تحلیل گفتمان سیاسی؛ امر سیاسی به مثابه یک برساخت گفتمانی
علوم به طور کلی و علوم انسانی به طور اخص و گفتمان سیاسی در یک فرایند دوسویه به سوی تخصصی شدن گام برمی دارند؛ نخست جزئی تر، خردتر و کاربردی تر شدن موضوعات، دغدغه ها و مسائل پژوهش و دوم افزایش دقت و پویایی روزافزون در حوزه نظری و روش شناختی.
بر این اساس هم مساله های موجود در ذهن پژوهشگران از کلی گویی به در آمده و بیشتر معطوف به حوزه جزئیات و امور عینی می گردند و هم بنیادهای نظری و روش شناسی های حل مساله وارد وادی عینیت و دریافت ویژگی اختصاصی بودن می شوند.
کتاب «تحلیل گفتمان سیاسی (امر سیاسی به مثابه یک برساخت گفتمانی)» اثری در حوزه نظریه و روش در حوزه علوم انسانی و اجتماعی است که می کوشد نماینده چنین رهیافتی باشد.
این اثر مجموعه ای برگزیده از مقالات برجسته ترین نویسندگان و نظریه پردازان در حوزه تحلیل گفتمان سیاسی است که با دیباچه محمدرضا تاجیک و ترجمه امیر رضائی پناه به همت انتشارات تیسا در آستانه چاپ دوم است.
در حقیقت این کتاب می کوشد کیفیت بازنمایی و تبیین یک مساله جزئی و عینی در چارچوب یک بنیاد نظری (و به طبع روش شناسانه) را مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهد.
در دنباله گفتار مختصری در باب این اثر و کلیاتی درباره مقالات مندرج در آن می آید.
یکم؛ تحلیل گفتمان سیاسی به عنوان یک بنیاد نظری
تحلیل گفتمان سیاسی یکی از حوزه های نظری و روش شناسی است که می کوشد مسائل عینی، جزئی و کاربردی عرصه سیاسی را با ابزارهایی دارای قدرت بالا و دینامیک پویا تجزیه، تحلیل و تبیین نماید. در تحلیل گفتمان سیاسی کوشش می شود از کلی گویی فاصله گرفته شد.
این روش کیفی موجد یافتن منابع و مبادی درونداد تکوین و تثبیت امر سیاسی در یک واحد سیاسی- اجتماعی است.
تحلیل گفتمان سیاسی یک فرایند کشف و طرح، تجزیه و تحلیل و حل مساله است. به عنوان یک پیش درآمد شاید نیاز باشد که خود اصطلاح گفتمان مورد تجزیه و تحلیل و ایضاح مفهومی قرار بگیرد.
گفتمان اصطلاحی گسترده دامن، چندوجهی، چندسطحی و با تعریفهای متفاوتی است. گفتمان مجموعهای از مفاهیم، انگارهها، ایستارها، اصطلاحها و معانی را یکپارچه نموده و پهنهای بسیط، از ادبیات و زبانشناسی تا جامعهشناسی، علوم سیاسی، علوم رسانه و ارتباطات، روانشناسی، فلسفه و دیگر حوزههای (عموما میان رشته ای) علوم انسانی و اجتماعی را پوشش میدهد.
گفتمانها به منزله شیوههای فراگیر تجربه و فهم جهان است که در سطح واژگان و فراتر از آن صورتبندی میگردد.
امر گفتمانی را میتوان به عنوان یک شمشیر دولبه برای فهم، اظهار و توجیه قدرت و دانش (و نیز موضوع شناخت و معرفت) و همینطور مقاومت و وجه انتقادی (حتی در مقام ایدهای برای رهایی، رستگاری یا نجات) بهکار برد.
تحلیل گفتمان سیاسی بر «گفتمان سیاسی» تمرکز دارد.
اگرچه ما همچنان باید تعیین کنیم که کدام گفتمان سیاسی و کدام یک غیرسیاسی است.
