امیرکبیر، کنشگر خلاق توسعه ايران
امیرکبیر شخصيتی بزرگ و تاثیر گذار در تاريخ توسعه ايران است.
این بزرگ مرد توسعه خواه بیستم دی ماه ۱۲۳۰ هجری شمسی دقیقاً ۱۷۲ سال قبل، اولین شهيد راه توسعه ايران شد و چشم از جهان فرو بست.
من (نگارنده) نیز که در بيستم دیماه چشم به جهان گشودم وجه اشتراکی که با امیر خلاق توسعه ایران دارم، رويکرد توسعه خواهانهام است.
به همین منظور بر آن شدم که همزمان با سالروز شهادت اين بزرگ مرد که توسعهی ايران وامدار نام نیک اوست به واکاوی میراث امیرکبیر این نابغه شرق، از نظر اندیشه توسعه بپردازم.
از نظر تجربه توسعه میراث امیرکبیر یک گنجینه بی نظیر محسوب میشود.
از این رو عظمت و بزرگی امیرکبیر را با بزرگی موانعی که بر سر راهش برای توسعه ایران قرار داشت، بهتر میتوان درک کرد.
در طول تاریخ تلاشهای افراد توسعه خواه و اصلاحگر بزرگی چون امیرکبیر برای پیشرفت جامعه و نوشدن افکار، خارج شدن مردم از جمود فکری و حرکت به سوی ايدههای نو وجود داشته اما با موانع بسیاری نیز مواجه بوده اند، امیرکبیر برای اجرای برنامههای توسعهخواهانهاش و نوسازی جامعه سنتی ایران با سه مانع بزرگ مواجه بود:
1-موانع درباری 2- موانع استعمار و قوای خارجی 3- موانع نهادی.
دو مانع اول و دوم منفعتطلبان درباری، شاه غلفت زده و جامعه قبیله گرا و دسیسههای روس و انگلیس نیروهایی بودندکه از هرگونه تلاشِ امیرکبیر برای عملی شدن اهداف اصلاحیاش جهت پیشرفت، ترقی و توسعه کشور ممانعت به عمل میآوردند.
با اين حال امیرنظام که دغدغه توسعه ايران را در سر داشت، نه از روس و انگلیس واهمه ای داشت و نه از شاه و مرگ میترسید و تنها اقتدار ايران برایش مهم بود حتا به قیمت جان!
امیرِ توسعهی ایران سختترین ناجوانمردیها را در دوره زمانی کوتاه سه سال و سه ماه صدراتش از درباریان دید، اما با وجود نامروتیها کارهای با عظمت و ماندگاری برای توسعه ایران انجام داد.
او اصلاحات توسعه طلبانهاش را به قیمت جان، دقیقاً زمانی پیاده کرد که در چارچوب توسعه هیچگونه همکاری و همراهی با او نه تنها نشد، بلکه شاهد کارشکنیها و بی مهریهای نزدیکترین خویشاوندانش نیز بود.
امير کبیر مصلحی مدبر و نوگرا بود که تمايل به اصلاح و نوسازی ساختار اداری و سیاسی داشت و قربانی بی تدبیری شاه و اطرافيان منفعت طلب او شد.
امیر خلاق توسعه ایران با برنامه ها و اهداف اصلاحی و نوسازی سعی در اصلاح جامعه عقب مانده سنتی زمانه خود داشت و تا هنگامی که در صدرات و قدرت بود، موفق به اصلاحات گسترده و بهبود اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و نظامی ایران شد و منافع ملی کشور را محافظت کرد.
راهبرد خلاقانه او در زمینه برنامههای اصلاحی، شروع اصلاحات از بدنه حکومت و از شخص شاه بود.
امیرکبیر برای اصلاحات از بالا به پایین خود، با مخالفان سرسختی مواجه شده بود، مخالفانی که تمامی تلاش خود را برای برکناری و مرگ اين اصلاحگر بزرگ بکار بستند.
