گزاره در فلسفه و تحقیق
موضوعی که بهتر است نخست به آن بپردازیم، به مفهوم گزاره (Proposition) در فلسفه مربوط می شود.
اگر برخی از پیچیدگی ها را به کنار بگذاریم می توانیم بگوییم که گزاره چیزی است که برای پذیرش به مثابه امری صادق پیشنهاد می گردد یا بیان می شود.
مثلاً میز قهوه ای است، این کتاب درباره ویتگنشتاین است، باران می بارد.
اما گزاره ها را نباید با جمله هایی که برای بیان آن ها به کار برده می شود، خلط کرد.
جمله رشته ای از کلمات درست – ساخت دستوری در هر زبان است؛ که کسی در زمان و مکان معینی ادا کرده یا نوشته است.
جمله برای آن که جمله باشد فقط باید از قواعد دستوری زبانی که بدان تعلق دارد، تبعیت کند؛
نیازی نیست که علاوه بر آن، «بامعنا» هم باشد – رشته کلماتی مانند «تصورات سبز خشمگینانه خفته اند» به رغم آن که مهمل است، جمله به حساب می آید.
از سوی دیگر، گزاره هنگامی ادا می شود که جمله (یا به عبارتی دقیق تر، جمله خبری) به طرزی معنادار و غیرمهمل به کار برده می شود و بنابراین، گزاره ها و جمله ها چیزهای کاملاً متفاوتی هستند.
بنابراین، ممکن است جملات متفاوتی که در زمان ها و مکان های مختلف از سوی افراد مختلف بیان یا نوشته شده اند، همه بیانگر یک چیز باشند، یعنی یک گزاره را بیان کنند
و این جمله ای که در یک موقعیت یا در موقعیت های مختلف از سوی افراد مختلف به کار می رود، ممکن است چیزهای مختلفی را بگوید یعنی گزاره های متفاوتی را بیان کند.
این هم چند نمونه:
جملات باران می بارد، il pleut، xia yu، es regnet، که به ترتیب از فارسی، فرانسه، چینی و آلمانی گرفته شده اند، همه یک گزاره را بیان می کنند یعنی این که باران می بارد. این حالت اول را نشان می دهد.
برعکس، هنگامی که من می گویم «سرم درد می کند» و شما می گویید «سرم درد می کند»، با دو کاربرد متفاوت یک جمله، دو چیز مختلف گفته می شود (دو گزاره متفاوت بیان می شود). این حالت دوم را نشان می دهد.
برخی از فیلسوفان گفته اند ما باید درباره گزاره به مثابه فکری بیندیشیم که با استفاده از یک جمله (یا مجموعه ای از جملات مترداف، اعم از این که به یک زبان باشند یا به زبان های متفاوت) منتقل می گردد.
برخی دیگر از گزاره به مثابه معنای جملات یا به مثابه موضوعاتی که در برابر ذهن قرار می گیرد، هنگامی که آدمی می داند، باور دارد، به یاد می آورد، یا امید دارد که چیزی امر واقع باشد، سخن گفته اند.
مثلاً اگر جک باور داشته باشد که جیل، جیم را دوست دارد، آن گاه مطابق این دیدگاه، موضع فعل باور داشتن جک این گزاره است که «جیل، جیم را دوست دارد».
این نظریات با یکدیگر مانعه الجمع نیستند، گزاره ها ممکن است همه این چیزها با هم باشند.
در نظریه ویتگنشتاین، گزاره بیان شفاهی یا کتبی فکر است.
نتیجتاً در اینجا، توجه ما به جملات خاص فارسی، آلمانی یا چینی معطوف نیست، بلکه به فکرهای بیان شده به هنگام استفاده از این جمله ها معطوف است.
منبع: گریلینگ، ای. سی (1388)، ویتگنشتاین، ترجمه ابوالفضل حقیری، تهران: انتشارات بصیرت، ص 43-40.