چنانکه بیان خواهد شد، تعریف گفتمان سیاسی بهسختی میتواند از تعریف مفهوم «سیاست» و «امر سیاسی» اجتناب کند و از دیگرسو سیاست و نیز امر سیاسی چیزی نیست که یک تعریف واحد، بدیهی و مورد اجماع داشته باشد.
گفتمان سیاسی، به منزله یکی از زیرمجموعههای گفتمان در یک معنای عام، را میتوان مبتنی بر دو معیار کارکردی و موضوعی دانست.
گفتمان سیاسی یکی از برایندهای سیاست است و در بستری تاریخی و فرهنگی (بر مبنای قدرت و هویت) تعین مییابد.
تحلیل گفتمان سیاسی، بهویژه در خوانشی پساساختارگرایانه، ناظر بر پراکتیسهای سیاسی مفصلواری که گفتمانهای سیاسی (و البته اجتماعی) را بنا مینهند، به رسوبشان در هنجارها و انواع صورتها و فرمهای نهادی و به سیاسیسازی (دگرباره) شان است.
تحلیل گفتمان سیاسی به ساختبندی و برساختن یک واقعیت، امر واقع و رئالیته جدید کمک میکند.
قراردادن زبان و امر سیاسی در زیر لنز و ذرهبین پژوهش گفتمانی و انتقادی میتواند برایندهای بسیار متنوع و غیرقابلپیشبینی بههمراه داشته باشد؛
چرا که، نخست، پیادهسازی رویکردهای انتقادی در تحلیل گفتمان سیاسی به این معناست که تحلیل گفتمان سیاسی بهصورت غیرمستقیم بهوسیله زمینههای مفهومی برجسته میشود، حوزههایی که پژوهش انتقادی از دیگر عرصهها وام گرفته است.
دوم اینکه، اتخاذ موضع انتقادی در تحلیل گفتمان سیاسی بهمعنای پذیرش و تایید مقدماتی و ضمنی مدعای داشتن تحلیلی دقیق از داده ای تجربی است که از جهان مورد مطالعه آمده و جایگاه تحلیلگر بهمنزله بخش فعال این جهان را تایید میکند.
تحلیل گفتمان سیاسی پژوهشی میانرشتهای و چندرشتهای است که بر ابعاد زبانشناختی و گفتمانی متن سیاسی، و طبیعت سیاسی پراکتیس گفتمانی تمرکز دارد.
آگاهی و شناخت نسبت به تحلیل گفتمان سیاسی برای هر کسی که به چگونگی کاربست زبان در جهان سیاست (و نیز عرصه اجتماعی) علاقهمند باشد یک امر ناگزیر و الزامی است.
با نگاهی به ایده ارسطو که برپایه آن همه انسانها حیوان سیاسی بوده و میتوانند از زبان (و نطق) برای دنبال کردن اهداف و منافعشان استفاده کنند، میتوان یک چارچوب نظری زبانشناختی طراحی نمود و از رهگذر آن به واکاوی شیوههایی پرداخت که در آنها بهصورت و برپایه منطقی سیاسی میاندیشیم و رفتار میکنیم.
دوم؛ امر سیاسی به منزله ابژه و موضوع شناخت
با وجود اینکه تمایز میان سیاست و امر سیاسی نخستینبار به گونهای سیستماتیک و روشمند در فلسفه و اندیشه سیاسی آلمان بهویژه در آثار کارل اشمیت مطرح شد، تفکیک دقیقتر میان این دو مفهوم در سال 1957 در اندیشه فرانسوی و با انتشار مقاله «پارادوکس سیاسی» پل رویکور صورتی جدی یافت و با آثار ژانلوک نانسی و فیلیپ لاکو لابارت معنا و مبنایی وثیق گرفت.