مهد علیا مادرشاه و آقاخان نوری که منافع شخصی را بر منافع ملی ارجح میدانستند با بدگویی و دسیسههای بسیار شاه را نسبت به امیرکبیر بدبین کرده بودند و پادشاه ناآگاه نیز به جای حمايت از اصلاحات نوين امیرکبیر در راستای شکوفایی حکومت و پیشرفت جامعه به سمت توسعه یافتگی، مانع اصلاحگری او شد و با کشتن امیرکبیر در مقابل پیشرفت، ترقی و حرکت به سمت توسعه ايران ايستاد.
استاد فقید رضاقلی در کتاب جامعه شناسی نخبهکشی، امیرکبیر را بعد از عباس میرزا ولیعهد، دومین ستاره درخشان شب پانصد سالهی اين مملکت می داند.
همچنین در کتاب ايران در دورهی سلطنت قاجار، علی اصغر شمیم آورده است که امیرکبیر در زمينههای مختلف امورمالی، وضع نظام، توسعهی فرهنگ، امور و مسائل اقتصادی و اداری به اصلاحات پرداخت.
واتسون نویسنده انگلیسی نیز در مورد امیرکبیر نوشته است که در ميان همه رجال اخير مشرق زمین و زمامداران ايران که نامشان ثبت تاريخ جديد است، میرزا تقیخان، امیرنظام بی همتاست. به حقیقت سزاوار است که به عنوان اشراف مخلوقات به شمار آید، بزرگ مردی بود.
اصلاحات امیرکبیر باتوجه به قالب نظام سياسی و حاکم آن زمان، حفظ دولت و اقتدار ايران بود، به همین منظور برای اصلاحات سیاسی، اقتصادی و اجتماعی کشور، هدفمندانه اوضاع سیاسی را در جهت حفظ اقتدار حکومت و رفاه عموم مردم سر و سامان داد.
امیرکبیر از پیشرفتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غرب و نظم و انضباط حاکم بر اروپا آگاه بود اما با جامعهای سنتی، قبیلهگرا و ناآشنا با صنعت و پیشرفت در ايران مواجه بود، مردمی که نه تنها اصلاحطلبی و مطالبهگری نمیدانستند بلکه با حفظ امیال سنتی و خرافهگرایی در جهت عکس امیر اصلاحگر حرکت میکردند، چراکه اصلاحات امیرکبیر را در تضاد با منافع و اميال خرافی خود میدانستند.
به جز جامعه واپسگرای ایران زمان قاجار، ناصرالدین شاه نیز به علت عدم شناختِ علم و صنعت از اصلاحات امیرکبیر توسعهگرا حمایت نمیکرد و نتيجه اینگونه رقم خورد که درست زمانیکه غرب با سرعت به سمت صنعتی شدن و دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی پیش میرفت، در ایران با مانعتراشی های درباری و خارجی از هرگونه اصلاح توسعه طلبانه پیشگیری میشد.
فريدون آدمیت در بررسی شخصیت اصلاحگری امیرکبیر و اهمیت مقام تاریخی او سه شاخص نوآوری در راه فرهنگ و صنعت جدید، پاسداری هویت ملی استقلال سیاسی در مقابله با تعرض غربی، اصلاحات سیاسی مملکتی و مبارزه با فساد اخلاقی مدنی را بیان میکند.
چراکه امیرکبیر از بزرگانی بود که وطنپرستی، شعور سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، صلاحیت رای و اندیشه و ملت دوستی را به انضمام دانش و سواد لازم جهت رتق و فتق امور به تناسب روز آموخته بود.
مانع سومی که بر سر راه توسعهخواهی امیرکبیر قرار داشت، موانع نهادی بود به همین علت امیرنظام درصدد اصلاحات نهادی برآمد.
اندیشه اصلاحات امیرنظام بهواسطه ارتباط با تمدن غرب طی سفرهایی شکل گرفت که به روسیه و عثمانی داشت؛ او در آن کشورها با نحوه اصلاحات آشنا شد و بر این اساس، نهاد دولت را نیز یکی از اهداف اصلاحات خود قرار داد.
امیرکبیر این نابغه شرق ضمن حفظ و تقویت نظام سیاسی و سلطنتی موجود، به کمک آن درصدد هدایت تغییرات اساسی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بود.
