موسیقی شناسی چیست؟
برای توصیف اینکه موسیقی شناسی چیست؟ من اغلب با اقتباس از نظر (Terence Cave) شروع می کنم: موسیقی «خوبه که باهاش به فکر فرو بری».
زیرا تفکر با موسیقی اساساً همان کاری است که موسیقی شناسان به طرق مختلف انجام می دهند.
آیا میخواهید بدانید که ژست های نوازندگان چگونه به انتقال تفاسیر آنها کمک میکند؟ موسیقی شناسانی برای آن وجود دارند.
چگونه راهبان قرون وسطایی آواز دشتی را به همسایگان خود آموزش می دادند؟ و چرا اکنون رمزگشایی معنای موسیقی در روسیه استالین بسیار دشوار است؟
به عنوان یک موضوع دانشگاهی، موسیقی شناسی هم بسیار قدیمی و هم بسیار جدید است.
قدیمی، زیرا به عنوان نوعی ریاضیات کاربردی، «موسیقی» قبلاً در دوران باستان کلاسیک مورد مطالعه قرار گرفته بود تا در صومعهها و دانشگاههای قرون وسطی دوباره متولد شود.
جدید، زیرا حداقل در بریتانیا، تا قرن نوزدهم رابطه ضعیفی با موضوعات دانشگاهی «مناسب» پیدا نکرده بود.
نوازنده باید به عنوان آهنگساز با فعالیت فکری (تاریخ، زندگینامه) ارتقاء می یافت، پیش از آن که موسیقی آکادمیک جایگاه والایی بیابد.
از این زمان است که موسیقی شناسی در همه جهات گسترش یافته است و گاهی اوقات به زیرمجموعه هایی (ethnomusicology, ecomusicology) تقسیم می شود و با رشته های دیگر تعامل دارد.
یکی از دلایلی که موسیقی «خوبه که باهاش به فکر فرو بری»، این است که موسیقیِ متنِ زندگیِ مردم، به ما چیزهای زیادی درباره اینکه ما (و آنها) که هستیم، هم چنین درباره ارزش ها و سنت ها به ما می گوید.
ما موسیقی می سازیم، آن ما را احاطه می کند و آن را در تلفن هایمان حمل می کنیم، اما به همان نسبت دلایل موسیقایی، موسیقی به دلایل اجتماعی انتخابی نیز هست.
ما سبک های دلخواه خود را انتخاب می کنیم یا آنهایی را که دیگران توصیه می کنند را می پذیریم و از همان سال های اولیه، از آنها برای تعریف خود استفاده می کنیم.
موسیقی شناسان می پرسند چگونه و چرا؟
برخی از پاسخها کمک می کنند تا بتوانیم توضیح دهیم که چرا اون موسیقی که برای تبلیغات انتخاب شده است را شما گوش داده اید؟
یا اینکه چرا وقتی وارد یک رستوران میشوید از شنیدن موسیقی آرام می گیرید و در رستوران دیگری از موسیقی دچار تنش می شوید.
تفکر موسیقایی مستلزم کار خلاقانه برای ساخت نسخههای جدید است، هم چنین برای بازسازی قطعاتی که آهنگسازان هرگز نتوانستهاند به پایان برسانند و (برای نوازندگان دانشجو) که تحقیقات خود را روی صحنه زنده می کنند و در استودیو ضبط مینمایند.
این دومی موسیقی شناسی به عنوان عمل است.
یک «پشت صحنه» تجربی نیز وجود دارد: روانشناسان موسیقی و متخصصان آموزش موسیقی با آماتورها و کودکان کار می کنند تا چگونگی کارکرد موسیقی و نحوه هدایت آن برای افزایش همدلی، کاهش اضطراب و ارتقای انسجام اجتماعی را تجزیه و تحلیل کنند.
سپس مورخانی وجود دارند که با درک ارزش موسیقی – در آیینها، سفرها، شخصیتها و چرخههای احیای آن – دریچهای به سوی توسعه فرهنگ بهطور کلیتر فراهم میکنند.
برخی علاقه دارند زیر پوست آهنگساز یا نوازنده قرار بگیرند تا فرآیندهای فکری پشت موسیقی را درک کنند.
برخی دیگر بر زیر پوست مخاطبان تاریخی تمرکز میکنند، تا بپرسند آنها از صحنه چه چیزی و چه کسی خارج شدند یا بر سر چه کسی دعوا کردهاند و پاسخ به هر یک از این سوالات در مورد تغییر نگرش به ما چه میگوید.
در ضمن، تحلیلگران نظریهپردازان موسیقیشناسی هم هستند که موسیقیها را جدا میکنند تا ببینند چگونه کار میکنند – آیا آهنگساز آن را میدانسته یا نه؟
این فعالیتها بین علوم پایه، علوم اجتماعی، هنر و علوم انسانی تلاقی میکنند، به همین دلیل است که افرادی را خواهید دید که در بخشهای مردمشناسی، فلسفه و زبانهای مدرن (و جاهای دیگر) موسیقیشناسی انجام میدهند.
موسیقی به عنوان یک رشته (diasporic) است. به طور جداگانه، موسیقی شناسان هر یک مرکز ثقل فکری خود را دارند، اما تلاش جمعی، موسیقی شناسی را به یک رشته مطالعاتی متغیر و گسترده تبدیل کرده است.
موسیقی واقعاً «خوبه که باهاش به فکر فرو بری».
پیوست:
Katharine Ellis از سال 1684 استاد موسیقی در دانشگاه کمبریج است. او روی تاریخ فرهنگی موسیقی در فرانسه در قرن 19 و اوایل قرن 20 کار می کند. او در سال 2013 به عنوان عضو آکادمی بریتانیا انتخاب شد.
منبع: