علمی پژوهشی

امنيت اجتماعی زنان و چالش های پیشروی آنان

چكيده:

پیش نیاز هرگونه توسعه اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی احساس امنیت و به ویژه امنیت زنان است. آگاهی از احساس امنیت ساکنان یک جامعه نقش مؤثری در شناخت چالش ها و ارائه راهبردهای توسعه ای در آن جامعه دارد.

یکی از مهم ترین مواردی که توسعه یافتگی را تحت تأثیر قرار می دهد، امکان دسترسی زنان مانند مردان به احساس امنیت است.

این امر برای زنان در جامعه محسوس تر است. لذا زنان آسيب‌پذير‌ترين قشر جامعه در رابطه با موضوع امنيت زنان هستند و مقوله هايي چون محل سکونت و حمایت اجتماعی بر احساس امنیت اجتماعی زنان در كليه شهرها مؤثربوده و در مقابل وضعیت نامناسب اقتصادی، مزاحمت‌های خیابانی و همسرآزاری نيز از مهم‌ترین دغدغه‌های بسیاری از زنان به حساب می آيد.

ضرورت ایجاد فضاهای شهری ایمن برای زنان در جایگاه اقشار آسیب پذیرتر جامعه از مسایل مهم و قابل توجهی است که با مسایلی چون جرم، خشونت، قربانی شدن، پیشگیری از درماندگی و افسردگی در ارتباط قرار می گیرد. رفع تنگناها و خلاء‌های حقوقی و قانونی، طراحی برنامه‌های حمایتی، آموزشی، پیشگیرانه و فراهم كردن زمینه و بستر بروزِ توانمندی‌های زنان و حمایت‌های قانونی و اجتماعی لازم، از خط‌ مشی‌هایی است که باید در تدوین سیاست‌ها و برنامه‌های کلان مورد توجه قرار گیرد.

  مقدمه

احساس ناامنی، از مهم ترین دغدغه های جوامع معاصر، به ویژه در کشورهای پیشرفته است؛ این بدین معنی است که گسترش این پدیده با سطح توسعه جامعه ارتباط داشته و به گونه ای، آیندة اغلب جوامع محسوب می گردد.

امنیت از جمله مفاهیم پیچیده ای است که ارائه تعریف واحدی از آن به سادگی میسر نیست.

 امنیت پیش از آن که قابل تعریف باشد، پدیده ای ادراکی و احساسی است یعنی این اطمینان باید در ذهن توده مردم، دولتمردان و تصمیم گیران به وجود آید که برای ادامه زندگیِ بدون دغدغه، امنیت لازم وجود دارد.

 از اينرو، امنیت یکی از مولفه‌های اساسی رفاه اجتماعی و از اساسي ترين نيازهاي هر جامعه است و زنان به عنوان نيمی از جمعيت جامعه گروه آسيب پذيری هستند که امنيت آنها از راه هاي گوناگون در معرض تهديد قرار دارد.

زیرا جنسیت و خصوصیات بیولوژیکی معطوف به آن، معنا و احساس متفاوتی از امنیت ایجاد می‌کند و عموماً زنان بیشتر از مردها احساس ناامنی می‌کنند.

احساس امنيت مقوله اي فراتر از صرف وجود امنيت در جامعه است. عواملي چون: وضعيت تاهل، رضايت از وضعيت ظاهری، حمايت خانواده، چگونگی برخورد ديگران، تعهد مذهبی و… از عوامل موثر بر احساس امنيت اجتماعی در ميان زنان هستند که در اين ميان حمايت خانواده بيشترين تاثير را دارد.

اگرچه امنیت اهمیت دارد، اما بسیاری احساس امنیت را مهم‌تر از امنیت می‌دانند.

 عموماً در بین زنان این تصور و ذهنیت وجود دارد که در جامعه برای آنان امنیت وجود ندارد.

حتی اگر به نظر در جامعه امنیت وجود داشته باشد، اما زنان ممکن است، احساس امنیت نداشته باشند.

 در اين ميان زنان آسيب‌پذير‌ترين قشر جامعه در رابطه با موضوع امنيت زنان هستند و مقوله هايي چون محل سکونت و حمایت اجتماعی بر احساس امنیت اجتماعی زنان در كليه شهرها مؤثر بوده و در مقابل وضعیت نامناسب اقتصادی، مزاحمت‌های خیابانی و همسرآزاری نيز از مهم‌ترین دغدغه‌های بسیاری از زنان به حساب می آيد.

برای این که بتوان به طور دقیق تر به بررسی مسائل و موانع مشارکت فعال زنان در مبانی جامعه بپردازیم، ابتدا این موانع را در دو دسته کلی تقسیم بندی نموده و سپس به توضیح عناصر جزئی تر آن می پردازیم.

1- موانع درون زا

این دسته موانع مشارکت زنان در فعالیت های اجتماعی، به موانعی اطلاق می گردد که عمدتاً طبیعت درون پویی داشته و جزء لاینفک ساختار و جنسیت زنان است که عبارتند از:

الف ـ ساختار جنسی زنان

واضح است زنان از لحاظ بافت جسمی و فیزیکی نسبت به مردان دارای تفاوت های ویژه ای می باشند و به همین لحاظ دارای موانع و محدودیت های خاص برای مشارکت در مسائل و کارآیی لازم برای انجام بعضی از امور می باشند، همچنان که مردان از همین بعد دارای محدودیت هستند.

البته این مانع نباید به عنوان یک ضعف و نقصان تلقی گردد، هر چند این گونه تلقی نشده است، به طور مثال زنان از لحاظ فیزیکی و جسمی قابلیت شرکت در بعضی از امور و فعالیت ها را که نیاز به توانایی جسمی و فیزیکی ویژه دارد، دارا نمی باشند و قطعاً این مطلبی نیست که محیط پیرامون و شرایط اقلیمی به وجود آورنده آن باشند، بلکه یک خصلت ژنتیکی و فطری است، همچنان که در اکثر موجودات دیگر این خصلت وجود دارد.

ب ـ موانع ناشی از وظایف ویژه زنان

بعضی از موانع موجود بر سر راه مشارکت زنان در تکاپوی اجتماع، نشأت گرفته از وظایف ویژه است که بالطبع به زنان محول گردیده است؛ مانند زایمان، شیر دادن و … از این رو به لحاظ این که طبعاً این گونه وظایف از عهده مردان خارج است، زنان دچار مسائل و محدودیت گردیده اند.

 به طوری که وقتی یک زن در طول دوران خانه داری، به بیش از ده زایمان مبادرت می ورزد و بالطبع برای هر زایمان بخواهد به مسائل و وظایف پیرامون آن مانند شیر دادن، تربیت و … بپردازد، عملاً هیچ گونه فرصت و وقت باقی مانده ای نخواهد داشت تا به امور دیگر مانند شرکت در فعالیت های اجتماعی و کسب دانش و معرفت بپردازد.

لذا زنان موجوداتی خواهند بود که وظیفه ای به جز تولید نسل نخواهند داشت و وقتی مهمترین و اصلی ترین تولید آنان، تولید نسل و کودک است و به همین خاطر از تمامی غرائز مثبت و منفی تهی گردیده و تنها با قواره بیرونی و پوسته ظاهری مورد توجه می باشند، از یک طرف به عشوه گری و مشاطه گری می پردازند و از طرف دیگر به تولیدات خود که همان کودک است، سخت احساس وابستگی و نیاز می کنند.

چرا که این تنها وسیله ای برای «شدن» و «بودن» است و لذا قبل از این که احساس مادری باشد، احساس هویت داشتن و بودن است و در واقع نوعی احساس مالکیت خواهد بود که جانشین احساس مادری شده است.

چندان که وقتی بچه ها بزرگ می شوند و به موقعیت و مقامی و منزلتی دست می یابند، معمولاً این مادران هستند که احساس رضایتمندی می کنند و احساس بودن می کنند، چون در طول دوران گذشته (زایمان، شیردهی، تربیت)مادر تمامی بودن خود را در فرزندان خلاصه کرده است، بدون اینکه زمانی و فرصتی برای رسیدگی به خود و تعمیق معارف و دانش خود داشته باشد و زمانی فرا می رسد که می بیند، فرزندان بزرگ شده اند و از خودش جز موجودی فرسوده باقی نمانده است و از این رو است که «شدن» و بودن» فرزندان را در شدن خویش احساس می کند و احساس می کند که خودش به ثمر رسیده است.