این امر دیگر نظریهپردازان از جمله لفورت و آلن بدیو را برانگیخت تا نظریه خود را بار دیگر برحسب تفاوت و تفکیک میان سیاست و امر سیاسی صورتبندی کنند.
در این ساحت نظری گسترهای از معنابخشیها، مقولهپردازیها، مولفهبندیها، مفهوم پردازیها، وزندهی به متغیرها و کاربردها نسبت به مفهوم امر سیاسی مطرح است؛
بنابراین باید در ارتباط با این عرصه قائل به تعدد و تکثر مبادی و منابع شناخت و پردازش شد.
این نظریهها ضرورت شکاف مفهوم سیاست از درون را در راستای دستیابی به شیوههای تحلیل و تبیین منطقی و دربردارنده مدنظر قرار میدهند.
سیاست بهمثابه قلمرو روش و شیوه حکومتداری و حکومتگری فهم شده و دربردارنده کنشها و پراکتیسهای سیاستمداران حرفهای، نهادهای سیاسی رسمی و شهروندانی است که در فرایندهای سیاسی مشارکت دارند.
این مفهوم عموماً ناظر بر عرصه رسمی و آشکار سیاست است. افزون بر این، پراکتیس سیاسی عموما دربردارنده ستیز و مبارزه بر سر قدرت و کنشهای مبتنی بر همکاری در راستای پیشبرد اهداف جامعه یا گروه است. سیاست را میتوان بهعنوان مجموعهای از پراکتیسها و نهادها، و یک سیستم رو به گسترش بازنمایی کرد.
سیاست به عمل اجتماعی و پراکتیسی اشاره دارد که جامعه را برقرار و نظم اجتماعی را ایجاد میکند. برای اینکه نظم اجتماعی شکل بگیرد، سیاست لزوما بر نوسازی تمایز و تفکیک اجتماعی دلالت میکند، امری که سلسلهمراتب اجتماعی را بر پایه طبقه، نژاد، جنس یا دستهبندیهای قابلتصور دیگری به وجود میآورد.
سیاست همانند واقعیت سیاسی است، و واقعیت و رئالیته سیاسی نخست در سطح نمادین ساخته شده و سپس بهواسطه برساختن یک فضای فانتزی و خیالپردازانه تایید و اثبات میگردد.
اگر بپذیریم که برونداد واقعیت الزاما امر واقعی نیست، این نیز باید درست باشد که سیاست هم نمیتواند امر سیاسی را بهعنوان برونداد و برایند الزامی و ضروری خود داشته باشد.
بنابراین یکی از جالبترین توسعهها در نظریه سیاسی معاصر، چنانکه نظریهپردازانی همچون ارنستو لاکلا و شنتال موف بیان میکنند، این است که امر سیاسی لزوما قابل فروکاست به رئالیته و واقعیت سیاسی نیست.
در اندیشه پل ریکور سیاست کالایی خاص بوده و تنها در لحظههای مهم و برجسته، یعنی در بحرانها و در نقاطعطف تاریخی رخ مینماید.
به باور کارل اشمیت اصطلاح و انگارهی دولت، مفهوم امر سیاسی را در پیشفرض خود دارد.
دولت به معنای موقعیت و وضعیت سیاسی افراد سازمانیافته (ملت) در یک سرزمین و واحد ارضی و سرزمینی محصورشده است.
امر سیاسی عموماً در کنار دولت و یا دستکم در ارتباط با آن قرار گرفته و معنا مییابد. در نتیجه، دولت بهعنوان امر و پدیدهای سیاسی پدیدار میشود و امر سیاسی بهمثابه چیزی که وابسته به دولت است. در این منطق، بهندرت میتوان تعریف آشکار و مورد اجماعی از امر سیاسی به دست داد.
به باور موف علوم سیاسی با حوزه تجربی سیاست سروکار دارد و نظریه سیاسی قلمرو فیلسوفان و نظریهپردازانی است که نه واقعیتها و هستهای «سیاست» بلکه ذات، سرشت و ماهیت «امر سیاسی» را مورد واکاوی قرار میدهند.