تلاشهای امیرِ توسعه ایران به منظور تقویت دولت مرکزی و نظم، ثبات، امنیت، قانونمندی و عدالت اجتماعی، به نظام سیاسی ایران چهره دیگری داد که بسیاری از خصوصیات دولت مطلقه، ملی و مدرن را داشت.
اما امیرکبیر نتوانست در شرایط آن روز، دامنه اصلاحاتش را در حوزه سیاسی چندان گسترش دهد و بنابراین، اصل نامحدود بودن اختیار سلطنت همچنان باقی ماند.
امیرکبیر دیوانخانه و دارالشرع را بر اصول تازهای بنیاد نهاد، آیین آزاد و شکنجه را ممنوع و حکومت قانون را استوار کرد.
با توجه به این اقدامات میتوان پیبرد که امیرکبیر تمرکز قدرت را در دستگاه صدارت بر اثر ضروریات سیاسی زمان و نتیجه آشفتگی کارها در دوره فترت میدانست وگرنه با قبضه کردنِ تمام قدرت اجرایی موافق نبود و خود به صراحت گفته است:
«همینکه امور دولت منظم گردید، به تاسیس وزارتخانهها و تقسیم کار دست خواهد برد».
بنابراین اگرچه دولت در اندیشه امیر از تمرکز قدرت برخوردار است، اما او همزمان تعدیل سلطنت مطلقه، توزیع قدرت دولت از طریق ایجاد وزارتخانههای متعدد و تقسیمکار و مسئولیت وزیران را نیز در سر میپروراند.
امیرکبیر بر ضرورت تبدیل ساختار قدرت به ساختی در خدمت امنیت اجتماعی و رفاه عمومی نیز تاکید داشت و درصدد بود شکل جدیدی از سلطنت و نظام سیاسی را بنا نهد که مردم نیز در آن دارای حقوق سیاسی و اجتماعی باشند.
مردم نیز به امیرکبیر اعتماد داشتند، چون حرف و عملش یکی بود و به مردم دروغ نمیگفت و با فساد مبارزه قاطعانه داشت و به حقوق مالکیت اهمیت می داد و آبرومندانه در تاریخ ایران باقی ماند.
داگلاس نورث نظریه پرداز اقتصاد نهادگرا معتقد است هر جامعه ای برای حرکت به سمت توسعه یافتگی باید دو مشکل اندیشه ای 1- آگاهی نسبت به بنیان های اندیشه ای شکل دهنده وضع موجود 2- طراحی و تنظیم بنیان های اندیشه ای وضع مطلوب را حل کند.
اصلاحاتی که امیرکبیر در پی انجام دادن آن بود، اصلاح دولت و حکومت بود.
نوع و دامنه این اصلاحات نشاندهنده جایگاه نهاد دولت در اندیشه او نیز است.
بخش اقتصادی اندیشه و اصلاحات امیرکبیر به اقتصاد دولتمدار گرایش داشت.
امیرکبیر با انجام اصلاحات، چشمانداز اقتصادی مدونی برای نهاد دولت در ایران در نظر گرفت.
تغییر ماهیت اقتصادی دولت از اعطای امتیازات اقتصادی و مالی به تنظیم دقیق مالیاتی، قطع کمکهای بیمورد و اعطای امتیازات اقتصادی غیرمنطقی و نظارت دولت بر اقتصاد نشاندهنده وجه اقتصادی دولت در اندیشه امیرکبیر است.
میرزا تقی خان به محض اینکه امور کشورداری را در دست گرفت از یک تیم پژوهشی به سرپرستی مستوفی الممالک آشتیانی خواست تا گزارشی از وضعیت موجود مالیه دولت ارائه دهند.
اولین اصلاح مالی نهاد حکومت توسط امیرکبیر این بود که بودجه دربار را کاهش داد و امور مالی شخص شاه را کنترل کرد.
برنامهای برای ارتقا کیفیت آموزش کارکنان و ذینفعان امر مالیاتستایی تدوین کرد، امیرکبیر خلاقانه شاخصهای توسعهگرای اولویت رعایت معیشت مردم و مصالح تولیدکنندگان را در زمان صدراتش مدنظر قرار داد.
