روایتی مقایسه ای از زندگی دانشجویان نسل گذشته و امروز
در این روایت مقایسه ای به چند تفاوت اشاره می رود که در پرتو آن بخشی از چرایی چالش های موجود در دانشگاه های کشور قابل تبیین است.
1- سیاست پذیرش دانشجو و تبعات آن:
در سال های اوایل انقلاب، سیاست پذیرش دانشجو به گونه ای بود که درصد کمتری از افراد قادر به حضور در دانشگاه و کسب تحصیلات عالی بودند.
زهرا کریمی استاد گروه اقتصاد دانشگاه مازندران از دشواریهای قبول شدنش در دانشگاه روایت می کند: «یادم می آید که امید کمی داشتم که با آن محدودیت پذیرش دانشجو در سال های پس از انقلاب فرهنگی قبول شوم. شرایط رقابتی بود، دانشگاه ها کم بود و آزمون ها دشوار و هر کسی نمی توانست وارد دانشگاه شود».
دکتر صالحی عمران استاد گروه علوم تربیتی دانشگاه مازندران نیز ضمن تایید فرایند دشوار جذب دانشجو بدین نکته اشاره می کند که «به واسطه سختی آزمون دانشگاه ها و محدودیت پذیرش، کسانی وارد دانشگاه می شدند که انگیزه لازم را داشتند» و به زعم دکتر کریمی «تنها آنهایی متحمل سختی کنکور می شدند که درس خواندن برایشان اولویت اساسی بود».
چند نکته در فرایند تغییر نظام دانشگاهی محرز است این که برخلاف روال چند سال اخیر که با رشد حداکثری دانشگاه ها و آسان گیری فرایند ورود دانشجویان با انگیزه های متفاوت مواجه هستیم؛ تنها تعداد محدودی دانشگاه و به تبع آن افراد کم شماری با انگیزه علمی بالا فرصت حضور در دانشگاه را می یافتند.
فرایندی که نقش مهمی در تعریف دانشگاه به مثابه میدان جدی علم آموزی و یادگیری داشته است.
محتمل است که سیاست دهه اخیر در افزایش دانشگاه ها با هر سطح کیفیت برای جذب حداکثری دانشجو، توان غربالگری دانشجویان بر مبنای شاخص های انگیزه علمی و توان تحمل دشواری فرایند یادگیری را در خود ندارد.
همین امر موجب شده که «خیل عظیمی از دانشجوها در کلاس درس باشند که درس برایشان اولویت ندارد و تنها انگیزه های غیرعلمی در آنها پر رنگ است». فرایندی که به اعتقاد اساتید دانشگاهی حالت نخبگی را در آموزش عالی کاهش داده است و تاکیدات علمی را به حاشیه رانده است.
2- رابطه دانشگاه و اشتغال:
اوایل سال های انقلاب شرایط متعادلی در میزان عرضه از دانشگاه و تقاضا از بیرون دانشگاه برای دانشجو وجود داشته است. سیاستگذاری حوزه آموزش عالی به گونه ای بود که «غالب دانشجویان هر رشته امیدوار بودند که بعد از فارغ التحصیلی قرار است نقشی را در جامعه ایفا کنند».
به عبارتی، در سیاست دانشگاهی اوایل انقلاب افق درازمدتی برای آینده محصولات نظام دانشگاهی در جامعه تعبیه شده بود که فضا را برای بازتولید هویت علمی دانشجو به مثابه شخصی که قرار است تخصصی را برای نیل به هدفی در جامعه کسب نماید فراهم می نمود.
دکتر زهرا کریمی نیز این مهم را تایید می کند که «من آن موقع که دانشجو بودم، مطمئن بودم اگر تلاش و کار کنم، حتماً موفق می شوم و جایگاه مناسبی برایم به دست خواهد آمد، اما من اصلاً الان نمی توانم این باور را به دانشجو منتقل کنم».
سیاست آموزش عالی در افزایش کمی و فربه کردن دانشگاه و عدم پیوند آن با فضای اشتغال و جذب در بازار کار یکی از تمایزهای مهم زمینه ای اثرگذار میان تجربه حرف های دانشجوی امروز با دانشجوی اوایل انقلاب است.
چنان که کشور در چند سال اخیر با بیشترین میزان بیکاری فارغ التحصیلان در مقایسه با سال های اوایل انقلاب مواجه است. شرایطی که قطعاً فضای انگیزیشی را به سمت منفی سوق داده و هویت حرف های دانشجویی- به عنوان متخصصی که قرار است از دانشاش استفاده شود- را در خطر بحران فرسایشی قرار داده است.
3- گسترش فضاهای ارتباطی:
تغییر اساسی دیگری که به واسطه طی زمان در ساختار اجتماعی- فرهنگی جامعه ایران رخ داده و موجب بروز تفاو تها در تجربه زیست دانشجویان امروز و نسل اوایل انقلاب گردیده، بحث گسترش شبکه ارتباطات و شکلگیری فضای تعاملات جدید با اخذ الگوهای جهانی درباره سبک های زیستن به ویژه در میان نسل جوان است.
