خاستگاه سکه
برای پرداختن به خاستگاه سکه از اینجا آغاز می کنم که:
برای دقیق تر اندیشیدن در این مورد، باید به موقعیت دولت لودیه هم نگریست.
این واحد سیاسی در میان دولت های بزرگ دوران خود (ماد، مصر، بابل) هم جوان ترین و هم فقیرترین واحد حکومتی بوده و در جغرافیای سیاسی آن روزگار موقعیتی حاشیهای داشته است.
نه اقتصاد این قلمرو چندان پیچیده بوده که ضرب سکه برای نخستین بار در تاریخ را ضروری سازد و نه عمر این دولت قد میداده که دیوانسالاری مالی پیچیده و فناوری سکهزنی را برای نخستین بار ابداع کرده باشد.
در قلمرو لودیه که وارث سنت نویسایی پیچیدهی هیتی محسوب میشود، خط و نویسایی بسیار کم به کار گرفته میشده و تا حدودی میتوان این جامعه را نانویسا فرض کرد.
بنابراین، قدری عجیب است که همهی منابع مدرن با این قاطعیت و اصرار ضرب سکه را به لودیاییها نسبت میدهند.
در واقع، تا دوران کوروش هیچ نشانی از پول و سکه یا هر علامت دیگری از اقتصادی شکوفا و برتر در لودیه وجود نداشته است.
از سوی دیگر، این را به روشنی میدانیم که ضرابخانهی اصلی هخامنشیان در آناتولی و قلمرو لودیه قرار داشته، و باز به شکلی مستند میدانیم که دولت هخامنشی اولین نظام سیاسیایست که سکههای استانده ضرب میکند و برنامهی منظم و درازمدتی برای تثبیت اقتصاد پولی بر قلمرو جهانیاش طرح ریزی میکند و با موفقیت هم اجرایش میکند.
با این شواهد روشن است که آن سکههای مشهور به کرزوسی هم قاعدتاً باید مثل سکههای بعدی توسط دولتی ضرب شده باشد که پدید آورندهی اولین نظام پولی دنیا بوده است، و نه دولتی محلی و زودگذر که بلافاصله قبلش در مکان ضرابخانههای پارسی وجود داشته است.
با این دادهها چنین مینماید که رسمِ گستردهی منسوب کردن اولین سکه به کرزوس دلایلی غیرعلمی و تخیلی داشته، و احتمالاً از اشتیاق مورخان اروپایی برای یونانی پنداشتن خاستگاه پول ناشی میشود، بی آن که در نظر بگیرند که این پول لودیایی نیست، و کرزوس هم اصولاً یونانی نبوده است.
با این شرح، جالب است که ترکیب این خطاها –یونانی شمردن کرزوس و لودیه، باشکوه فرض کردن اقتصاد این دولت، ضرب اولین سکه در عصر او- اینطور پربسامد در کتاب های تاریخ تکرار میشود.
دربارهی دولت لودیه البته دادههای دیگری هم داریم که همگی تفسیرِ کوروشی بودن این سکهها و کرزوسی نبودنشان را تقویت میکنند.
نخستین نکته آن که دولت لودیه و طبقهی بالای آن اصولاً یونانی نبوده و بیشتر با ایرانیها نزدیک بودهاند.
لودیه قلمروی با بافت نژادی پیچیده بوده که هوریها، لوویاییها، آرامیها، فنیقیها، یونانیها، و قبایل ایرانی نوآمده مثل کیمریها و کاپادوکیها و سکاها همگی در آن حضور داشتهاند.
فرهنگ غالب این منطقه با آریاییهای موج نخست پیوند دارد و یونانی نیست.
اما شواهد نشان میدهد که زبان لودیایی با زبان های هیتی –لوویایی قدیمی پیوند خانوادگی نداشته باشد، و احتمالاً با قوم کاریه در جنوب آناتولی مربوط باشد.
دوران حضور دولت لودیه با یک موج تازه از ورود قبایل آریایی به آناتولی همراه بود، چندان که پایتخت این دولت –اسپَردَه، که به صورت سارد ساده شده- نام خود را از یک قبیلهی کوچ گرد ایرانی گرفته بخش نخستاش همان «اسب» است.
دربار لودیه با ایرانیان پیوند داشته و چنان که گفتیم خواهر کرزوس همسر آخرین شاه ماد بوده است.
این پیوند در حدی بوده که پس از غلبهی کوروش بر لودیه، این روایت شکل گرفت که کوروش هم با خاندان سلطنتی لودیه خویشاوند بوده است.
روایتی که احتمالاً خود مردم لودیه آن را برساختهاند و یونانیان روایتش کردهاند، اما واقعیتی ندارد.
اما گذشته از اینها، مهمترین شاهدی که تبارنامهی نخستین سکههای جهان را فاش میسازد، نقش رویشان است و بسیار شگفتانگیز است که سکههایی که در دوران کوروش با این نقش ضرب شدهاند، چنین با موفقیت مشمول صنعت ایرانیزدایی مورخان فرنگی قرار گرفته است.
چون این سکهها نقش شیری بر خود دارند که دایرهی خورشید بر فراز سرش دیده میشود.
در سراسر ایران زمین از هزارهی سوم د.م این دو نشان با هم پیوند داشتهاند، و بعدتر هم همینها به علامت ملی کشور ایران تبدیل میشوند.
یعنی نخستین سکههای دنیا در زمان کوروش، در استانی ایرانی که معدن فلزات قیمتی بوده ضرب شدهاند و رویشان هم نقش شیر و خورشید هست.
دشوار است بتوان شواهدی محکم تر و دادههایی سرراستتر از این برای پیوند یک عنصر تاریخی با ایران و سیاست ایران شهری پیدا کرد.
به همین ترتیب جعل و تحریفی چنین مبرهن و واضح را سخت بتوان با چنین بسامدی چشمگیر در محافل دانشگاهی سراغ گرفت.
درود بر شما عالی بود.
مقاله جالب و متفاوتی بود. تشکر