در هنگام صدارت او، دخلوخرج هر استان و شهرستان در دفاتر دخلوخرج ثبت میشد تا خزانه و دارایی مملکت سامان داده شود.
در جهت اصلاحات مالی، صدها روستا را که میرزا آقاسی به اینوآن واگذاشته بود، همه را جز اموال دولتی قرار داد و مالیات گذشته تیولداران را از آنان خواست.
امیرکبیر در «کتابچه دستورالعمل» که مبنای بودجهای داشت، ردیفی به نام «ردیف تفاوت عمل» برای حمایت از تولیدکنندگان و حمایت از مردم در برابر بلایای طبیعی سیل و زلزله تعیین کرده بود.
اهتمام امیرکبیر به برقراری امنیت و زیرساخت های مشوق تولیدات داخلی بود.
به همین منظور امیر خلاق توسعه ایران به مبارزه با فروش کالاهای خارجی در ایران برخاست و خواهان تولید چنین کالایی در داخل کشور شد.
او با توسعه و نفوذ سرمایهگذاریهای خارجی مخالف بود؛ چرا که میدانست نفوذ سرمایه خارجی در اقتصاد مملکت بهمنزله تملک تدریجی منابع اقتصادی و بازارهای تجارت داخلی است.
امیرکبیر تولید ملی را حمایت کرد و خودش نیز فقط تولیدات ایرانی را مصرف می کرد و مصرف کالاهای خارجی را حذف نمود.
در کتاب صدرالتواریخ آمده است که امیرکبیر در رابطه با دولتهای خارجی شاهد یک رقابت ناعادلانه بین تولیدات داخلی و واردات خارجی بود، به همین دلیل امیرکبیر واردات کالاهایی که قابل تولید در داخل کشور را داشتند، ممنوع کرد.
لغو سیورسات، کاهش مالیه شاه و دربار، فراهم کردن زیرساخت های نرم افزاری و سخت افزاری از دیگر کارهای اقتصادی امیرکبیر است، به طوریکه در کتاب فریدون آدمیت آمده است که امیر شروع به تشویق و آموزش روستائیان در زمینه بهرهگیری از بذرهای با کیفیت و مرغوب به ویژه برای پنیه با هدف تقویت نساجی کرد تا با حمایت از پوشاک ایرانی و تضمین خرید آن (به طور مثال، پیش خرید شال مازندران برای نظامیان) از تولید داخلی حمایت کرد و نگاه حمایتگرانه به صنایع تولیدی داخلی داشت تا بنیه تولید ملی ارتقا یابد.
چنین رویکردی در نسبت دولت با اقتصاد، باعث شد برای اولینبار در تاریخ ایران ماهیت اقتصادی دولت تا حدودی آشکار شود که تا پیش از آن سیاستگذاریهای اقتصادی در مسیر مشخص و قاعدهمند قرار نداشت.
نتیجه:
با اینکه ناصرالدین شاه دستور قتل امیر توسعهخواه ایران را داد، اما تا آخر عمر از این کرده خود پشیمان بود و ناله و زاری میکرد. چراکه بعد از میرزا تقیخان صلاح و توسعه و پیشرفت کشور در عصر ناصری به علت سپردن امور کشور به افراد چاپلوس و کارنابلد باعث شد امور به خوبی پیش نرود و ناصرالدین شاه به این علت مرتباً غصه میخورد و از نبود امیر ناخرسند بود.
اگرچه اصلاحات از بالا به پایین امیرکبیر اندکی پس از صدارتش آغاز گشت و تا پایان صدارت کوتاه او که سه سال و سه ماه به طول انجامید، ادامه داشت اما به علت کوتاهی این دوره اهداف اصلاحی امیر برای توسعه ایران محقق نشد.
امیر در این بازه زمانی اصلاحات بنیادینی چون:
برقراری نظم و امنیت و ثبات سیاسی در کشور،
ایجاد نظم و قانون در نیروی نظامی کشور،
اصلاح بودجه،
تاسیس کارخانه های مختلف،
مبارزه با خرافه پرستی و نیز فرقه های ساختگی،
اصلاح امور قضایی،
حذف القاب و عناوین،
تاسیس دارالفنون که از معروف ترین و ماندگارترین اقدامات اصلاحی امیر است،
تاسیس روزنامه وقایع الاتفاقیه به عنوان نخستین روزنامه ایران،
استخدام معلم و نیز افسران اروپایی برای آموزش نیروهای داخلی و بسیاری اصلاحات ریز و درشت دیگر انجام داد.