در مورد پیامدهای این تغییرات دکتر صالحی عمران عنوان می کند که «فضای حاشیه فردی دانشجو در مقایسه با الان خیلی کم بود. بیشتر کتابخانه ها را می شناختم و بیشتر وقتمان در کتایخانه بودیم».
از نظر اساتید دانشگاهی به واسطه گسترش فرص تهای فضای مجازی و پهنای باند، تخصیص زمان قابل ملاحظه ای برای یادگیری و پژوهش در دانشجویان امروز که درونمایی روشنی نیز از اشتغال و آینده اجتماعی خود ندارد، کمتر شده است.
4- نیاز به فضای عمومی:
مواجه دانشجوی امروز با بسترهای تعاملات مجازی موجب بازتولید مطالبات و سبک های جدیدی از هویت است، از جمله نیاز به برخورداری از فضاهای عمومی برای تعاملات اجتماعی است.
دکتر زهرا کریمی بدین نکته اشاره می کند که «دانشجوی امروز ما جایی برای شادی کردن و فضاهای عمومی ندارند و دانشگاه دارد این کارکرد ایفا می کند. فضای تفریح، خندیدن برای جوان نیست. دانشگاه محل جذابی برای دانشجویان است، چون دوستان و همسالان خودشان را پیدا کنند. برای دانشجویان کارشناسی دانشگاه محل دیدن همدیگر است. ولی من یادم نمی آید که به غیر از این که بیاییم کلاس، فکر دیگری کرده باشم».
مسکوت گذاشتن پاسخگویی به ذائقه نسل جوان از جمله دانشجو در برخورداری از مطالباتی چون داشتن عرصههای عمومی برای تعاملاتی که از جنس نیازهای جامعه امروز است، یکی دیگر از مواردی است که زمینه پیدایش کج کارکردی برای دانشگاه ها به مثابه فضاهای عمومی تعاملات اجتماعی میان جوانان را پدیدار و پر رنگ نموده است.
5- تغییرات ناهمخوان در خانواده و دانشگاه:
در کنار همه این تمایزها، یکی دیگر از نقاط افتراقی که پارادوکسی جدی، ولیکن در هاله ای پنهان برای تجربه زیست دانشجویان امروز به وجود آورده است و تاثیرات غیرمستقیمی بر وضعیت دانشگاه دارد، ادراک فرایند تغییرات ناهمخوان در دو نهاد خانواده و دانشگاه در کشور است.
نهاد خانواده از نهادی که فرزندان در آن نقش کم رنگی در فضای تصمیم گیری و انتخاب ها برای مدیریت امور داشتند به خانواده ای هسته ای مبدل شده که در آن جایگاه فرزندان از حاشیه به مشارکت کننده در تصمیمات مبدل شده است. در حالی که در نهاد دانشگاهی تصمیم گیری غیرمشارکتی غالب است.
استاد گروه اقتصاد دانشگاه مازندران اظهار می کند که «فرزندان من در مقایسه با من خیلی حق اظهار نظر دارند. آن موقع صدای ما در خانه شنیده نمی شد، اما الان بچه ها تجربه های متفاوتی از ما دارند. در حالی که من از دانشجویانم که تجربه مشابه فرزندانم دارند، می پرسم که شما چقدر می توانید در تغییر مدیریت دانشگاه نقش داشته باشید، جوابشان این است که هیچ چیز. فکر می کنند هیچ نقش ندارند و ناامیدی نسبت به تغییر آینده دارند».
روندی که به گمان این استاد دانشگاه نوعی «بی تفاوتی آگاهانه» را در دانشجویان تقویت می کند.
جامعه پذیری دانشجوی امروزی در فضای خانواده به گونه ای است که خواهان دعوت به مشارکت در فضایی است که احساس تعلق و یگانگی با آن می کند. در صورتی که دانشجو امروز با چنین الگوی جامعه پذیری مواجه با نهادی است که الگو نظام تصمیم گیری از بالا به پایین و یک سویه را دنبال می کند. این امر موجب شده تا احساس یگانگی و سهم مشارکتی در این عرصه سیر نزولی معناداری یابد.
خلاصه کلام:
سیاست گزینش دانشجو و پیامدهای آن در میزان انگیزه و جدیت در علم آموزی
رابطه تحصیل و اشتغال
گستره ارتباطات مجازی
فضاهای عمومی مورد نیاز
و بالاخره تفاوت بنیادی در نهاد خانواده و دانشگاه
از جمله تعارضاتی است که بیش از پیش زمینه تمایزهای اساسی در تجربه زیست دانشجویان امروز در مقایسه با دانشجویان دیروز را پدید آورده است.