این احساس وابستگی و نیاز در زنان که مهمترین وظیفه خود را در تولید نسل می دانند و قطعا ناشی از تبعیضات جنسی است، موجب خواهد شد که زنان از رشد و تعالی فاصله بگیرند و همچنین فرزندان مستقلی نیز تربیت نکنند؛ چرا که در این گونه روابط، مادران اجازه مستقل شدن، آگاه شدن و در نتیجه آزاد زیستن و اندیشیدن را به فرزندان خود نمی دهند.

2- موانع برون زا

این دسته از موانع، موانعی هستند که رابطه ای با جنسیت زنان ندارد، بلکه موانعی هستند که در طول دوران های گذشته، به لحاظ مسائل تاریخی، فرهنگی، اجتماعی و مذهبی ایجاد گردیده و امروزه جزئی از شاکله شخصیتی جوامع گردیده اند.

 یا به عبارت بهتر، جزئی از فرهنگ عمومی اجتماع شده اند؛ تا آنجا که اکثریت زنان نیز این مسائل را به عنوان یک پدیده طبیعی پذیرفته اند:

الف ـ فرهنگ و باورهای عمومی

جایگاه و شخصیت زن در اذهان و باورهای عمومی هر جامعه، نشان دهنده میزان اهمیت و منزلت زنان در آن جامعه است.

به طوری که تصویری را که فرهنگ عمومی یک ملت از زن ارائه می دهد، در واقع نگرش و دیدگاه مردم آن جامعه به زن می باشد و این تصویر را در برخوردها، آداب و رسوم، سنت ها، ادبیات و ارزش های شایع و … آن ملت می توان ارزیابی نمود.

امروزه در جوامع، اغلب صفات انسانی به نام مردان ثبت شده است و جزء صفات مردانه محسوب می شوند. مانند خوش خلقی، شجاع بودن و سختکوشی، صفات مردانه است و بر عکس آسان گیری، چشم پوشی، بی وفایی و … صفاتی زنانه محسوب می شوند.

 به طوری که اگر نگاهی به چهره زن در ادبیات فارسی داشته باشیم، دیدگاه جامعه ملی ایران را نسبت به زن در گذشته و امروز درخواهیم یافت؛ چنان که یکی از نقطه های مشترک ادبیات ما با فرهنگ عمومی، تلقی بدبینانه ای است که از هر دو سو نسبت به زن شده است و در ادبیات ملی که زبان گویای فرهنگ عمومی جامعه است، زن به عنوان نماد سستی و ضعف و ترس قلمداد می گردد و در همه جا و همه زوایای گوناگون آثار ادیبان و شاعران دیروز و حتی امروز، زن عنصری شکننده و ناپایدار است و این مسأله تا بدان جا پیشرفت کرده است که برداشت منفی و ناصواب از شخصیت زن در روح و ذهن و زبان زنان شاعر و ادیب نیز رخنه کرده است.

این فرهنگ عمومی ماست که زنان نیک و موفق را همیشه به مردان تشبیه کرده است و مردان بد همواره مانند زنان تلقی شده اند. چندان که بدترین صفت برای مردان مساوی با زن بودن و بهترین صفت زن مردانگی آن است.

آنچه از فرهنگ عامه و باورهای عمومی مردم برمی آید، آن است که گویی زن را خداوند فقط برای خانه داری خلق کرده است و شجاعت و دلاوری زنان در فرهنگ عمومی پدیده ای غریب می نماید؛ چرا که همواره آن را «ضعیفه» نامیده اند و اگر بگوییم ‹‹زنی شجاع›› صفتی را به موصوفی نسبت داده ایم، که بعید است و باید بگوییم زن مگو بلکه فلان …

حال به خوبی روشن است که چرا زنان در یک چنین باور و فرهنگ عمومی نمی توانند جایگاه واقعی و حقیقی خود را دریابند و همواره به عنوان موجودی ثانوی قلمداد می گردند.

ب ـ ارزش های شایع

ارزش های شایع در هر جامعه و پایبند بودن به آنها در جامعه از دیدگاه افراد آن جامعه اهمیت فراوانی دارد. به طوری که بسیار اتفاق می افتد که نقص قانون وضع شده از طرف دولت چندان در نظر مردم ضد ارزش تلقی نگردد.

ولی نقص ارزش های شایع از نظر مردم شدیداً ارزیابی منفی ایجاد می کند. ارزش های شایع در بین مردم دارای یک منشاء و ریشه خاصی نیست، بلکه بعضی از آنها ناشی از موقعیت های جغرافیایی و اقلیمی، بعضی ناشی از مذهب و باورهای دینی و برخی نیز ناشی از سنت ها و خرافات موروثی در این جوامع است.

البته این ارزش ها در جاهای مختلف از نظر شدّت و ضعف به یک میزان نیست. اما آنچه در این مقوله مورد توجه است این که در اکثر جوامع ارزش های شایع مربوط به زنان، دارای حساسیت ویژه ای است و متأسفانه بسیاری از مواقع این ارزش های شایع در جهت محدود و محبوس کردن ناصحیح و غیر منطقی زنان ایجاد گردیده اند.

 مثلاً در بعضی از مناطق، زنانی که در بیرون از خانه کار می کنند در مظان اتهام قرار دارند و از لحاظ ارزش های شایع به غیر مسؤول یا غیر اسلامی بودن متهم می گردند.

پ ـ عدم تخصص و سواد

یکی از مسائل و مشکلات زنان در جوامع، عدم بهره مند بودن از تخصص و مهارت های لازم و سطح سواد مورد نیاز است و این مطلب خود ناشی از موانعی بوده که بر سر راه تحصیل و دست یافتن به تخصص های لازم به وجود آمده است.

چنان که در جوامع، تا دیروز زنان را از دستیابی به تخصص و تحصیلات به دلایل مختلف فرهنگی محروم کرده اند و امروز آنها را به خاطر عدم تواناییهای لازم علمی، فنی، مدیریتی و … به باد استهزاءِ می گیرند.

تا دیروز حضور و ظهور زنان در عرصه های فرهنگ و دانش، عیب بزرگ و نابخشودنی بود و زن موجودی بود که باید در کنج خانه ها و پستوها مخفی می ماند و امروز عقب ماندگی و ناتوانایی های متعدد زنان که زاییده همان طرز تفکر و شرایط است به استهزاء گرفته می شود.

امروزه علی رغم پیشرفت هایی که در وضعیت آموزش در سطح جهان به وجود آمده است، در سال 1396 قریب به 948 میلیون نفر از بزرگسالان در جهان (حدود 41 جمعیت) بی سواد بوده اند که بخش قابل توجهی از این رقم را زنان تشکیل می دهند.

در همین سال، حدود 130 میلیون کودک در جهان دسترسی به آموزش ابتدایی نداشته اند که 61 درصد آن یعنی 81 میلیون آنها از دختران می باشند.

در 29 کشور جهان در سالهای 68ـ1364 (89 ـ 1985) کمتر از 30 درصد از زنان قادر به خواندن و نوشتن بودند و متأسفانه باید اذعان داشت که از این کشورها، تعداد قابل توجهی کشورهای مسلمان می باشند.

بنابراین طبیعی است زنی که به لحاظ عدم تخصص و تحصیلات لازم از مسؤولیت های انسانی اش تهی می گردد، حتی امکان لازم و کافی بروز غرائز طبیعی مثبت و منفی را هم نخواهد داشت.

چه رسد به این که در جامعه بخواهد اعتلا و رشد یابد. البته رشد کرده اند، منتها از آن به بعد که بیشتر مورد توجه و تشویق مردان قرار گرفته اند و بیشترین تجربه ای که اندوخته اند، آن است که با قواره های جسمی و ظواهر دلفریب جلوه نمایند.

 غیبت زنان از صحنه های مختلف اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در طول اعصار گذشته موجب گردیده است که آنان دچار رکود فکری گردند و این رکود فکری سر از یک دور باطل درآورده است.

 پرواضح است که سهمی که زنان در مسؤولیت های اجتماعی، مسأله به زنان و دختران تلقین شده است که شما برای امور بیرون از خانه ساخته نشده اید و فرزند دختری که در یک خانه به دنیا می آید، با این باور عمومی و فرهنگ رشد می کند که «من دخترم» و این بدان مفهوم است که باید از بسیاری از امور بپرهیزم و این موجب می گردد که علی رغم اینکه زنان در بسیاری از امور از توانایی ها و قابلیت های خوبی برخوردارند، خود را باور نداشته باشند و این تا آنجا پیش رفته است که اگر زنانی در این بین به خودباوری رسیده باشند، متأسفانه ابتدا از طرف زنان مورد استهزاء و کنایه قرار می گیرند.