از دید موف اگر بخواهیم چنین تمایزی را به شیوهای فلسفی بیان کنیم، میتوانیم واژهها و اصطلاحات مارتین هایدگر را وام بگیریم که میگوید سیاست به سطح «اونتیک» اشاره میکند در حالی که امر سیاسی معطوف به سطح «اونتولوژیک» است.
این بدان معناست که سطح اونتیک به پراکتیسهای گوناگون سیاست غالب میپردازد در حالی که سطح اونتولوژیک شیوههایی را مدنظر دارد که جامعه بر مبنای آنها بنیاد نهاده شده است.
در اندیشه لاکلا دو مولفه کانونی یک مداخله هژمونیک در این مفهوم عبارتند از مشخصه و مقوله امکان و تصادف مفصلبندیهای هژمونیک، و مشخصه سازنده آنها، به این معنا که روابط اجتماعی را در مفهوم آغازین و اولیهای برقرار میسازند که وابسته به هیچ عقلانیت اجتماعی پیشینی و فراتری نیست.
امر سیاسی با اقدامات و کنشهای نهاد و گفتمان هژمون ارتباط و پیوند دارد. در این معناست که باید امر سیاسی را از امر اجتماعی متمایز کرد.
امر اجتماعی قلمرو پراکتیسهای رسوب نموده است؛ پراکتیسهایی که کنشهای اصیل نهاد سیاسی ممکن خود را پنهان کرده و بدیهی فرض میشوند، به نحوی که گویا خودبنیاد و خودگردان بودهاند. پراکتیسهای اجتماعی رسوبنموده بخش سازنده هر جامعه ممکن و مورد تصوری هستند؛ البته در شرایط که الزاما همه پیوندهای اجتماعی همزمان مورد پرسش قرار نمیگیرند.
از نظر سیمون کریشلی امر سیاسی به ذات و سرشت سیاست اشاره دارد- آنچه پیش از هایدگر از آن بهعنوان واکاوی فلسفی سیاست یاد میکردند- در حالی که سیاست بیانگر واقعیت یا رویداد تجربی و کارکردی سیاست است.
آلن بدیو هم در بیان تمایز میان سیاست و امر سیاسی بر آن است که امر سیاسی هیچگاه چیزی جز قصه یا خیالی نبوده که در متن آن یک سیاست روزنهای از رویدادها را میسازد.
رانسیر از سیاست بهعنوان روابط ایجادشده میان جهانها صحبت میکند و نه نزاع بر سر قدرت.
از دید وی مفهوم قدرت بیش از عمر سودمند خود بهعنوان کانون امر سیاست دوام داشته است.
در منطق حاکم بر عرصه سیاسی و با توجه به ماهیت سیال و در حال صیرورت امر سیاسی در عصر کنونی، انگارهی «قدرت» دیگر ظرفیت و پویایی لازم برای بودن به عنوان دال مرکزی را ندارد.
این مفهوم پیش از این ابزاری برای مسالهدار کردن جنبههایی از وجود بوده که بهاشتباه غیرسیاسی پنداشته میشدند. مفهوم قدرت منابعی برای نقد پدیدههای متنوعی مانند آموزش، شهرگرایی، به تصویر کشیدن زندگی در رسانه و توانایی طبقه، نژاد، جنسیت و مزایای ضدهنجاری در راستای پایدارکردن خویش فراهم میآورد.
جورجو آگامبن با از میان برداشتن تمایز میان امر سیاسی و امر غیرسیاسی، در امر سیاسی چیزی بیش از ردپا و آثار سیاستزدایی ژرف را مییابد و بالعکس، امر غیرسیاسی را به منظور واکاوی نشانههای گونه و سبک جدیدی سیاست که در حال آمدن هستند، مورد بهرهبرداری قرار میدهد.