در تطبیق ایران و ژاپن نیز مشخص است که درست زمانی که امیر، اصلاحات خود را در ایران آغاز کرد هنوز جامعه ژاپن دوران فئودالی را سپری می کرد و خبری از تحولات و انقلابات علمی- صنعتی و دانش و آگاهی سده نوزده میلادی در ژاپن نبود.
سال ها بعد از امیر، میجی امپراتور ژاپن اصلاحات معروف خود را در این کشور پایه گذاری کرد.
اصلاحاتی چون از بین رفتن ملوک الطویفی و اعاده قدرت دولت مرکزی و حکومت مطلقه امپراطور، انقلاب و دگرگونی در ساختار اقتصادی و سیاسی کشور، اصلاحات در سیستمهای آموزشی، اداری، اراضی و … که با صیقل یافتن در مسیر تاریخ ژاپن و با گذشت زمان چنان موثر واقع شد که ژاپن را به جایگاهی که امروز در صحنه بین الملل دارد، رساند.
یکی از دلایل موفقیت توسعه ژاپن دوره طولانی مدت اصلاحات میجی بود در صورتیکه دروهی اصلاحات امیرکیبر بسیار کوتاه مدت بود، چه بسا اگر امیر زمان بیشتری برای تداوم اصلاحات مد نظرش داشت، اکنون شاهد توسعه ایران در مسیری متفاوتتر می بودیم.
در کل میتوان گفت که اندیشه توسعه در ساختار فعلی ایران برای بازگرداندن دغدغه توسعه به مثابه دغدغه توسعه کشور بایستی نهادینه شود تا به طور ناخودآگاه کشور به سمت ضد توسعه سوق داده نشود.
درک عالمانه از توسعه در شرایط فعلی کشور منجر به اصلاحات ماندگار ایران میشود، توسعه در شرایط فعلی ایران نیازمند به همراهی و همکاری همدلانه در چارچوب توسعه است، همکاری همدلانه چیزی است که امیرکبیر توسعهطلب در عصر ناصری از آن محروم بود.
منابع:
- آجدانی، لطفالله (1396)، علما و انقلاب مشروطیت ایران، تهران، نشر اختران، ص 22.
- آدمیت، فریدون (1362)، امیرکبیر و ایران، تهران، انتشارات خوارزمی، چ هفتم، ص 221-226، 214.
- اصیل، حجتالله (1376)، زندگی و اندیشهی میرزا ملکمخان ناظمالدوله، تهران، نشر نی، ص 68.
- آدمیت، فریدون (1380)، امیرکبیر و ایران، تهران، نشر خوارزمی، ص 265.
- امانت، عباس (1383)، قبله عالم: ناصرالدینشاه قاجار و پادشاهی ایران (1247-1313)، ترجمه حسن کامشاد، تهران، نشر کارنامه، ص 169.
- اعتمادالسلطنه، محمد حسن خان (1357)، صدر التواریخ، تهران، نشر روزبهان، چاپ 2.
- رضاقلی، علی (1390)، جامعه شناسی نخبه کشی، تهران، نشر نی، ص 165.
- شمیم، علی اصغر (1387)، ایران در دوره سلطنت قاجار، تهران، انتشارات بهرادی، ص 153.
- شیخنوری، محمدامیر (1389)، فراز و فرود اصلاحات در عصر امیرکبیر، تهران، سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، ص 349.
- خاطرات ابوالقاسم کسمائی، به کوشش ایرج افشار (1385)، تهران، نشر قطره، ص 312.
این مقاله نظم نوشتاری علمی ضعیفی داشت. و در جاهای مختلف مطالب تکرار می شد.
درمجموع وجه شعارگونه ی آن بر محتوای مستدل موردانتظار از مقاله می چربید.