 خودباوری و اعتماد به نفس در زنان جامعه، باید از نهاد خانواده صورت بگیرد و این مسأله به صورت باور عمومی به سطح جامعه، تعمیم داده شود.

ج ـ مردسالاری

آنچه در اکثر جوامع وجود دارد، نهاد خانواده به صورت مردسالاری اداره می شود. حال این مرد ممکن است، همان پدر خانواده باشد و بعد از آن در صورت از کار افتادگی پدر یا فوت او به وسیله پسر ارشد؛ اما این که مردسالاری به عنوان یک مانع برون زا در سر راه رشد و تعالی زنان قرار دارد، مردسالاری به معنای صحیح آن نیست، بلکه مردسالاری بدین مفهوم که یک نوع دیکتاتوری کوچک در قالب خانواده، در اکثر جوامعی که هنوز نهاد خانواده چارچوب خود را حفظ کرده است و به صورت پدر یا مردسالاری اداره می شود.

 این مرد یا پدر است، که حرف اول و آخر را می زند و دیگران حتی در مقام مشورت هم قرار نمی گیرند و در این میان دختران و زنان از همه محروم ترند. چرا که در اکثر این گونه خانواده ها اگر کسی صلاحیت مقام مشورتی را دارا باشد، معمولاً فرزندان ذکور هستند، چون که پسر به دنیا آمده اند و قرار است، فردا نقش همین پدر را در خانواده دیگری بازی کنند، والاّ ناخلف خواهند بود!

بدین گونه، جامعه ای که نهاد خانواده به صورت مردسالاری، آن هم به مفهوم دیکتاتوری آن، اداره می شود، زنان و دختران در این نهاد، معمولاً جزء افراد مستضعف و محروم خواهند بود. تا نهاد خانواده ای که به وسیله پدر و مردی اداره شود که مسؤولیت پذیر است و در مقابل تک تک افراد خانواده خویش احساس مسؤولیت در همه ابعاد فکری، معنوی و مادی می نماید.

  • امنیت عاطفی و اقتصادی زنان عامل مهم تحکیم نهاد خانواده

خانواده یکی از قدیمی ترین نهادهای اجتماعی و سنگ بنای جامعه بوده و در جوامع مختلف دارای نقش، پایگاه و منزلت وی‍ژه ای است، به گونه‌ای که هیچ جامعه بشری بدون خانواده برپا نمی‌ماند .

بر این اساس، اصل دهم قانون اسلامی جمهوری اسلامی ایران نیز این گونه به این موضوع مهم پرداخته است:

از آنجا که خانواده واحد بنیادی جامعه اسلامی است، همه قوانین و مقررات و برنامه‏ ریزی مربوط باید در جهت آسان کردن تشکیل خانواده، پاسداری از قداست آن و استواری روابط خانوادگی بر پایه حقوق و اخلاق اسلامی باشد.

مقایسه فرهنگ ها در این میان کمک می کند تا ما در درک روشن تراز فرهنگ اسلام در تشویق به تشکیل خانواده سالم و با نشاط بیشتر قدردان این فرهنگ غنی بوده و به گسترش آن بهتر بپردازیم .

گسترش روزافزون استفاده ابزاری از زنان در تجارت و تبلیغات و ترویج فرهنگ لاابالی گری و بی بند و باری در غرب، استفاده ابزاری از زن در بیشتر تبلیغات تجاری، استفاده از القاء فرهنگ برهنگی با مقاصد تجاری و رونق و فروش بسیاری از مجلات و سایت ها منجر به سستی بنیان خانواده در غرب شده، این درحالی است که در مقابل ترویج فرهنگ عفاف و حجاب و تشکیل خانواده به عنوان یکی از ارکان مهم حفظ امنیت و حرمت زن در فرهنگ اسلامی است.

یکی از مهم ترین علل نداشتن تمایل به ازدواج رسمی و تشکیل خانواده در غرب عدم اعتماد طرفین به یکدیگر برای ادامه زندگی است، بنابر این سعی می شود برای مدتی قبل از ازدواج رسمی زندگی مشترک داشته باشند، تا شناخت بیشتری کسب کنند که گاهی تا چندین سال ادامه می یابد و بیشتر آنها به جدایی می انجامد و زنان آسیب زیادی از این رابطه می بینند.

گاهی چندین بچه از پدران و یا مادران مختلف در این خانواده ها با هم زندگی می کنند. واضح است که چقدر عدم ثبات روحی و خطرات مسایل تربیتی ناشی از آن، این خانوده ها را تهدید می کند.

به رغم حمایت سنگین قانون و پلیس از زنان در برابر ضرب و شتم، باز هم هر روزه تعداد زیادی مجروح و مصدوم در اخبار ملاحظه می شود که می توان میزان بالای خشم نسبت به هم به علت خیانتی که زن یا مرد به یکدیگر می کنند، مصرف مشروبات الکلی و مواد در پارتی ها و مجالس میهمانی، بی بند و باری زنان و مردان و نبود ترمز های مذهبی و اخلاقی در افراد را از علت های آن دانست.

اگر چه غرب در صادرات فرهنگ خود به کشورهای اسلامی باعث تضعیف بنیان خانواده شده است.

 اما ترویج برخی از مسایل غلط از طریق رسانه ها را نیز باید به این عوامل افزود و تمامی مراکز فرهنگ ساز اعم از مدرسه، دانشگاه و رسانه های صوتی و تصویری و نوشتاری در تحکیم و یا تضعیف این نهاد مقدس تاثیر گذارند و لذا باید علاوه بر بررسی تاثیرات منفی غرب، به خوراک های فرهنگی نهاد های فوق نیز توجه داشت، چرا كه چگونگی عملکرد رسانه ها می تواند در فروپاشی و یا تحکیم بنیان خانواده نقش تعیین کننده ای ایفا می کند.

فرهنگ غرب مبانی مادی خود را بر رسانه ها حاکم کرده است و به همین جهت رسانه‌های غربی به ترویج لذت‌پرستی پرداخته‌اند و این فرهنگ که متأسفانه از طریق برخی رسانه‌های جهان اسلام نیز تبلیغ می‌شود و این معنای لیبرالیسم غربی است که انسان را اسیر شهوات کرده و به دروغ نام آزادی را بر آن نهاده است تا بنیان خانواده که امرمعنوی و مقدس در همه ادیان به‌ویژه در اسلام است را تضعیف کنند.

  • نتیجه تضعیف بنیاد خانواده، افزایش آسیب های اجتماعی و جرم در جامعه است، براین اساس افزایش نرخ طلاق، بالا رفتن سن ازدواج و کاهش درخواست برای ازدواج نشانه آن است که نهاد خانواده نتوانسته به درستی احساس رضایتمندی در اعضای خود به وجود آورد.

و از ديگر موضوعات اساسی مرتبط با چالش های فراروی زنان در ارتباط با امنيت اجتماعی، امنيت شغلی زنان است كه متاسفانه هنوز تعريف مناسبی از اشتغال زن در جامعه وجود ندارد.

در جوامع کنونی ما، زنان، بیش از مردان می کوشند تا با خلّاقیت، کار و تحصیلات دانشگاهی، شخصیت اجتماعی خود را افزون تر از هنجارهای مرسوم، بروز دهند.

به طور قطع، حضور بانوان در بازار کار ایران، تحوّلات و تغییرات بسیاری را در پی خواهد داشت. این تحوّلات ـ که از نگاه جامعه شناسان به عنوان لایه ای از ‹‹توسعه یافتگی›› از آن یاد می شود، نگاه های جنسیت گرایانه سنّتی را دگرگون خواهد کرد.

به این جهت، ضروری است که پیشگامان اندیشه های دینی و فرهنگی و حتی سیاست پیشگان، به نقش زنان و دختران در مسیر توسعه کشور، نگاه واقع بینانه تری داشته باشند؛ نگاهی مبتنی بر انسان مداری عادلانه و شایسته سالاری.

شاغل شدن زنان بر تعدد نقش‌های آنان که تاکنون به عنوان مادر و همسر ايفای نقش می‌کردند و اکنون با ورود به بازار کار و اشتغال در فعاليت‌های اجتماعی و اقتصادی جامعه نيز دخالت دارند افزوده و با بجای گذاشتن اثرات قابل ملاحظه‌ای بر خانواده تحولات اساسی در روابط ايجاد نموده است.

زنان شاغل به علت قبول مسئوليت‌های مضاعف اجتماعی و خانوادگی در محيط کار و خانواده همواره در معرض تنش و آسيب‌های روحی قرار دارند.