ژان فرانسوا لیوتار هم امر سیاسی را از راه نهادها یا اهدافاش تعریف نمیکند.
او امر سیاسی را تلاشی برای پاسخ دادن به احساسات و خواستهها بدون تغییر موضع دادن بهسمت سلسلهمراتب معینی از خیر و شر، ما و آنها، سرچشمهها و ایدهآلها، قوانین و مقررات، حقایق و کذبها، دولتهای ورشکسته یا اوتوپیا میداند؛ برای لیوتار پیروزی اولیه برای مدیریت و تدبیر جامعه، سخنگفتن درباره این امور بدون «سخن گفتن درباره سیاست» است.
سوم؛ آنچه در این اثر می خوانیم
اثر پیش رو افزون بر مقدمه مترجمین، دربردارنده ده مقاله مستقل و مکمل است. این مقالات پس از ماهها بررسی، ارزیابی و مشاوره و از میان حجم گستردهای از آثار گزینش شدهاند.
کیفیت مقالات، ارتباط موضوعی، وزن و جایگاه نویسندگان، نوبودگی و نیز پیوستار منطقی متون مبانی اصلی انتخاب این مقالات بوده است.
این نوشتارها معطوف به حوزه مبانی نظری تحلیل گفتمان سیاسی، و در مرتبه پسین حوزه روششناسی تحلیل گفتمان سیاسی و بررسی تطبیقی و موردی هستند.
بنابراین، آنچه از این اثر انتظار میرود، واکاوی مبانی نظری و تئوریک تحلیل گفتمان سیاسی است.
در عموم مقالات ترجمه با خلاصه کردنهایی نیز همراه بوده است.
در دنباله کانون استدلال و مدعا و نیز توضیح مختصری در باب هر یک از مقالات کتاب میآید.
نخستین بخش از کتاب به یکی از آثار متاخر نورمن فرکلاف با عنوان «تحلیل گفتمان انتقادی» اختصاص دارد.
او در این اثر ضمن واکاوی مبانی این چارچوب نظری و روششناسانه، سیری از تحول اندیشه و رهیافت خود را در طول چند دهه کار فکری و علمیاش ارائه میدهد.
نگاه وی عموما معطوف به مبانی تغییر و دگرگونی اجتماعی است که در چارچوب مفاهیم و ایدئولوژیهای سیاسی- اجتماعی عرضه شدهاند.
فرکلاف به رومانی و برخی روندهای درونداد اتحادیه اروپا به عنوان یک نمونه و مورد تاریخی برای پردازش ایده و خوانش ترارشتهای خویش مینگرد.
تئون فندیک بهعنوان یکی از برجستهترین نظریهپردازان در حوزه تحلیل گفتمان سیاسی و اجتماعی در مقالهای با عنوان «تحلیل گفتمان انتقادی»، افزون بر واکاوی مبانی و بنیادهای این رویکرد، از الگوی نوپدید و جدید مورد عرضه خویش در این حوزه یعنی مطالعات گفتمان انتقادی (CDS) رونمایی میکند.
او به ریشهیابی تاریخچه و مبانی تحلیل گفتمان سیاسی و اجتماعی از منظر تبارشناسی مفهوم تحلیل گفتمان انتقادی پرداخته و کلانالگوهای و چارچوبهای نظری و مفهومی مندرج در این عرصه را مورد واکاوی و تجزیه و تحلیل قرار میدهد.
بررسی اشکال و صورت های قدرت، اقتدار، هژمونی، سلطه، زور و کنترل نیز از دیگر ابعاد بررسی وی هستند.
پژوهش فندیک ناظر بر سه سطج زبانشناختی، گفتمانی و اندر کنشهای سیاسی- اجتماعی بوده و متوجه حوزههای جنسیتی، نژادی، قومی، ملیگرایانه، رسانهای و خبر، و … است.
سومین متن این اثر، «تحلیل گفتمان سیاسی و طبیعت سیاست» اثر مشترک نورمن و ایزابلا فرکلاف است.
«این اثر رویکرد نوینی نسبت به تحلیل گفتمان سیاسی ارائه میکند.
جنبه نوبودگی آن در یکپارچهشدن مفاهیم تحلیلی- گفتمان انتقادی با چارچوب تحلیلی نظریه استدلال، بر مبنای تلقی گفتمان سیاسی بهمثابه گفتمانی استدلالی است».
بازخوانی دگرباره طبیعت، ماهیت و سرشت سیاست و نسبت آن با تحلیل گفتمان سیاسی، از رهگذر ارائه خوانشی نوین از آثار کلاسیک، مدرن و پسامدرن در چارچوب این متن برجسته میگردد.
گفتگو پیرامون زندگی روزمره و پهنههای مرتبط با آن از جمله حوزههایی است که در سالهای اخیر موردتوجه و علاقه پژوهشگران و نظریهپردازان عرصه علوم سیاسی و اجتماعی بوده است.
روث وداک در اثر خود با عنوان «سیاست به مثابه (امر) معمول (بازخوانی گفتمان سیاسی در کنش)» کوشیده است از ترکیب این زاویه دید نوین با نظریات گویا و پویای دیگری همچون «کنش متقابل نمادین و مفهوم روی صحنه و پشت صحنه گافمن؛ نظریه عادتواره، حوزه اجتماعی و سرمایه بوردیو؛ مفهوم اجتماع پراکتیس یا عمل اجتماعی ژان لیو و اتین ونگر؛ رویکردهای متنوع ساخت هویتهای فردی و جمعی؛ و رویکرد ماکس وبر به مشروعیت و اقتدار» به این عرصه نگاهی استوار بر رهیافت یکپارچهگر و میانرشتهای بیندازد.
مطالعه موردی وی بر روی فرایندهای روزانه در محل و محیط کار اعضای پارلمان اروپا به انجام رسیده است.
از ارنستو لاکلا، که باید وی را یکی از بزرگترین و برجستهترین نظریهپردازان و افراد صاحبرای در حوزه پسامارکسیسم، تحلیل گفتمان (سیاسی) و نشانهشناسی (مکتب اسکس) دانست.
گفتاری با عنوان «خصومتسازی، سوژگی و سیاست» که یکی از واپسین آثار وی به شمار میآید برای درج در این اثر برگزیده شده است.
وی در این جستار با ارجاع و بازخوانی مجموعهای غنی، مرجع و منسجم از اندیشهها و نظریات متقدم و متاخر میکوشد مبانی خصومتسازی و سوژگی را در بستر سیاست و تحلیل گفتمان سیاسی مورد تجزیه و تحلیل قرار بدهد.
شنتال موف به عنوان زوج علمی لاکلا، در نوشته خویش، «سیاست اگونیستیک چیست؟» مبانی و مولفههای مفهوم همسو و نزدیک به آنتاگونیسم یا خصومتسازی، یعنی اگونیسم یا مجادلهگرایی را واکاوی مینماید.
این امر در پیوند جدی با مفهوم هژمونی صورت میپذیرد. وی بیان میدارد که «من این تاملات و بازتابها در باب «امر سیاسی» را در بازگشت امر سیاسی، پارادوکس دموکراتیک و درباره امر سیاسی توسعه دادهام.
این مفهوم بهعنوان بعد خصومتسازانهای درک شده که ذاتی همه جوامع بشری است.
به این ترتیب، من تمایز میان «امر سیاسی» و «سیاست» را مطرح کردهام. «امر سیاسی» به این بعد از خصومتسازی اشاره دارد که میتواند انواع بسیاری به خود گرفته و در روابط اجتماعی متنوعی پدیدار شود.
