار است که انسان قدرت انتخاب دارد و میتواند با تصمیمگیریهای خود راهی مشخص را برای خود تعیین کند.
در روانشناسی، سرنوشت به عنوان نتیجهای از تصمیمات و رفتارهای گذشته فرد تعریف میشود و به طور معمول، به صورت یک الگوی تکرار شونده در زندگی فرد در نظر گرفته میشود.
این دیدگاه بیان میکند که شما در برداشتن اولین قدم در هر مسیری آزاد هستید، اما به محض اینکه آن قدم را بردارید، قدم های بعدی شما اجتناب ناپذیر و قابل پیش بینی میشود.
به طور مثال، شما در دوران دبیرستان این انتخاب را دارید که از بین رشته های متنوع یکی را انتخاب کنید، اما همین که یک رشته را انتخاب کردید، درجه آزادی عمل شما در انتخاب دیگر رشته های دانشگاهی محدود میشود و در مسیر مشخصی سوق داده می شوید.
از منظر روانشناسی فرصت ها و یا محدودیت هایی که بر اساس انتخاب اولیه با آن روبرو می شوید، سرنوشت شماست.
به طورکلی، «سرنوشت» و «اراده آزاد» به عنوان دو مفهوم متضاد و مانعه الجمع در نظر گرفته میشوند.
به عبارت دیگر، وجود «سرنوشت» به نوعی باعث ناچاری و نبود «اراده آزاد» در برخی از تصمیمات و رفتارها میشود. اما با این حال، این دو مفهوم توامان در زندگی انسان وجود دارند.
حال اگر بیاییم نگاهی التقاطی داشته باشیم و محدودیت «سرنوشت» را با تعریفی که از «اراده آزاد» داده ایم، ترکیب کنیم به مفهوم متقاعد کننده تری دست پیدا خواهیم.
در معنای اخیر، «اراده آزاد» به فرد اجازه میدهد که با توجه به شرایط و محدودیتهای موجود، تصمیمات خود را بگیرد و رفتار خود را انتخاب کنید.
نکته در خور در این تعریف، این است که محدودیت های موجود همان سرنوشت انسان است که از کنترل او خارج است.
به عنوان مثال، فرض کنید که یک فرد تصمیم گرفته است که برای تحصیل در خارج از کشور برود و در یک رشته خاص درس بخواند.
شاید در نگاه اول این تصمیم به عنوان یک انتخاب آزادانه شناخته میشود، اما نباید از نظر دور داشت که ورود به این دانشگاه و رشته با توجه به شرایط و محدودیتهای ورود به دانشگاه های دیگر به او تحمیل شده است.
در این صورت، تصمیم فرد به نوعی با توجه به شرایط و محدودیت های خارجی تعیین میشود و به همین دلیل، میتوان گفت که علیرغم انتخاب فردی اما «سرنوشت» نیز در این تصمیم نقش داشته است.
«سرنوشت» در تمامی کنش های انسانی نقش تعیین کننده ای دارد، ولی این واقعیت به معنای نادیده گرفتن «اراده آزاد» و قدرت انتخاب فرد نخواهد بود.
به عبارتی، «سرنوشت» کلیات زندگی انسان را متاثر می کند، اما اهداف جزئی تر به انتخاب و اراده انسان بر می گردد. این بدین معناست که آزادی اراده و سرنوشت به عنوان دو مفهوم پارادوکسیکال، توامان در زندگی انسان نقش اساسی دارد.
رابطه بین «سرنوشت» و«اراده آزاد» به عنوان یک رابطه پیچیده، به شرایط و عوامل مختلفی، وابسته است.
در برخی موارد، «سرنوشت» به عنوان یک عامل محدود کننده برای «اراده آزاد» شناخته میشود، در حالی که در دیگر موارد، به عنوان یک عامل تعیین کننده مثبت و همسو با ارادهی فرد عمل می کند.
به طور مثال، دو نفر را تصور کنید که یکی در خانواده متمول و فرهنگی و دومی در خانواده ای با پایگاه اجتماعی بسیار فرودست بدنیا آمده، یعنی در شرایط کاملاً متفاوت اجتماعی شده اند با فرض یاد شده «سرنوشت»، فرد اولی به عنوان متغیری است که همسو با رشد و توسعه فردی همراه است، اما «سرنوشت» شخص دوم به عنوان مکانیزمی بسیار محدود کننده در زندگی عمل می کند.
همانگونه که بدان اشاره شد «سرنوشت» تعیین کننده زندگی است، اما نمی تواند از وجود «اراده آزاد» و قدرت انتخاب فرد کاسته شود، زیرا علیرغم محدودیت هایی که «سرنوشت» تحمیل می کند، اما انسان ها همچنان بیشترین قدرت را برای تغییر و تصمیم گیری دارند.