دور شدن مادر از منزل، معطل ماندن وظايف خانوادگی ايجاد فاصله در روابط عاطفی زمينه‌ساز احساس نگرانی و ناامنی در مادران شاغل بوده و بر اضطراب آنان در محيط منزل می‌افزايد، ايفای مجموع نقش‌ها فعاليت زن و پيشرفت شغلی را برای زنان مشکل می‌کند.

بديهی است، انتقال ناخوداگاه مشکلات کاری به محيط خانواده تنش‌های روحی و روانی زن را افزايش داده و امنيت و آرامش خانوادگی را سلب می‌نمايد.

زنان بر اين باورند كه حتی با داشتن همسر و فرزند می توانند به امورات خارج از منزل نيز اهتمام داشته باشند، غافل از روحيه ظريف و شكننده زنان كه با كوچكترين نا ملايمت و تلنگری خدشه دار شده و شاكله وجودی و اجتماعی زن كه می بايست منجر به امنيت اجتماعی او و خانواده شود، از هم پاشيده و به يكباره نيست و نابود می شود.

تا زمانی که در حوزه زنان برنامه عملیاتی و ساز و کارهای مناسبی تدارک ديده نشود، روز به روز شاهد آسیب های بیشتری در این بخش خواهیم بود.

چرا که اگر امنیت شغلی و رفاهی برای این افراد فراهم نشود، قطعاً فرزندان خانواده نیز تحت تاثیر قرار خواهند گرفت.

زنان در یک احساس روانی و اضطراب دائمی ترس به‌ سر می‌برند و این احساس ناامنی برای هویت زن، خانواده و به‌ تبع جامعه او پیامدهای جبران‌ناپذیری به همراه خواهد داشت.

واقعیت آن است که تغییرات نقش های زنان بیش تر و بسیار پرشتاب تر از تغییرات نقش های مردان بوده است و «این که دنیای قدیم بر گسست میان دو عرصه خصوصی و عمومی و در نتیجه دو نقش متفاوت بوده که یکی را بر عهده ی زن و دیگری را بر عهده ی مرد می گذاشت ولی با ورود مدرنیته، این نظم سابق به هم خورد و موجب اختلال در وظیفه زنان شد. اما وظیفه مرد همان جوری که بود دست نخورده باقی مانده است.

در کارپایه عمل پکن (مصوب همان کنفرانس) نیز در بحث از حوزه بحرانی و نگران کننده «زنان و اقتصاد» ضمن توضیح این مطلب که: مراقبت از کودکان، بیماران و سالمندان، مسئولیت هایی است که به دلیل فقدان برابری و تقسیم نامتوازن کار بامزد و بی مزد میان زن و مرد به گونه ای نامتناسب بر عهده زنان قرار دارد، دولت ها را موظف به مواردی کرده است از جمله:

  • تضمین وجود فرصت هایی برای زنان و مردان از طریق قوانین، انگیزه ها و یا ترغیب آن ها در این راستا که با محفوظ بودن مشاغل خود از مرخصی ویژه والدین استفاده نمایند و مزایای ویژه والدین را دریافت کنند. ارتقای تسهیم برابر مسئولیت های خانواده میان زنان و مردان از طریق قوانین، انگیزه ها و یا ترغیب مقتضی و نیز تسهیل بیش تر شیردهی برای مادران کارگر.
  • در فصل دوم سند پکن + 5 (مصوب اجلاس ویژه مجمع عمومی.سال 2000)، به «آگاهی فزاینده ای که نسبت به لزوم آشتی دادن اشتغال و مسئولیت های خانوادگی در آثار مثبت اقداماتی نظیر دادن مرخصی زایمان به مادران و پدران (مرخصی والدینی) و نیز ارائه خدمات و مزایای مراقبت از فرزند و خانواده پدید آمده است» به عنوان یک دستاورد در زمینه تعهدات مربوط به اجرای مصوبات قبلی کنفرانس های جهانی زن اشاره شده است و در بحث از موانع مربوط به حوزه ی بحرانی «زنان و اقتصاد» آمده است که «تا زمانی که مردان مشارکت کافی در انجام وظایف و مسئولیت ها نداشته باشند، اختلاط کار بی مزد و مسئولیت مراقبت از کودکان در خانواده و جوامع هم چنان باعث ایجاد فشار نامتناسب کار بر زنان می شود.››

موانع و چالش های در هم تنیده و پیچیده مشارکت تأثیرگذار سیاسی و اجتماعی زنان و امنيت اجتماعی، هم مفهومی عینی و جسمی دارد و هم مفهومی ذهنی.

بعد عینی امنیت جنبه‌ بیرونی دارد و به سطح نظارت نیروهای انتظامی و وقوع جرم و ناامنی و… در یک جامعه اشاره دارد.

 ولی بعد ذهنی امنیت بیشتر به میزان ادراک و آگاهی افراد از ناامنی اشاره دارد و در نتیجه احساس افراد از امنیت را در نظر می‌گیرد.

لذا فقر شديد زنان در كليه سطوح عاطفی، اقتصادی و جنسيتی و سلامتی است كه امکان حضور زنان در جامعه اجتماعی را سلب مي كند.

كه امروزه رويكرد نابرابری جنسيتی، در تمام جوامع، مورد توجه جامعه‌شناسان و روان‌شناسان قرار گرفته است و در كشور ايران نيز مغفول نمانده، اما هميشه بی جواب بوده است !!!

  • زن ها در مقايسه با مردان به آرامش خاطر بيشتری نيازمند هستند

يکی از اساسی ترين نيازهای ما زن ها در روابط صميمی مان اين است که احساس امنيت کنيم. و صرفاً امنيت جانی يا فيزيکی و جسمانی نيست، بلکه بيشتر امنيت احساسی و عاطفی است. احساس عميق و درونی از اين که رابطه محکم و استوار و ماندگار داشته باشند و اين که نامزد یا همسر در عشق خود جدی و ثابت قدم باشد و به ما نيز متعهد و پای بند. به طوری که بتوان به عشق او اعتماد کرده و اجازه دهيم تا تمام و کمال عشق ورزيده و جز عشق پاسخ نگيريم.

اين امنيت عاطفی کليد گشايش دل و جان زن محسوب می شود. هنگامی که زن ها احساس امنيت می كنند، می توانند دل داده و خود را آرام کنند. زن مادامی كه احساس امنيت می كند، خطر پذير شده و در عين حال آرامش خاطر داشته و می درخشد.

  • نياز احساس امنيت، برای زنان اهميت دارد.

تمامی زن ها، جايی در ژرفای وجودشان اندکی احساس ناامنی دارند. شايد به لحاظ برخی مناسبات اعتراف به اين حقيقت صحيح نباشد. اما اين بوده و تا ابد نيز خواهد بود. هر چه قدر ما زن ها خود را با سواد، آزاد، مستقل، و متکي به خود تلقي کنيم، اما باز هم بخشي از روح و روان ما وجود دارد که همواره با آن در حال نبرد و سر و کله زدن هستيم و همواره نيز خود را به اين دليل سرزنش مي کنيم. اما هرگز قادر نيستيم بر آن چيره شويم، يا آن را از ميان برداريم و يکي از رازهاي ناگفته ي ما زن ها نيز همين است.

  • منشاء احساس ناامنی در زنان

پيش از هر چيز اين احساس زاييده زندگي در اجتماعی است که در آن مردها در بيشتر زمينه ها تسلط دارند. اجتماعي که در آن هنوز بيش از چند دهه نيست که زن ها (اسماً و نه رسماً ـ در کتاب هاي قانون و نه در عمل) از جايگاهی برابر و حقوقی مشابه با جايگاه و حقوق مردان برخوردار هستند.

 حقوقی که از صبحدم تاريخ مردان همواره از آن بهره مند بوده اند. حتی امروز نيز در بسياری از مناطق همين کره خاکی جنس مذکر بسيار ارزشمندتر تلقی می شود و نوزادان دختر به دست مرگ سپرده می شوند و به درد خانواده نمی خورند.

چرا که پيش از هر چيز به زيان اولاد ذکور و وارثينی هستند که فردا روز مستغلات و دارايی های خانواده به آنان منتقل خواهد شد.

ممکن است بگوييد که اين حالت فقط در کشورهای توسعه نيافته واقعيت دارد. با وجود اين حتی در پيشرفته ترين کشورهای جهان از جمله ايالات متحده نيز دستمزد زن ها حتی در قبال انجام کاری واحد از دستمزد مردها کمتر است. اين مطلب همچون زنده به گور کردن نوزادان دختر فجيع نيست، اما هنوز به وضوح القاء کننده اين پيام است که مردان با ارزش تر از زنان هستند، اين طور نيست؟

در سطح جسمانی نيز زن ها ماهيتاً در مقايسه با مردان در معرض آسيب پذيری هستند. که اين خود نيز به احساس ناامنی درونی زن ها می افزايد. بدن زن ها می تواند مورد تجاوز مردان قرار بگيرد.