این بعدی است که هیچگاه ریشهکن نمیشود. از سوی دیگر، «سیاست» به مجموعهای از پراکتیسها، گفتمانها و نهادها اشاره دارد که بهدنبال برقراری نظمی خاص و سازماندهی همزیستی بشری، در شرایطی هستند که همواره بهشکل بالقوهای در حالت منازعه قرار دارند.
این بدان دلیل است که آنها تحت تاثیر بعد «امر سیاسی» هستند.
میشل پشو در شمار صاحبنظران و نظریهپردازانی است که در ایران کمتر شناخته شده است.
«از ایدئولوژی تا گفتمان» جستاری است که برای قرار گرفتن در این کتاب از وی برگزیده شده است.
پشو در این اثر به کیفیت توسعه و چشماندازهای نظریه تحلیل خودکار گفتمان و نسبتیابی میان مفاهیم متعدد همچون زبان، گفتمان، قدرت و ایدئولوژی میپردازد.
تئو فنلیوون «ساخت گفتمانی مشروعیتسازی» را میکاود.
او در این پژوهش چهار مقوله مرتبط با مشروعیتسازی را کانونتوجه قرار می دهد:
اقتدارسازی، ارزیابی اخلاقی، عقلانیسازی و اسطورهسازی.
مشروعیتسازی، مشروعیت چندوجهی یا مالتیمودال، بازنمایی، کنشکر اجتماعی، بافتسازی دگرباره، پراکسیس اجتماعی، قدرت و اقتدار، از اصطلاحات و مولفههای اساسی نظریه وی است.
دیوید هوارث در مقاله خود با عنوان «واساختن ساختار و کارگزار» به تجزیه و تحلیل رابطه پیچیده ساختار و کارگزار، به منزله بستری مهم در نظریات معطوف به تحلیل گفتمان سیاسی میپردازد.
او در تشریح اثر خود بیان مینماید: «این نوشتار با ترسیم دامنه و تنوعی از مسائل معطوف به ساختار و کارگزار در نظریه اجتماعی مدرن آغاز و سپس چهار چشمانداز عمده را شرح میدهد که ناظر بر جنبههای مفهومی، روششناختی و اخلاقی برآمده از این نظریه است.
من از مارکسیسم ساختاری لوئی آلتوسر و رئالیسم انتقادی روی باسکار بهره میگیرم تا برداشتهای ساختارمحور را با کاربست نمونه و مثال نشان دهم؛ این در حالی است که توسعههای اخیر در نظریه انتخاب عقلانی و نظریه ساختیابی آنتونی گیدنز بهمنظور واکاوی چشماندازهای کارگزارمحور به کار میرود.
بهمنظور توصیف، سنجش و ارزشگذاری این چشماندازها در نظر دارم تا فرضیات و مدعاهای زیربنایی این رویکردها را واسازی و شالودهشکنی کرده و بدینترتیب، زمینه را برای بسط گزینه جایگزین و آلترناتیوی پساساختارگرایانه فراهم آورم.
«برساختگرایی اجتماعی و تحلیل گفتمان» اثر ویوین بر واپسین مقاله این کتاب است.
وی به کیفیت فهم و کاربست تحلیل گفتمان سیاسی و اجتماعی و نسبت آن با نظریه برساختگرایی اجتماعی میپردازد.
این متن در حقیقت خلاصه دو مقاله از نگارنده میباشد که با برخی منابع از خود وی و به واسطه توضیحات مترجمین تقویت گردیده است.
مشخصات کتاب: ارنستو لاکلائو، شنتال موف، نورمن فرکلاف، تئون فندیک، روث وداک، تئو فنلیوون، میشل پشو، دیوید هوارث، ایزابلا فرکلاف، ویوین بر (1395)، تحلیل گفتمان سیاسی؛ امر سیاسی به مثابه یک برساخت گفتمانی، مترجمان سمیه شوکتیمقربی، امیر رضاییپناه، تهران: نشر تیسا.