مردان می توانند به رغم ميل باطنی و تمايل زن ها به حريم شخصی و مختص به خود آنها وارد شوند. بيشتر ما زن ها به لحاظ جسمانی، ضعيف تر از مردها هستيم. گرچه ممکن است هرگز به اين واقعيات به طرزی خودآگاه فکر نکنيم و متوجه آن ها نباشيم، اما در سطحی ناخودآگاه، احساس امنيت فيزيکی (جسمانی) و روحی ـ روانی زن ها را تحت تأثير قرار می دهند.

اما به منظور درک هرچه عميق تر ريشه های اساسی ناامنی زن ها، بايد به زمان های بسيار دور و آغاز تمدن بازگرديم و به اجداد مؤنث خود نگاهی بياندازيم. زن های آن زمان به منظور بقاء و حفظ حيات خود کاملاً متکی به مردان بودند. اين مردها بودند که شکار می کردند، لذا تنها تأمين کنندگان غذا محسوب می شدند. جنگجويان نيز همين طور. بدين معنا که اين فقط مردها بودند که می توانستند در مقابل حملات ديگر حيوانات يا تهديدات انسانی مقابله کنند و زن ها و بچه ها را در مقابل اين گونه خطرات محافظت نمايند. در چنين شرايطی زن ها تنها يک هدف را در ذهن خود دنبال می کردند. اين که مردانی را بيابند که از آن ها و بچه هايشان مراقبت و محافظت کنند. بچه هايی که به محض شروع قابليت باورری در زن تعداد بسياری از آن ها يکی پس از ديگری متولد می شدند.

زن ها ممکن است به دلايل مختلفی دچار احساس ناامنی شوند. در زير چکيده ای از مواردی که ميان بسياری از زن ها مشترک بوده و احساس امنيت يا ناامنی را در آنان هويدا می سازد ذكر می شود؛  

وقتی در جامعه ای، زن بلوغ اجتماعی مستقل نداشته باشد و به لحاظ اجتماعی وابسته باشد؛ اتصال او امنیت اجتماعی او محسوب می شود و انفصال او ناامنی اجتماعی او است.

اگر زن در کودکی و نوجوانی «دختر فلانی» و پس از ازدواج «بانوی فلانی» و پس از آن در پیری «مادر فلانی» باشد؛ اولاً با ناامن شدن وضع «فلانی» دچار ناامنی اجتماعی می شود و ثانیا، اگر «فلانی» او را براند یا حریمش را رعایت نکند، دچار ناامنی اجتماعی می شود.

این سخن جلوه ناامنی اجتماعی زن در جامعه ما است. و البته باید به ریشه ها، علت ها، آثار و راه حل های آن مجدانه پرداخت.

در نظام های حقوقی، زمانی كه صحبت از امنیت می شود، منظور، امنیت مردم است، روش های حقوقی، ساختارهای تشكیلاتی حكومت همگی به گونه ای ترسیم می شود كه نتیجه كار امنیت جامعه باشد.

در این وضعیت و نگرش، مقوله امنیت زنان مثل امنیت كودكان و سایر اقشاری كه به لحاظ شغل و حرفه شان در معرض خطرات اجتماعی قرار می گیرند، مهم است.

در واقع، بسیاری از این تبعیض ها و ستم ها را باید نشات گرفته از مناسبات ستم آلود میان زن و مرد دانست و تا این مناسبات ستم آلود، دگرگونی نیابند، تحقق برابری واقعی زنان و مردان، آرزویی بیش نخواهد بود.

بنابراین، برابری قانونی به تنهایی نمی تواند تمام یا حتی بیشتر نابرابری ها را از بین ببرد و باید ضمن آن که از طریق تثبیت چارچوب های حقوقی بین المللی به برابری قانونی دست می یابیم، در کنار آن از طریق بالا بردن سطح آگاهی های عمومی در جهت حصول تساوی جنسی و از طریق تغییر سنن و الگوهای رفتاری دیرینه که موجب ادامه تبعیض علیه زنان می باشد، به تساوی واقعی نیز رسید[2].

  • به عبارت دیگر، یکی از چالش های رو در روی زنان این است که بسیاری از الگوهای رفتاری و فرهنگی و اجتماعی و هم چنین سنت ها و عرف های جوامع، عملاً آن ها را از بسیاری از امتیازات بی بهره می سازد و مانع از مشارکت واقعی آنان در زندگی عمومی شده و بالمآل تبعیض در عمل و واقع را نسبت به آنان در پی دارد که باید با اتخاذ تدابیری خاص در جهت مقابله با این نوع از تبعیض ها گام برداشت و در امحا و ریشه کنی آن ها کوشید.

براساس اعلامیه وین و برنامه عمل کنفرانس جهانی حقوق بشر 25 ژوئن 1993 حقوق بشر زنان و دختربچه ها غیرقابل انکار و قسمت لاینفک و غیرقابل تجزیه حقوق بشر جهانی است.

 شرکت برابر و کامل زنان در زندگی سیاسی، مدنی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سطوح ملی، منطقه ای و جهانی ریشه کن کردن تمام شکل های تبعیض جنسی از اهداف اولویت دار جامعه بین المللی است.(Fact Sheet, No, 22)  (اعلاميه حقوق بشر).

علی رغم پیشرفت های نسبتاً خوب در سایر زمینه های مربوط به حقوق بشر، در جهت جلوگیری از سوءاستفاده از حقوق زنان متاسفانه کمتر توجه شده است.  

روزانه تعداد زیادی از جمعیت جهان صرفاً به خاطر زن بودن هدف شکنجه، گرسنگی، حقارت و حتی قربانی قتل قرار می گیرند.

کمتر کشوری در برقراری ارتباط با سایر کشورها به سابقه رفتار طرف مقابل در مورد برخورد با زنان توجه می کند. کمتر سازمان غیردولتی به طور خاص در جهت حقوق زنان تلاش خود را متمرکز کرده است.

آمار منتشره از طرف سازمان های حقوق بشری مثل عفو بین الملل نشان می دهد که قبل از تولد، در دوران کودکی و بلوغ جنس مونث چندین برابر بیشتر از مردان قربانی نقض حقوق بنیادین قرار می گیرد.

زنان هدف انواع مختلف نقص حقوق مانند زنا، ضرب و جرح پی در پی، کار و ازدواج اجباری، خشونت، شکنجه و حتی مرگ، قرار می گیرند.

جامعه حقوق بشری باید از چارچوبی که نرم های آن توسط جنس مذکر تعیین گردیده خارج شده و بتواند پاسخگوی خشونت بی رحمانه و سیستماتیک علیه زنان در جهان باشد. حقوق زن باید جزء لاینفک حقوق بر محسوب گردد (اعلاميه حقوق بشر).

  • پیشینه اجتماعی ما نشان می دهد كه امنیت زنان در این نظام امنیتی درست در جامعه ترسیم نشده و در مواردی هم كه پایگاه حقوقی ترسیم شده ای از امنیت اجتماعی زنان وجود دارد، درست اجرا نمی شود. این نقیصه یك علت كلی دارد و آن هم محدود شدن مفهوم امنیت به امنیت حكومت است، نه امنیت جامعه. نقض امنیت زنان در جامعه، در وهله اول میراث تلقی غلط از امنیت بوده و وضعیت زنان تحت تاثیر كاستی های دیگری هم هست كه امنیت آنها را تا حدی یك فاجعه كاهش می دهد كه معلول و عوامل جامعه شناختی و اقتصادی است.
  • خشونت جنسی در زنان و دختران و آمارهای تكان دهنده

خشونت جنسی در تمام جهان رخ می‌دهد، گرچه در بیشتر کشورها تحقیقات کمی روی این مسئله انجام شده‌است، به خاطر طبیعت خصوصی خشونت جنسی، تخمین میزان گستردگی مسئله مشکل است.

خشونت جنسی تأثیر عمیقی بر سلامتی جسم و ذهن دارد. در عین حال که سبب جراحت‌های فیزیکی می‌شود، با خطرات فزاینده‌ای از مشکلات جنسی و تولید مثلی نیز مرتبط می‌شود که پیامدهای فوری و طولانی مدت دارد و تأثیر آن بر سلامتی روان زنان به اندازه تأثیر فیزیکی آن جدی است و ممکن است به همان اندازه طولانی باشد، مرگ‌های پس از خشونت جنسی ممکن است در اثر خودکشی، آلودگی HIV یا قتل باشد که این یکی یا طی تجاوز جنسی اتفاق می‌افتد یا پس از آن با عنوان قتل ناموسی.

خشونت جنسی می‌تواند چهره اجتماعی قربانیان بخصوص زنان را عمیقاً تحت تأثیر قرار دهد، افراد ترک وطن كرده یا از طرف خانواده و دیگران طرد شوند. بطوري كه انگ فاحشگي يا روسپي گري به آنان زده مي شود.

 سکس همراه با زور ممکن است، خشنودی جنسی ارتکاب کننده را به همراه داشته باشد، هرچند هدف نهانی آن اغلب بیان قدرت و تسلط بر فرد تجاوز شده‌ است.

 اغلب، افرادی که با شریک زندگی شان سکس همراه با زور انجام می‌دهند، معتقدند که عمل آنها قانونی است. به این خاطر که آنها ازدواج کرده‌اند و زن در سيطره آنان قرار دارد كه اين منافاتي با حقوق زنان در جامعه بشريت دارد.

طیف گسترده‌ای از اعمال جنسی خشونت بار می‌تواند در شرایط و موقعیت‌های مختلف رخ دهد و بطور كلي زنان در زندگی خود چهار شكل خشونت شامل فیزیكی، روانی، اقتصادی و جنسی را تجربه می كنند، که می‌تواند برای مثال شامل موارد ذیل شود:

  • تجاوز به زن توسط افراد ناشناس
  • تجاوز در ازدواج یا روابط دوستی رومانتیک
  • توجهات جنسی ناخواسته و مزاحمت‌های جنسی که شامل درخواست سکس در برابر ارائه خدمات می‌شود.
  • آزار جنسی دختران كم توان ذهنی یا جسمی
  • آزار جنسی کودکان
  • انکار حق استفاده از وسایل جلوگیری از بارداری یا بهره‌گیری از سایر اقدامات حفاظتی در برابر بیماری‌هایی که از راه تماس جنسی منتقل می‌شوند.
  • سقط جنین اجباری
  • اعمال خشونت بار در برابر صحت جنسی 
  • تن‌فروشی اجباری و قاچاق انسان به منظور استثمار جنسي زن.
  • ندادن خرجی، سوءاستفاده مالی از زن و صدمه زدن به وسایل مورد علاقه او.
  • دشنام و به كار بردن كلمات ركیك، بهانه گیری های پی درپی، داد و فریاد و بداخلاقی، بی احترامی، رفتار آمرانه و تحكم آمیز و دستور دادن های پی در پی، تهدید به آزار یا كشتن وی، تحقیر زن، قهر و صحبت نكردن و ممنوعیت ملاقات با دوستان.
  • WHO مطالعه‌ای بر روی داده‌های در دسترس و تحقیقات جهانی انجام داد تا وسعت این مسئله را اندازه بگیرد و گزارشی یک فصلی به نام «خشونت جنسی» را به عنوان بخشی از «گزارش جهانی پیرامون خشونت و سلامتی» ۲۰۰۲ منتشر کرد.
  • گزارش بیان می‌کند که احتمالاً یکی از هر چهار زن از سوی شریک جنسی خود خشونت جنسی را تجربه خواهد کرد و یکی از هر سه دختر گزارش می‌کنند که اولین تجربه جنسی آنها اجباری بوده‌ است.
  • داده‌های پژوهش که در سال های تقویمی دهه ۱۹۹۰ گرفته شد، نشان داد که زنان دنیا در شهرهای خاصی گزارش‌های فراوانی از آزار جنسی کرده‌اند. در یک دوره ۱۲ ماهه، ۸٪ از زنان در ریودوژانیرو، برزیل. ۴۵٪ در کامپالا، اوگاندا. ۵۸٪ در بوینس آیرس، آرژانتین گزارش آزار جنسی دادند. این نرخ‌ها در طول زمان مشکلی به مراتب بزرگتر را نشان می‌دهند. از ۱۹۸۹ تا ۲۰۰۰، گزارش جرم جنسی علیه ۷۷٪ از زنان در ایالات متحده، ۲۳٪ در شمال لندن، بریتانیا، ۲۹۹٪ در بانکوک، ۱۵۳٪ در تورنتو، کانادا انجام شد. بیش از ۴۰٪ از زنان در قسمت‌هایی از مکزیک و پرو در طول این دوره گزارش خشونت جنسی کردند. در میان کشورهای بررسی شده، فنلاند به دلیل پایین‌تر نرخ-۵۹٪ برجسته شد.
  • همچنين مطابق آمار ارائه‌ شده در سال ٩٤ در قوه قضائیه، آخرین آمار جرم‌های کیفری که تا سال ٩٣ ثبت شده است، از افزایش شدید تجاوز به زنان و دختران در چند سال اخیر در ایران خبر می‌داد. نماینده معاونت راهبردی قوه قضائیه از افزایش ناگهانی ٢٠٠ تا ٣٠٠ موردی تجاوز به‌ عنف از سال ٨٩ خبر داده و گفته: در سال ٩٣ حدود هزارو ٣١٣ مورد تجاوز به‌عنف گزارش شده است که این آمار در مقایسه با سال ٩٢ کاهش ٣٠ فقره‌ای را نشان می‌دهد؛ اما در مجموع از سال ٨٩ تجاوز به‌ عنف یک افزایش ناگهانی ٢٠٠ تا ٣٠٠ موردی داشته و همان رقم تقریبا ثابت است. دکتر قنبرنژاد با بیان این که میزان ایجاد مزاحمت برای زنان و دختران در سال ٨٩، حدود ٧٢‌ هزار مورد بوده است، گفت: براساس آمار نیروی انتظامی ایجاد مزاحمت برای زنان و دختران در سال ٩٣ به ١٤٢‌هزار و ٩٣٣ مورد رسید که افزایش ٩٨ درصدی داشته است.

نمونه‌هایی مانند رعنا کم نیستند كه آزار و اذیتی که در ١٨سالگی از سه برادر دوستش دیده است و سمیه یکی دیگر از آنهاست، که در ١٤سالگی مورد آزار و اذیت پسرخاله‌اش قرار گرفته و تنها و تنها کسی که در خانواده‌اش می‌داند، مادرش است و القاهاي خفته در بستر خاك…

 و آنجاست كه آدم‌ها از فردی که به او تجاوز شده، دوری کرده و او را به‌خاطر حفظ آبرو وادار به سکوت می‌کنند، تا به مرگ تدريجي بميرند.

  • برخی از چالش‌های معاصر حقوق بشر زنان

علی‌رغم اقدامات انجام‌ گرفته برای تحقق حقوق بشر زنان؛ چه به لحاظ چارچوب ساختاری و چه از منظر هنجاری، هنوز میلیون‌ها زن در سراسر جهان، تبعیض و خشونت را تجربه می‌کنند. از جمله این‌که:

1- حقوق و سیاست‌هایی اجرا می‌شود که زنان را از حقوق بنیادین همچون دسترسی به زمین، مالکیت، و مسکن منع می‌کند.

2- تبعیض اقتصادی و اجتماعی منجر به ضیق معیشتی برای زنان شده است و همین امر زنان را در برخی مناطق در برابر قاچاق انسان، آسیب‌پذیر خواهد کرد.

3- حقوق اولیه هزاران زن و دختر مانند حق حیات و احترام به تمامیت جسمی و روانی، در ضمن مخاصمات مسلحانه در سراسر جهان نقض می‌شود و نکته مهم، برخورد گزینشی نهادهای حقوق بشری در مواجهه با این فجایع انسانی است؛

4- نقش حیاتی زنان در تأمین صلح و امنیت، در اغلب موارد نادیده گرفته می‌شود؛ در حالی‌ که بیشترین تهدیدات در طول مخاصمات مسلحانه متوجه زنان و دختران است؛

5-  دختران در برخی جوامع از دسترسی برابر به آموزش در مقاطع مختلف تحصیلی محروم هستند.

  • در دوران جديد عنصر اصلي ثبات و نظم و امنيت به مقدار سرمايه اجتماعی، ميزان پايبندی به ارزش‌ها و هنجارهای جمعی و به فضايل اخلا‌قی باز می ‌گردد. بر اثر تداوم اين چنين شرايطی و افزايش ناامنی اجتماعی، سرمايه اجتماعی در جامعه رو به زوال می ‌رود و در درازمدت پيامدهای منفی بيشماری بر جامعه انسانی برجای می ‌گذارد. به عبارت ديگر در اين چنين شرايطی زندگی اجتماعی برای انسان‌ها دردناك می ‌شود و روابط اجتماعی كم كم دچار فرسايش می ‌شود، چرا كه در صورت فقدان امنيت اجتماعی، انسان‌ها در روابط اجتماعی خود با ديگران دچار شك و ترديد می ‌شوند و از برقراری روابط اجتماعی با ديگران پرهيز می ‌كنند.

زنان جامعه ما قربانیان بی دفاع ناهنجاری اقتصادی جامعه هستند و چون امنیت زنان بطور خاص جایگاهی در نظام تأمینی كشور ما ندارد، زنان مجبورند به گونه ای با این معضل مبارزه كنند و در بیشتر مواقع برنده این بازی نیستند و اين عدم احساس امنيت يعني، كنار كشيدن زنان از آنچه كه حق مسلمشان است.

  • راهکارهای قانونی برای تامین امنیت زنان با توجه به مشكلات پيش رو

طبق آیات و روایات مورد تاکید در دین مبین اسلام، هرگونه خشونتی علیه زنان ممنوع است. قوانین موجود مانند قانون مجازات اسلامی جدید یا قانون حمایت از خانواده، قوانین نسبتاً جامعی هستند، اما عرصه قانون بوی‍ژه در حوزه امنیت و حقوق زنان دچار نواقص و نارسایی‌های فراوانی است و از بازدارندگی کاملی نسبت به حقوق شهروندی و امنیت فردی و اجتماعی آنها برخوردار نیست. بنابراین، اهمیت اصلاح قوانین فعلی و لزوم افزودن بندهایی به آن اجتناب ناپذیر است، چراکه عرصه قانون، عرصه‌ای پویا بوده که همواره قابل اصلاح و تغییر است. به گزيده هايي از اين راهكارها اشاره مي كنيم؛

  • به نقاط مثبت و ظرفیت های وجودی زن توجه کنیم و تصمیم گیری و مدیریت او را محدود به اداره نکنیم و توجه بیشتری به نقش او در خانواده و تصمیم گیری های خانوادگی نماییم.
  • لحاظ کردن اولویت ها در واگذاری کار به مرد و زن و اين كه بایستی در برنامه ریزی ها و اقدامات مان در نظام اداری، برای زنان فعالیت هایی را در نظر بگیریم که در آنها مؤثرتر، کارآمدتر و موفق تر باشند.
  • دولت مردان کشور ما نیز بایستی با سیاست گذاری های خود فضای لازم را برای بوجود آمدن امنيت زنان در جامعه فراهم سازند.
  • باید آگاهی های لازم به شوهران در مورد اشتغال زنان، امنيت آنان در خانه و خانواده و تأثیرگذاری آن بر بنیان های اقتصادی و فرهنگی خانواده داده شود.
  • محدودیت های اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی برای آزاد سازی فعالیت های زنان را باید از بین برد.
  • رفع تبعيض عليه زنان، چرا كه همه حق دارند که بي‌هيچ تبعيضي، در مقابل کار مساوي، مزد مساوي بگيرند.
  • ايجاد بستر پاك و فضاهاي امن زنانه
  • در تمام مدت زناشويي و هنگام انحلال آن، زن و شوهر در امور مربوط به ازدواج حقوق برابر دارند. و صِرف مردانگي شوهر در قضاوت تاثير گذار نبوده و قضاء جانبداري هر دو طرف بخصوص زن را بكند.
  • گونه‌های آزار جنسی، تجاوز جنسی یا انواعِ خشونت جنسی عليه زنان با اشد مجازات قضايي حمايت و صورت پذيرد.
  • جنسیت‌زدگیِ خصمانه به شکلِ سلطه‌جوییِ مردسالارانه و باورهای تحقیرآمیز، جايگزين آموزش هاو باورهاي درست شود.
  • اقدام قانونی برای تامين بيشتر امنيت زنان
  • رفع تنگناها و خلاء‌های حقوقی و قانونی، طراحی برنامه‌های حمایتی، آموزشی، پیشگیرانه و فراهم كردن زمینه و بستر بروز توانمندی‌های زنان و حمایت‌های قانونی و اجتماعی لازم، از خط‌ مشی‌هایی است که باید در تدوین سیاست‌ها و برنامه‌های کلان مورد توجه قرار گیرد. در همین راستا و با توجه به موارد فوق و به منظور نزدیکی هرچه بیشتر به وضعیت مطلوب و آرمانی مورد نظر در قانون اساسی، معاونت امور زنان و خانواده ریاست جمهوری، لایحه تأمین امنیت زنان را که اقدامی نو و مغتنم در کشور محسوب می‌شود را در 81 ماده تدوین كرده است. در این لایحه کلیات مورد تعریف قرار گرفته که در سوابق قانونگذاری ما کمتر به اهمیت تبیین آنها توجه شده است. این تعاریف شامل انواع خشونت از قبیل خشونت جسمی، روانی، جنسی و اقتصادی و آزار و مزاحمت جنسیتی، جرایم ناموسی، خودآزاری و تدابیر حمایتی و پیشگیرانه است. در این لایحه تشکیلات و ملزومات حمایتی و پیشگیری کننده و تشکیل کمیته ملی تأمین امنیت زنان با عضویت نمایندگان نهادهای مرتبط پیش بینی شده است. همچنین، وظایف نهادهای اجرایی و نهادهای حاکمیتی در این خصوص به تفکیک لحاظ شده است. ایجاد بانک اطلاعات جامع از قربانیان خشونت برای گردآوری آمار و اطلاعات منسجم و نظارت بر عملکرد دستگاه ها لحاظ شده و الزام مراکز درمانی و پزشکی و مؤسسات و کلینیک‌های مددکاری و مشاوره به اعلام مراتب خشونت علیه زنان به مراجع انتظامی و قضایی نیز در این لایحه گنجانده شده است.
  • تجربه کشورهای دیگر و قوانین آنها در باره تامین امنیت زنان در شهر

خشونت علیه زنان، مظهر تاریخی نابرابری بین مردان و زنان است که از مکانیسم‌های اجتماعی بسیار مهم در القای موقعیت فرودست به زنان است. طبق اعلام رسمی سازمان ملل متحد، حداقل یک زن از هر سه زن در طول عمر خود مورد ضرب و شتم و خشونت قرار گرفته یا مجبور به رابطه جنسی شده یا مورد آزار قرار گرفته است. بنابراین، اهمیت مبارزه با خشونت علیه زنان و تامین امنیت آنان از جنبه‌های گوناگون در خانواده و اجتماع به یکی از مهم‌ترین مسایل و دغدغه‌های پیش روی جوامع مترقی بشری امروز قرار گرفته است.

  • در چند دهه اخیر، نشست‌های مختلفی برای بررسی ابعاد مختلف خشونت علیه زنان و تامین امنیت آنان صورت گرفته از جمله، نشست کنوانسیون رفع خشونت علیه زنان در سال 1979، کنفرانس حقوق بشر در سال1993 و نشست کمیسیون وضعیت حقوق زنان 2013 و چندین و چند نشست رسمی دیگر توسط نهادهای مختلف مدنی و حقوق بشری که طی هرکدام از آنها راهکارهای مختلفی ارایه شده و مورد بحث قرار گرفته است. از جمله این قوانین و پیشنهادات می‌توان به آگاهی‌بخشی فراگیر اجتماعی در جهت احترام به حقوق زنان و مبارزه با آداب و سنن غلط، توجیه بیشتر نهادهای انتظامی و نهادهایی که مسئولیت اولیه تامین امنیت شهروندان را به عهده دارند اشاره كرد. همکاری بیشتر در راستای برقراری قوانین مصوب و مبارزه با مجرم در راستای تامین امنیت زنان، تشدید مجازات متعرضین به حقوق زنان، تلاش در جهت رفع نابرابری و تبعیض و قضاوت‌های برمبنای جنسیت در دادگاه‌ها، آموزش فنون دفاع شخصی به این قشر و آگاه كردن آنها نسبت به مکان‌های پُرخطر و در نظر گرفتن مسایل و نکات امنیتی و …، از جمله راهکارهایی است که در كشورهاي ديگر مورد توجه قرار گرفته است.

نتيجه گيری:

  • تأمین امنیت اجتماعی مهم ترین نیاز زنان در ایران است.
  • آن‌چه در بین زنان بیش از آمار و ارقام عدم امنیت مشاهده می‌شود، احساس ناامنی است. اگر چه امنیت اهمیت دارد، اما بسیاری احساس امنیت را مهم‌تر از امنیت می‌دانند. عموماً در بین زنان این تصور و ذهنیت وجود دارد که در جامعه برای آنان امنیت وجود ندارد. حتی اگر به نظر درجامعه امنیت وجود داشته باشد، اما زنان ممکن است احساس امنیت نداشته باشند.
  • زنان بخش اعظمی از وقت و انرژی خویش را صرف خانه و خانواده نمایند از مردان عقب خواهند ماند از این رو مردان هم بایستی به طور مساوی با زنان در کارهای خانه داری سهیم باشند تا زنان بتوانند همانند مردان در عرصه ی اشتغال و کسب درآمد حضور یابند.
  • زن محورِ و مدار خانواده است و حضور عاطفی و فیزیکی او در خانواده سبب فراهم آمدن زمینه های رشد و تعالی در همسر و به ویژه در فرزندان است. زن با حضور خویش فرزندان را از محبّت و عواطف خویش سیر آب می سازد. فرزندان رشد می کنند و شخصیت مطلوب در آنان شکل می گیرد.
  • اسلام به دلیل نقش حساس و تأثیرگذار زنان در خانواده، نان آوری و تأمین معاش را از عهده آنان برداشته و مردان را موظف به تأمین نفقه همسر و فرزندان ساخته است. طبیعی است زن هنگامی می تواند با آرام و آسایش خیال و با فراغت خاطر به ایفای نقش در خانواده بپردازد که اولاً دغدغه ی تأمین هزینه های زندگانی را نداشته باشد. ثانیاً فرصت های او و انرژی او در خارج از خانه به گونه ای صرف نشود که توان کافی و مفید برای تأثیرگذاری در خانواده، برای او باقی نمانده. بنابراین هر چند در دنیای صنعتی و مدرن امروز، زنان برخی از ساعات خویش را مصروف اشتغال و دیگر فعالیت های اجتماعی سازند. امّا این زمان باید بخش اندکی از ساعات مفید زندگی زنان باشد تا مسئولیت های خانوادگی زنان را تحت الشعاع قرار ندهد.
  • بر اساس آن چه گفته شده این که امروزه بسیاری از زنان به دلیل ناکافی بودن درآمد شوهران خویش به اشتغال روی می آورند، وضعیتی غیرطبیعی و اضطراری است. چرا که حکومت دینی می بایست شرایطی را فراهم سازد که در آمد شوهران، به حدّی باشد که زنان مجبور نباشند برای کمک به معاش خانواده فشار مضاعف اشتغال را تحمّل نمایند.
  • از گذشته تا به امروز جامعه شناسان بزرگ جهان، همواره بر ضرورت حفظ کانون خانواده و اهمیت آن در سازندگی جامعه تأکید کرده اند. به اعتقاد آنان به هیچ قیمتی نباید روابط عاطفی و معنوی خانواده کمرنگ گردد و در این میان تفکیک نقش ها در خانواده جایگاهی اساسی دارد. نمی توان و نباید گفت همه افراد خانواده باید نقش های مشابه و مشترک داشته باشند. زنان و مردان به دلیل تفاوت های اساسی در روح روان، و جسم، توانایی های و ویژگی های متفاوتی دارند و از این جهت باید نقش های متفاوتی را در خانواده ایفا کنند.
  • این که امروزه گفته می شود آن چه مهم است، حضور معنوی مادر است، نه حضور فیزیکی او در کنار فرزندان، تنها شعاری بیش نیست. به هر حال حضور معنوی نیز نیازمند زمان کافی و شادابی مادر است و اگر مادر بخش عمده ساعات مفید روز را صرف نان آوری کند، در ساعات بعد خسته از کار نیازمند استراحت است و توان کافی برای مادری و همسری کردن ندارد و در نتیجه تمامی خانواده آسیب می بیند.
  • بر اساس آن چه گفته شد، می توان نتیجه گرفت که در دنیای مدرن امروز راه حل عملی برای تعادل در جامعه آن است که با تأمین کافی خانواده ها، اشتغال بیرون از خانه برای زنان بخش عمده وقت آنان را در برنگیرد و سیاست گذاران و برنامه ریزان جامعه شرایطی را فراهم سازند که زنان بتوانند از شرایط مطلوبِ اشتغال استفاده کرده و حتی در مواقع لزوم بدون از دست دادن شغلِ خویش از مرخصی های طولانی برای حضور در کنار فرزندان خردسال (حداقل تا دو یا سه سالگی) استفاده کنند.
  • از دیدگاه اسلامی زنان مالک تمامی اموال و در آمدهای خویش هستند و وظیفه تأمین هزینه های فرزندان و خانواده را ندارند و می توانند با صرفِ نفقه تأمین شده از سوی شوهر، تمامی درآمدهای خویش را آن گونه که خود مایلند، مصرف نمایند شوهران حق تصرف در اموال زنان را ندارند .
  • بدیهی است در برقراری امنیت در یک جامعه، همواره مشکلاتی وجود دارد. چالش ها و موانع فراروی پیشگیری خانواده مدار در جهت ایجاد امنیت نیز از موضوعاتی است که همواره باعث ایجاد دغدغه برای مردم و مسئولن شده است. از مواردی که می توان در رابطه با بحث حاضر به عنوان چالش و مانع مطرح نمود، تغییر در انتقال ارزش ها، کم توجهی به تربیت دینی فرزندان، کاهش روابط عاطفی، افزایش طلاق، افزايش استفاده از رسانه ها، افزایش سن ازدواج و تغيير در شيوة همسرگزيني و آداب و رسوم ازدواج می باشد.

     منابع:

1- ابراهيم مساوات/ جهانگيری جهانگير، بررسی عوامل موثر بر امنيت اجتماعی زنان، مورد مطالعه: زنان 15-40 سال شهر شيراز. 

2- اکبری، نعمت اللّه (1374)، کنش و واکنش متقابل مشارکت زنان در اجتماع و توسعه فرهنگی، سمینار زن و توسعه فرهنگی، دانشگاه الزهراء.

3- امنیت اجتماعی زنان، مجله پیام زن، آذر 1375، شماره 57

4- باربارادی، آنجليس، زن ها نیاز دارند احساس امنیت کنند

5- برزگر، صادق (1382)، فرار دختران، قم: نشر جمال.

6-  زنجانی‌زاده ‌اعزازی، هما (1380)، زنان و امنیت شهری، مجله ادبیات و علوم انسانی، سال سی‌ و چهارم، شماره سوم و چهارم.

7- جهانگیری، جهانگیر و ابراهیم مساوات (1392)، بررسی عوامل مؤثر بر امنیت اجتماعی زنان(مورد مطالعه -زنان 40-15 ساله شهر شیراز)، پژوهش­های راهبردی امنیت و نظم اجتماعی، سال 2، شماره 2.

8- روایت دختران از آزار جنسی، سایت خوان روزنامه دنیای ، تاریخ انتشار : 10/2/1396  

9- زن و توسعه پایدار (1378)، گروه تدوین، تهران: انتشارات سازمان محیط زیست.

10- شایگان، فریده (1374)، مفهوم مطلق حقوق زن، مجله سیاست خارجی، سال نهم، شماره 2.

11- گلن، جانسون،  اعلامیه جهانی حقوق بشر و تاریخچه آن، ترجمه: محمد جعفر پوینده، تهران: نشر نی، 1378.

12- گیدنز، آنتونی (1379)، جامعه شناسی ، تهران: نشر نی، ص  218.

13- مهاجرانی، علی اصغر/  گلستان زهرا/  امیری صدیقه، بررسی عوامل مؤثر بر امنیت و احساس امنیت اجتماعی زنان (سيويليكا)

14- محمدی، حمید (1380)، مباحثی پیرامون اشتغال زنان، تهران: اداره کل پژوهش های سیما.

15- مهرپور، حسین (1377)، نظام بین المللی حقوق بشر، تهران، انتشارات اطلاعات.

16- ميرزا بابايی، نيره، جایگاه زنان در اعلامیه جهاني حقوق بشر

17- مجله دانش پژوهان  پاییز و زمستان 1385، شماره 9

18- نویدنیا، منیژه (1388)، امنیت اجتماعی، تهران: پژوهشکده مطالعات راهبردی.

19- هوشنگی، طاهره، زنان و احساس عدم امنیت در فضاهای شهری.

مرجان دبیری

كارشناس رفاه اجتماعی؛ وزارت تعاون، كار و رفاه اجتماعی. كارشناس ارشد مديريت فرهنگی

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا